به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،دو ساعت تا سال تحویل مانده و ما هم یک ساعت تا مقصد راه داریم.
جاده شلوغ است اما نم نمک جلو می رویم. از روبرو هر چند دقیقه یه خودرو با سرعت می آید و رد می شود. عدهای که از ما عقبتر هستند انگار صبر و حوصله شان تمام شده و از همین چند دقیقه استفاده می کنند تا چند متری ازبقیه جلو بیفتند. عقربه های ساعت را نگاه میکنم که سریع و سریعتر به پایان سال نزدیک می شوند.
نوروز امسال را حتما باید پیش پدربزرگ و مادربزرگ تحویل کنیم چرا که آنطور که دکترها می گفتند، شاید این آخرین عید پدربزرگ باشد و ما فرصت تحویل سال در کنار آنها را دیگر نداشته باشیم. محمد برادرم پشت فرمان است و گله می کند از زانو درد و مدام کلاج - ترمز کردن. مادرم میل بافتنی دستش گرفته و ژاکتی برای فرزند در راه خواهرم می بافد. پدر مانند همیشه در ترافیک خوابش برده و من هم از پنجره به کوه و دره خیره شدم.
از روبرو باز هم یک ماشین می آید. این اولین ماشینی است که بعداز پنج دقیقه از روبرو می آمد. دو نفر از راننده های عقبی برای سبقت درآمدند، محمد زیر لب غرغر می کند که چرا جاده یکطرفه نشده، حوصله اش سر رفته، چند باری می خواهد برای سبقت در بیاید اما دل دل می کند. چند متری تا پیچ مانده، باز هم پیش خودش امتحان می کند اما دلش راضی نمی شود. در حال کلنجار رفتن با خود است که یک نفر دیگر از همان عقبی ها از کنارمان می گذرد. محمد می گوید که کاش ما هم رفته بودیم که حرفش نیمه تمام می ماند.
سر پیچ اینبار کمتر از 5 دقیقه از روبرو خودرویی آمد و شاخ به شاخ خورد به همین خودرویی که از کنارمان رد شده بود. کاپوت دو خود رو تا شیشه جمع شده بود. همه سرنشینان خودرو ها در شُک بودند و چند ثانیه ای طول کشید تا اولین نفر خود را به سر صحنه تصادف رساند و داد زد زنگ بزنید اورژانس، زنگ بزنید امداد.
مردم با شماره های 115 و 112 تمام گرفتند. حالا منم هم سر صحنه بودم و می دیدم که خون از شکم یکی از سرنشینان بیرون می زند. عده ای در شک بودن و هیچ حرکتی نمی کردند عده ای هم جیغ و فریاد می کردند. اما در آن میان تنها یک نفر بود که خیلی خونسرد به دیگران چیزهایی گوشزد می کرد. از یکی بند کفش می خواست و از دیگری دستمال تمیز. به یکی می گفت که سرنشینان را تکان ندهند و به دیگری می گفت که دستمال را روی شکم حادثه دیده و روی محل زخم فشار دهد. بند کفش را هم گرفت و محکم گره زد به دست حادثه دیده دیگری که از بالای مچ داشت خونریزی می کرد.
تا آمدن نیروهای امدادی چند دقیقه ای گذشت، شاید حدود 10 دقیقه و در این مدت معلوم شده بود که نبض سه نفر از حادثه دیدگان نمی زند و دو نفر بیهوش هستند و دو نفر هم خونریزی دارند. نیروهای امدادی که رسیدند، همان آقایی که خونسرد بود بلافاصله پیش آنها رفت و شروع کرد به دادن شرح حال حادثه دیدگان و بعد هم به کنار رفت و ایستاد.
امدادگران اقدامات لازم را انجام داده و مجروحان را سوار آمبولانس کردند. وقت رفتن شنیدم که می گفتند دو نفری که خونریزی داشتند، جان خود را مدیون همان آقایی هستند که خیلی خونسرد اقدامات اولیه را انجام داده بود.
آن زمان 15 سال بیشتر نداشتم و بعد از آن حادثه همیشه به آن آقای خونسرد فکر می کردم. اینکه از کجا می دانست در چنین لحظاتی باید چه کاری انجام دهد. از کجا می دانست که با بند کفش می شود جلوی خونریزی را گرفت و یا از کجا می دانست که نباید مجروحان را تکان داد.
بزرگتر که شدم تصمیم گرفتم همه این چیزها را بدانم و برای همین به کلاس هایی رفتم که مدرسش لباس سرخ و سفید بر تن داشت. او به ما آموخت که در مواقع حادثه چگونه باید رفتار کنیم. چگونه باید خونسرد باشیم و چه اقدامات درستی را انجام دهیم و از همه مهمتر چه اقداماتی را انجام ندهیم.
حالا 12 سالی از آن حادثه می گذرد و من هم لباس سرخ و سفید بر تن دارم و نوروز هر سال را در جاده ها سپری می کنم تا بتوانم کمک کنم حادثه دیدگان حداقل یک نوروز دیگر را هم ببینند.
درتمام این 12 سال به این مسئله فکر می کنم که اگر آن روز آن آقای خونسرد که بعدها فهمیدم امدادگر است، نبود چه اتفاقی رخ می داد؟ آیا نفر دیگری بود تا به حادثه دیدگان کمک کند؟ مسلما اگر آن یک نفر در آن لحظه به مانند فرشته نجات در صحنه حادثه حاضر نمی شد، آن دو نفر هم به علت خونریزی شدید جان می دادند چرا که از جمع حاضر کس دیگری نمی دانست در موقع حادثه چه باید بکند.
*یک اقدام ساده مساوی بخشیدن یک عمر
چند سطر بالا داستان امدادگری است که اکنون به یک امدادگر باتجربه تبدیل شده و توانسته جان چندین نفر را با خواست خداوند نجات دهد.
احمد از امدادگران با سابقه ای که سالهاست در جاده چالوس امدادرسانی می کند و در حوادث مختلفی حضور داشته در مورد شیرین ترین حادثه ای که امدادرسانی کرده می گوید: گاهی وقتها انسان با یک حرکت ساده می تواند جان انسان دیگری را نجات دهد اما این حرکت ساده باید در لحظه ای رخ دهد که زمان طلایی خوانده می شود. خاطرم هست که درست در مقابل پایگاه امداد و نجات ما در جاده چالوس تصادفی رخ داد که خسارتی بود و مصدومی نداشت. اما بر اثر حادثه یکی از سرنشینان دچار شُک شده بود و نمی توانست نفس بکشد، بلافاصله بالای سرش حاضر شدم و با یک حرکت ساده و چرخاندن سر و کنار زدن زبان از جلوی راه تنفسی، توانستم او را نجات دهم.
وی تأکید می کند که اگر حادثه چند کیلومتری بالاتر یا پایین تر از پایگاه امداد و نجات رخ می داد شاید اکنون آن جوان زنده نبود چرا که هیچکدام از افراد حاضر در صحنه نمی دانستند که باید چکار کنند.
احمد که هر سال نوروز در در پایگاه های امدادی حاضرمی شود تنها یک دغدغه دارد و آن این است که روزی برسد تا همه مردم بتوانند در صحنه حوادث به مانند همان آقای خونسرد عمل کنند. او می گوید دانستن کمک های اولیه و اینکه در مواقع بروز حادثه چه باید کرد برای همه افراد واجب است.
وی می گوید: زوج جوانی را فرض کنید که همراه کودک خوردسالشان در سفر هستند که ناگهان یکی از تنقلاتی که مادر به فرزند می دهد، در گلوی او گیر می کند، در چنین زمانی اگر یکی از والدین بدانند که چگونه آن شی را باید از گلو خارج کرد، کودک به سلامت به زندگی خود ادامه خواهد داد اما اگر هیچکدام از این مسائل اطلاعی نداشته باشند و کار اشتباهی انجام دهند، ممکن است که فرزندشان را از دست بدهند. پس ملاحظه می کنید که دانستن کمک های اولیه و اصول امدادگری خیلی مواقع می تواند به ما در نجات جان دیگر افراد کمک کند.
*اولین امدادگر فردیست که جان سالم به در برده
به گفته سید امیرمحسن ضیایی، رئیس جمعیت هلال احمر اولین امدادگر کسی است از حادثه جان سالم به در برده است. این اگر آموزش های لازم را دیده باشد، می تواند در وهله اول خونسردی خود را حفظ کرده، با نیروهای امدادی تماس بگیرد، مصدومان را تکان ندهد و یا مانع خونریزی حادثه دیدگان شود. این فرد می داند که چطور راه تنفس حادثه دیده را باز نگه دارد.
زمانی که با دوستان خود به کوهنوردی می روید و ناگهان یکی از دوستانتان از صخره سقوط میکند و پایش می شکند، اولین و بهترین نفری که می تواند به او امدادرسانی کند خود شما هستید به شرطی که بدانید چه نکنید و چه بکنید.
کشوری مانند ایران مستعد بروز 32 حادثه است و هر لحظه ممکن است سیلی به مانند آنچه در کن و سولقان آمد، بیاید و یا هر لحظه ممکن است زمین زیر پایمان شروع کند به لرزیدن. ممکن است زمانی که برای تفریح به جنگل می رویم گم شویم و یا برایمان حادثه رانندگی رخ دهد. در همه این مواقع دانستن چیزهایی که باید بدانیم به ما کمک می کند که جان خود و افرادی که دوستشان داریم را نجات دهیم.
*نا آگاهی و صدمه ای که به دیگران می رساند
سید حمید جمالدینی ، معاون آموزش پژوهش جمعیت هلال احمر با تاکید بر اهميت آموزش در مديريت بحران گفت: فرض كنيد حادثه اي رخ داده و تا رسيدن نيروهاي امدادي زمان زیادی تلف می شود و در مقابل افراد حاضر در صحنه حادثه هيج اطلاعي از انواع حادثه، نوع مراقبت، چگونگي كمك به مصدومان در زمان حادثه ندارد، در این شرایط وجود فردی آموزش دیده می تواند بسیاری از خسارات جانی و مالی را کاهش دهد.جمالدینی درباره اثرات منفی حضور افراد ناآگاه در صحنه حادثه گفت: واقعيت اين است که وجود این افراد نه تنها هيچ كمكي به فرد آسيب ديده نمی کند، بلكه ممكن است باعث آسيب رسیدن بيشتر به مصدومان شود.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که حادثه هیچ گاه خبر نمی کند، گفت: هنوز هم برخي از مردم از اين واقعيت كه حادثه خبر نمي كند مي گريزند و تصور می كنند كه اتفاق براي آنها رخ نمي دهد.
معاون آموزش، پژوهش و فن آوری جمعیت هلال احمر با اشاره به این که آموزش در تمام جوامع توسعه یافته از جایگاهی مناسبی برخوردار است، افزود: آگاهی خانواده ها از مخاطرات و در ادامه آموزش آنان سبب کاهش بسیاری از خسارات می شود.جمالدینی با بیان این که تا چه زمانی مي خواهيم با عباراتي همچون خدايي ناكرده، حالا كو تا حادثه و... خودمان را براي عدم كسب آموزش كمك رساني به تعويق بياندازيم، افزود: ضرورت دارد خانواده بروز حادثه را جدی بگیرند و آموزش همگانی امداد و نجات را فرا بگیرند.
وی در ادامه با شاره به این که از 43 مخاطره 32 مخاطره در ایران به ثبت رسیده است، افزود: اهمیت آموزش و آگاهی مردم از آموزش همگانی بسیار ضروری است.
این معاون هلال احمر با تاکید بر این که آموزش همگانی بايد در عمق زندگي مردم كشورمان نفوذ كند، افزود: بايد شرايطي فراهم شود تا زماني كه مردم بهرجايي نگاه مي كنند با پيامهاي آموزشي همگانی آشنا شوند و البته موضوع مهم این است که تمام افراد جامعه در این آموزش ها را ببیند.
انتهای پیام/
بهتر نیست لابلای فیلم های پربیننده و جاهی دیگه و یا نصب پوسترهای بزرگ آموزشی در سطح شهر و مترو و کلیپ های آموزشی در مترو و از این قبیل کاره مردم را آموزش داد؟