آیت الله محمدی ری شهری، داماد آیت الله مشکینی (ره) است که امسال وارد هفتادمین سال عمر خود شده. از او درخواست کردیم فرصتی برای گفت و گو درباره فعالیت های حدیث پژوهی خود و بررسی وضع حدیث پژوهی در حوزه های علمیه به ما بدهد که ایشان با بزرگواری، ساعاتی پیش از برگزاری آیین پایانی جشنواره «ثقه الاسلام کلینی» با خبرنگار حوزه به گفت و گو نشست.
برای آغاز گفت و گو مختصری از زندگی نامه خود بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. متولد 1325 در شهر ری هستم. تا حدود 14 سالگی دوره دبستان را در این شهر بودم و بعد از این دوره، یک سال در حوزه علمیه برهان تحصیل کردم. در سال 1340 به قم رفته و تا حدود سال 1344 در این شهر مشغول به تحصیل بودم، سپس به خاطر مشکلاتی که ساواک ایجاد کرده بود، به نجف اشرف رفتم. 13 ماه آنجا بودم و با آیت الله مشکینی ارتباط پیدا کردم که همین ارتباط، زمینه ازدواج با صبیه ایشان را فراهم کرد.
بعد از 13 ماه دوباره به قم آمدم تا این که ایشان به مشهد تبعید شدند (این یکی از تبعیدهای ایشان بود). یک سال و نیم همراه ایشان بودم. مرحوم آیت الله مشکینی به مناطقی دیگر هم تبعید شدند، ولی من به قم آمدم. با پیروزی انقلاب به تهران رفتم و مشغول کارهای قضایی، اجرایی، سیاسی و ... شدم.
کار اجرایی و کار علمی را توأمان انجام داده ام
* با توجه به اینکه هم کار اجرایی کرده اید هم کار پژوهشی، کدام برایتان دل چسب تر بوده است؟
من همان موقع هم عرض می کردم کار اجرایی برای من، مثل شنا کردن در خلاف مسیر آب بود، به همین سبب در همان ایام هیچگاه ارتباطم را با حوزه قطع نکردم؛ با آیت الله مشکینی (ره) اواخر هفته جلسه فقهی داشتیم، همچنین در آن زمان که در وزارت اطلاعات بودم، بعضی از درس ها را در تهران شروع کردم.
کارهای حدیثی من هم مستمر بوده و پیش از انقلاب اسلامی تا الآن ادامه دارد. از افرادی هستم که بین کار اجرایی و علمی جمع کردم.
جرقه این شعله در حرم امیرالمومنین(ع) زده شد / پژوهش حتی در زندان
* حدیث پژوهی را از چه زمان آغاز کردید؟
تقریبا می توانم بگویم نقطه آغازین حرکت من در این راه، سالی بود که به نجف مشرف شدم و جرقه اولیه کار (بدون آن که بدانم به کجا منتهی می شود) در کنار باب علم پیامبر (علیهما الصلوه والسلام) زده شد.
ایامی بود که بعضی از کتب حدیثی به دستم می رسید، از آنجا که جاذبه ای خاص برایم داشت، یادداشت برداری می کردم و باز هم نمی دانستم به کجا منتهی می شود.
بعد که به ایران برگشتم، انگیزه من برای کارهای حدیثی، مقداری تقویت شد. زمانی که در زندان ساواک در مشهد بودم (و آیت الله مشکینی هم آنجا تبعید بود) چند جلد کتاب بحارالانوار در اختیارم بود که احادیثی که برایم جاذبه بیشتر داشت، یادداشت می کردم.
بعد که به قم آمدیم از سال 1347 تنظیم کردن یادداشت ها را به صورت الفبایی شروع کردم؛ باز هم نمی دانستم این کار به کجا منتهی می شود.
تا جایی که یادداشت ها زیاد شد و به جایی رسید که لازم بود به صورت یک مجموعه درآید. بدون اینکه اسم میزان الحکمه به ذهنم بیاید آنها را جمع بندی می کردم و برای هر موضوع از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) پرونده ای درست کرده، به صورت خانواده حدیثی در کنار هم قرار می دادم.
دیدم کاری خوب از آب درآمد و به تدریج به فکر افتادم که می تواند به صورت یک کتاب در آید.
اگر بمیری دیگر کسی کارهای ناقصت را تمام نمی کند
«نقطه عطف» کار حدیثی من سال 1357 بود این مجموعه تقریبا آماده شد. نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی بود، روزی شهید مطهری در منزل ما میهمان بود. آن زمان ایشان برای برخی طلاب «شناخت در قرآن» را تدریس می کرد.
کلاستوری داشتم احادیثی با موضوع معرفت در آن بود. به ایشان گفتم شما درباره شناخت در قرآن صحبت می کنید من هم کاری انجام داده ام. ببینید و نظرتان را بگوئید که آیا قابل استفاده است یا نه؟
شاید نتوانستم منظورم را خوب رسانم لذا ایشان گفت، خوب این کار را که معجم های الفبایی هم انجام داده اند. من گفتم من «لفظی» کار نکرده ام، بلکه محتوایی کار کرده ام.
ایشان تورقی کوتاه کردند (شاید در حدود پنج تا ده دقیقه) بعد گفتند: « این خوب است. همین الآن بیا کتاب را چاپ کن. (نه فقط بحث معرفت، بلکه کل کتاب را) »
گفتم: «نه آقا! این هنوز کار دارد و ناقص است.» آن زمان حدود ده سال بود که روی آن کار کرده بودم. البته من برای اینکه خانواده حدیثی کامل شود و به نقطه مطلوب برسم چند بار این کار را بازنویسی کرده بودم. حتی با این که بحارالانوار نداشتم، دو بار روایات بحار الانوار را مطالعه کردم. یکی از دعاهای من این بود که خدایا پولی به من بدهد تا بحار الانوار بخرم. چون باید می رفتم از کتابخانه ها با شرایط خاص کتابخانه که تا فلان ساعت باز است کتاب می گرفتم.
خلاصه، به ایشان گفتم کار ناقص است و من باید آن را کامل کنم. ایشان فرمودند: «می میری و کتاب تو همین طور می ماند. روش بعضی از دانشمندان غربی این است که وقتی کتابشان آماده و قابل استفاده شد، چاپ می کنند. حالا اگر زنده ماندند نقص آن را بر طرف می کنند و اگر هم زنده نماندند کتاب در دست دیگران است و استفاده می کنند.»
من باز هم قبول نکردم. این ملاقات دو سه ماه پیش از پیروزی انقلاب بود. تا اینکه ایشان شهید شد و بعد از ایشان هم چند نفر دیگر ترور شدند. از آنجا که من هم در دادگاه انقلاب کار می کردم در مظانّ ترور شدن بودم و دیدم بوی شهادت می آید (با لبخند). یاد حرف ایشان افتادم. سال 60 بود که گفتم حالا دیگر وقت آن است تا کاری که ده سال روی آن زحمت کشیده ام، منتشر کنم. بنابراین تصمیم گرفتم هر قدر که می توانم کار را کامل تر کنم، ولی در هر صورت چاپ شود.
سال 60 تا 63 چون روزها در دادگاه انقلاب ارتش مشغول بودم، شب ها مشغول تکمیل کار می شدم وحتی گاهی اوقات تا نزدیک اذان صبح مشغول این کار بودم تا اینکه در سال 63 آماده شد.
اسم کتاب را هم از تفسیر علامه طباطبایی(ره) اقتباس کردیم؛ با توجه به این که ایشان تفسیر قرآن به قرآن را «المیزان» نام نهاده بود، به ذهنم آمد که نام تفسیر حدیث به حدیث را «میزان الحکمه» بگذارم که با عنایت خدا، خیلی زود این اسم جا افتاد.
از سال 66 به فکر تکمیل کتاب افتادم. دو سه نفر از دوستان فاضل را به عنوان همکار دعوت کردم و پنج شنبه و جمعه ها که به قم می آمدم، در زیرزمین خانه ام این کار را با دوستان تکمیل کردیم.
تکمیل این کار به تأسیس مرکز تحقیقات دارالحدیث و بعد دارالحدیث و سپس دانشگاه و پژوهشگاه حدیث رسید.
«سازمان یافتگی» شرط تداوم و جامعیت کار
* شیوه بعضی از علما در پژوهشگری « کار فردی » بوده و بعضی دیگر «کار جمعی». چه شد که به این نتیجه رسیدید از دوستان دعوت کنید و گروه پژوهشی تشکیل دهید؟
این نکته مهمی است. در طول هزار و چند صد سال بعد از غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علما زحمات زیادی کشیدند، ولی کارها فردی بود، از این رو کارها جامعیت لازم را نداشته است. طبیعی است که اگر کارِ سازمانی و تشکیلاتی نباشد اولاً جامعیت لازم را نخواهد داشت، ثانیاً ادامه دار نخواهد بود.
بنابراین به فکرم رسید برای حدیث باید سازمانی ایجاد کرد که افراد حدیث شناس «هم افزایی» داشته و جامعیت لازم را هم برای تولیدات حدیثی داشته باشند. به همین سبب تولیدات ما در دار الحدیث جامع است و سعی می کنیم تا حد ممکن هم برای خواص و هم برای عوام قابل استفاده باشد.
مثلا علامه مجلسی خیلی تلاش کردند و ما در گرو منت ایشان هستیم که خدماتی بسیار بزرگ به احادیث اهل بیت(ع) کرده اند، ولی ایشان کار فردی انجام داده اند. اگر چه برخی گزارش ها نشان می دهد خود بحار الانوار را هم با چند نفر دیگر گردآوری کرده، ولی سازمان نبوده است؛ شبیه آنچه اوایل کار به اتفاق دوستانم در زیرزمین خانه مان انجام می دادیم.
از این رو کتاب هایی که در اختیار علامه مجلسی بود، امروز دیگر در اختیار ما نیست و جزو کتب مفقوده است. چون کتاب های ایشان بالاخره به ارث رسیده و دیگر معلوم نیست چه شده است.
به همین خاطر از همان ابتدا ما کتابخانه تخصصی حدیث را در موسسه راه انداختیم که یکی از امتیازات موسسه به شمار می رود.
مهم ترین همکارانتان در طول این سال ها چه کسانی بوده اند؟
آقایان مسعودی و طباطبایی و برنجکار که از آغاز کار همراهمان بودند.
اولویت های دار الحدیث: کیفیت و تعمیق کار / نشر معارف اهل بیت(ع) به زبان های مختلف
* چندی پیش شاهد برگزاری جشن بیستمین سالگرد تأسیس دار الحدیث بودیم. جشنی که ظاهرا هر ده سال برگزار می شود. ده سال دیگر در سی امین سالگرد تاسیس دار الحدیث، قرار است این موسسه به چه جایگاهی برسد؟ چه چشم اندازی برای آن تعریف کرده اید؟
تقریباً شاکله اصلی دار الحدیث و عناصر و نهادهایی که باید در آن باشد، شکل گرفته، ما دیگر گسترش کمّی نخواهیم داشت و مهم ترین موضوع برای ما «کیفیت کار» و «تعمیق کار» در زمینه آموزش و پژوهش است.
موضوع دوم توسعه جغرافیایی است. بنای ما این است که در صورت برطرف شدن مشکلات اقتصادی، تمام آموزش های رسمی و مجازی موسسه را به زبان های مختلف ارائه کنیم، تا در سراسر جهان بتوانند از معارف اهل بیت(ع) بهره ببرند.
همکارانم کار آموزش مجازی به زبان عربی را آغاز کرده اند و بعد از آن هم زبان انگلیسی را پی خواهیم گرفت. در نظر داریم محصولاتمان را هم به زبان های مختلف و مطابق فرهنگ های مختلف ترجمه کنیم.
* با توجه به برگزاری جشنواره حدیثی ثقه الاسلام کلینی، ارزیابی شما از توجه حوزه های علمیه به حدیث چیست؟
یکی از انگیزه های اصلی من از حدیث پژوهی، غربت حدیث در حوزه های علمیه بود، یعنی در آغاز طلبگی دیدم در حوزه ها تنها به فقه توجه می شود در صورتی که آنچه جامعه از حوزه ها می خواهد معارف است.
دنیا فقه می خواهد لکن کسی که اعتقاد به خدا و اخلاق و برنامه های فرهنگی زندگی ندارد، از فقه چه بهره ای می برد؟ در فقه، برای تمام جزئیات زندگی، حدیث داریم که برای مردم جاذبه هم دارد. مخاطب ما در جهان، در صورتی «فقه» را از ما می پذیرد که اول، خدا و اهل بیت را قبول داشته باشد، آخرین مرحله کار فقه است.
مدیریت حوزه باید حمایت هایی بکند. با تأسیس انجمن حدیث حوزه، این اتفاق در حال شکل گیری است ولی تا نقطه مطلوب فاصله داریم.
صدا وسیما هم باید به عرصه بیاید. همان طور که در روایت داریم «روزی این معارف به تمام دنیا منتشر خواهد شد» بنابراین باید این معارف را تبیین کنیم تا با افکار مختلف جهان هماهنگ باشد.
* در طول سال هایی که در مسیر خدمت به معارف اهل بیت (علیهم السلام) گام برداشتید چه عنایتی از طرف ایشان شامل حالتان شده است؟
مهم ترین نکته این است که شاید اگر در آغاز کار دار الحدیث، کسی به من می گفت: «خواب دیده ام که 50 سال دیگر دار الحدیث به اینجایی که الآن هستیم می رسد» باور نمی کردم.
در جواب می گفتم: همان طور که گفتی خواب است! چون با این امکانات و شرایطی که دارم باور نمی کنم چنین اتفاقی بیاتد ولی بحمدالله بعد از 21 سال به جایی رسیده ایم که به اندازه 50 سال پیشرفت کرد ه ایم و این را جز عنایت خاص خدا و حضرت بقیت الله (ارواحنا فداه) ندیده ام.