عمران راتب در شماره امروز روزنامه اطلاعات روز نوشت: کار بازسازی قصر دارالامان روز گذشته توسط رییس‌جمهور، رییس اجراییه و شماری از اعضای کابینه رسماً افتتاح شد.

به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، هشتادونُه سال قبل از امروز، قصر دارالامان ساخته شد. کار ساختن این قصر دو سال زمان را در بر گرفت و در آن ۲۲ نفر از انجنیران حاذق آلمانی کار کردند. این قصر مجموعاً با ۱۵۰ اتاق، طوری ساخته شد که به‌زودی در شمار هفتاد ساختمان مدرن دنیا درآمد.

امان‌الله خان، که می‌توان از آن به‌عنوان تنها حاکم صادق و مدنیت‌خواه به‌معنای واقعی کلمه نام برد، با جمعی از اعضای فامیلش در آن سکنا گزیدند. نابه‌سامانی‌های روزگارانِ وحشت قصر را در کم‌تر از دو سال از امان‌الله خان گرفت و امان‌الله خان را از افغانستان. در سال ۱۳۵۸، در زمان حکومت حفیظ‌الله امین بخشی از این قصر نسبتاً به آتش کشیده شد، اما هنوز استوار بود و چهره‌ی باصلابتش را حفظ کرده بود تا این‌که در سال ۱۳۶۸ در کودتای شهنواز تنی، بمباران بی‌حساب قامت قصر را کج کرد.

اما آخرین میخ بر تابوت این قصر زمانی کوبیده شد که کابل وحشت‌ناک‌ترین جنگ‌های داخلی را تجربه می‌کرد. این‌گونه بود که دارالامان از یک قصر محکم، مدرن و حیرت‌انگیز به خانه‌ی ارواح و دوزخیان تغییر چهره داد. پس از این تاریخ بود که دارالامان دیگر یک قصر نبود؛ نمادی بود از وحشت و تباهی فوق تصور؛ ویرانی‌یی خفته در گوشه‌ی شهری سراپا ویران.

قصر دارالامان تنها ساختمانی نیست که وضعیت واقعی شهر کابل را به نمایش می‌گذارد؛ نقطه‌نقطه‌ی این شهر خبر از ویرانی و تیرگی روزگار می‌دهد. اما دارالامان بیشتر از یک قصر، چیزهای دیگری را هم در دل خود نهفته دارد: ماتریس پنهان خشونت در این سرزمین و تاریخ بی‌خردی انسان‌های این سرزمین. قصر دارالامان به‌ما می‌گوید که منحنی حرکت تاریخ در یک قرن اخیر، چگونه بوده: ۸۹ سال قبل قصری با چونان بزرگی و شکوهمندی برپا می‌گردد که جهان می‌پذیرد افغانستان هم سهم و نقشی در کره‌ی زمین دارد.

اما بعد از آن دیگر چه می‌شود؟ تصویری که امروز این کشور با چنین قصرهای ویرانی از خود در دل جهانیان ایجاد کرده چگونه است؟ دوزخ روی زمین. این عینی‌ترین توصیفی است که می‌توان با نگاهی به چهره‌ی غمناک قصر، از این کشور داشت.

در این‌که قصر دارالامان چگونه ساخته شد و چه‌مقدار انسان این شهر در ساختن آن از بین رفت، بی‌نان و سرپناه شد و شهر را ترک گفت، نمی‌توان تأمل کرد. زیرا در طول تاریخ ساختن و برپا کردن انسان‌ها، این منطق کار است که ساختن، قربانی دارد. اما آن‌چه که می‌توان از آن حرف زد، این است که بعد از ساختن با این قصر چه شد و چرا شد.

قصر دارالامان تنها یک تکه زمین، یک مجموعه‌ی نکبت‌زده از یک ساختمان‌ فروریخته با چند تا اتاق نیست؛ عنوانی است تاریخی، عنوانی است بر انبوهی از یادها؛ گورستان خونین آزادی است و فریادی که در خاطره‌ها و نام‌ها طنین‌افکن است.

قصر دارالامان و مکان‌های ویران دیگر با وجود همه‌ی ویژگی‌های‌شان، بخشی از جامعه و زندگی جاری ما هستند، و خاطره‌ی آن‌ها طبعاً محدود نیست به آن‌چه در اتاق‌های مجلل قصر در زمان حکومت امان‌الله خان گذشت؛ چنان‌که قصر دارالامان خاطرات شیرین هم دارد، خاطره‌ی مدنیت، خاطره‌ی اراده به زیستن، و درک زیبایی، زیبایی تکه‌یی از آسمان و صدای پرنده‌یی که آمدن بهار را نوید می‌دهد.

اما آن‌چه که واقعیت خشن و تکان‌دهنده‌ی تاریخ این کشور را به تماشا می‌گذارد، این خاطره‌ها نیست، بلکه سیاهی و تیرگی افکار و خشونت رفتاری است که آن خاطره‌های شیرین را در زیر آوار این قصر دفن کرده و قصر را به چنین حالتی رسانده است.

حکومت وحدت ملی می‌خواهد این قصر را بسازد و در آن دوباره راه زندگی را باز کند. در خاطرات قصر دارالامان و ویرانی‌های امروزش هم می‌توان زندگی کرد، اما دره‌یی عظیم دهن گشوده است میان این زندگی با زندگی‌یی که حکومت وحدت ملی می‌خواهد بر خاک خونین و غمناک آن برپا کند.

باری پذیرفتیم که این قصر بازسازی می‌شود، آن‌وقت دل‌های ویران و خاطره‌های سوخته‌ی مردم این کشور را چگونه می‌توان بازسازی کرد؟ با چهره‌های مکدری که این قصر را ویران کردند، چه باید کرد؟
«قصر دارالامان» نام مشترک همه‌ی قصر‌ها و ویرانی‌هاست، این قصر تاریخ معاصر افغانستان است، قصر دارالامان ماهیت مشترک چند دهه حکومت در این کشور است. نباید با آن سرسری برخورد کرد.
سال گذشته محمد باقر قالیباف شهردار تهران، گفت می‌خواهد زندان اوین را تبدیل به یک پارک نماید. فرهنگیان آن کشور (عمدتاً خارج‌نشین) بر این گفته اعتراض کردند و گفتند اوین نباید تبدیل به پارک شود. برای این‌که در فردای تاریخ، فرزندان ما بدانند که پدران‌شان چه دردی کشیده‌ بوده‌اند.

آیا حالا در مورد قصر دارالامان هم می‌توان چنین حرفی زد؟ ما چه درکی از این قصر داریم؟ ویرانی تکان‌دهنده‌ی قصر چه چیزی را می‌تواند به ما بگوید و به تاریخ منتقل کند؟ مگر نه این است که قصر در همین چهره‌ی ویران خود، بخشی از جامعه و زندگی جاری ماست؟ در وجود ویران قصر دارالامان ما چه واقعیت‌هایی را می‌توانیم دید؟ گلوله‌های راکتی که امروز ما انتهایش را در قامت خراشیده‌ی قصر می‌بینیم، آیا معنایش این است که آن گلوله‌ها فقط یک قصر را ویران کرده‌اند؟ من فکر می‌کنم ماجرا عمیق‌تر از این باید باشد. در دارالامان تنها یک قصر ویران نشده، یک تاریخ هم ویران شده است؛ یک نسل انسان هم ویران و سرگردان و آواره شده است.

یک سرزمین هم به آتش کشیده شده و تبدیل به دوزخ شده است. آری، این عبارت واقع‌گرایانه‌تر را هم می‌توان در چهره‌ی فرورفته‌ی قصر دارالامان دید و بیشتر از این‌ها، این قصر چیزهای دیگری هم برای گفتن دارد: چهره‌های وحشت و جنونی که باعث ویرانی این قصر شده‌اند. قصر دارالامان قربانی‌یی است که ردپای واضحی از جنایت چهره‌های جنگ و جنون را هم در صورت خود دارد. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی در «تاریخ جنون» می‌گوید: «قربانی همان چهره‌ی درهم کوبیده‌شده‌ی مجرم است.» و مگر این «چهره‌ی درهم کوبیده‌شده‌ی» قصر دارالامان جز این می‌گوید؟

قصر دارالامان دو نام متفاوت در تاریخ دارد: نامی که در زمان استواری و برپابودگی‌اش داشت؛ همان نامی که جهانیان بر اساس آن این قصر را یکی از هفتاد مدرن‌ترین عمارت‌ها در جهان خواندند، و نامی دیگر این قصر، ویرانی و تباهی است؛ نامی که امروز ما آن را در قامت قصر بازتاب‌یافته می‌بینیم. نام نخست قصر را نام دومش از آن گرفت، اما این نام دوم که تاریخ نزدیک به یک قرن یک کشور را به‌نمایش می‌گذارد، نباید از میان برداشته شود. این کودتایی است علیه تاریخ و به‌فراموشی سپردن چهره‌های جنونی که در این تاریخ زندگی کرده‌اند و ویرانی آفریده‌اند. نمای کنونی قصر دارالامان باعث می‌شود که ما دیروز و روزهای گذشته‌ی خود را فراموش نکنیم و فراموش نکنیم که چه کسانی آن روزها را بر ما تاریک کردند.

 

انتهای پیام/به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران،

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Afghanistan
ناشناس
۰۷:۴۶ ۰۶ آذر ۱۳۹۸
مساحت این قصرادآورنشدید