به گزارش خبرنگار
حوزه احزاب و تشکلهای گروه
سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛ روح الله مصطفوی خمینی (ره) در سال 1281 شمسی در شهر خمین به دنیا آمد و دوران کودکی را در خمین پشت سر گذاشت. پدرش آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیت الله میرزای شیرازی بود.
طاغوتیان در قبل از 5 ماهگی پدر او را که در مقابل زورگوییهای خوانین به مقابله برخاسته بود به شهادت رساندند و پس از آن
روح الله سرپرستی مادر مؤمنهاش هاجر خانم که خود از نوادگان آیت الله خوانساری و همچنین نزد عمه مکرمه اش صاحبه خانم رشد و پرورش یافت و تا سن پانزده سالگی تحت تکفل آنان بود و زیر نظر آنان تربیت یافت.
روح الله در دوران کودکی به دلیل هوش بالایی که داشت در بین همبازی های خود سرآمد و دارای قامتی رشید بود.
دوران تحصیل
روح الله از سنین کودکی آغاز شد.
روح الله با هوش بالایی که داشت ، معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینی، از آن جمله ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را نزد معلمین و علمای خمین گذراند و در سال 1298 عازم حوزه علمیه اراک شد. اندکى پس از هجرت آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (نوروز 1301 هجرى شمسى)
امام خمینى(ره) نیز از طریق خمین رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حوزوى را نزد اساتید حوزه قم همچون آقا میرزا محمود افتخار العلماء، میرزا رضا نجفی خمینی، شیخ علی محمد بروجردی، آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت الله سید مرتضی پسندیده فراگرفت.
روح الله همزمان با فراگیرى فقه و اصول نزد فقها و مجتهدینِ وقت به فراگیرى ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعى قزوینى و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوى و عرفانى نزد مرحوم آقا میرزا على اکبر حکمى یزدى و عروض و قوافى و فلسفه اسلامى و فلسفه غرب نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى و عالیترین سطوح عرفان نظرى و عملى را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلى شاه آبادی آموخت.
امام خمینى(ره) با آیت الله حاج میرزا جواد ملکى تبریزى رابطه نزدیکی داشت و همیشه به نیکی از او یاد می کرد.
**مزاحمتهاى خوانین و اشراردر زمان کودکی
امام(ره) حکومت خمین یک نفر از خان ها را گرفته بود. بعد از دو ـ سه شب، سه، چهار شب ریختند خانها و حکومت را گرفتند و حبسى خودشان را بیرون آوردند و حکومت را به اسیرى بردند، و احدى از مردم هیچ، همچو نبود که چرا بگوید، خوشحال هم بودند، شاید بعضیشان منزل حکومت هم آمدند تتمه را غارت کردند. من شاهد قضیه بودم که آن خانه اى که حکومت را از آن بردند. من بچه بودم پشت یک درى ایستاده بودم و نگاه مى کردم به وضع آنها، که آنها حمله کرده بودند.
امام(ره) هیچ گاه از کنار رویدادهاى اطراف خود بى تفاوت گذر نمى کرد و از هر آنچه که موجب خوارى و ذلت بود، بیزارى مى جست، از این رو
امام(ره) با مسائل سیاسى، دردها و رنج هاى ملت خود آشنایى کامل داشت و از همان اوان جوانى مرد عمل و حضور در میدانهاى نبرد با ظلم و ستمگرى بود.
امام(ره)از حضور خود در میدان رزم مى گوید:"من از بچگى در جنگ بودم، تا حالا نگفتم. ما مورد هجوم زلقّى ها بودیم، مورد هجوم رجبعلى ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم. من در عین حالى که تقریباً اوایل شاید بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایى که بسته بودند در محل ما، و اینها مى خواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا مى رفتیم سنگرها را سرکشى مى کردیم".
"شاید شما هیچ کدامتان یادتان نباشد، همه این شلوغی ها که حالا مى بینید وجود داشت و ما شاهدش بودیم. ما در همان محلى که بودیم، یعنى خمین که بودیم سنگربندى مى کردیم. من هم تفنگ داشتم، منتها من بچه بودم به اندازۀ بچگى ام. بچه شانزده، هفده ساله. ما تفنگ دستمان بود. تعلم تفنگ هم مى کردیم. من الان تفنگ اندازى را بلدم. این اخوى ما بزرگتر از ما بود. ایشان تفنگ انداز است. منتها حالا پیرمرد است. ما سنگر مى رفتیم و با این اشرار که بودند و حمله مى کردند و مى خواستند بگیرند و چپاول بکنند. هرج و مرج بود. دیگر دولت مرکزى قدرت نداشت و هرج و مرج بود. قبل از این رضاخان بود. هرج و مرج و دولت مرکزى هم بدون قدرت دولت قابل دفع نبود".
**امام(ره) و الهام از الگوها
بدون تردید امام(ره) جلوه اى از تجلّیات الهى و شخصیت بى همتایى است، اما آشنایى و نزدیکى ایشان با شخصیتهاى برجسته اى نظیر آیت اللّه سیدحسن مدرّس و آیت اللّه حاج میرزا محمدعلى شاه آبادى و برخى از علما تأثیر بسزایى در تکوین شخصیت سیاسى اخلاقى امام(ره) به جا گذارده است. خاطرات امام(ره) و گزارش هایى که ایشان از آشنایى با اندیشه ها و دیدار این بزرگواران ارائه کرده است، تکیه گاه این سخن است. در این مجال به یک نمونه از این خاطرات اشاره شده است: مرحوم مدرس، من ایشان را هم دیده بودم، این هم یکى از اشخاصى بود که در مقابل ظلم ایستاد. در مقابل ظلم آن مرد سیاه کوهى، آن رضاخان... من منزل ایشان مکرر رفتم و خدمت ایشان مکرر رسیدم.
**ابعاد علمى شخصیت امام(ره)شایسته است در پایان ابعاد علمى شخصیت امام(ره) از قول حاج سیداحمد خمینى گزارش شود، فرزندى که با عشق و ارادت خالصانه آیین پدردارى را به جا آورد. مرحوم حاج سیداحمد خمینى دربارۀ تحصیلات پدر مى گوید: امام(ره) نزد مرحوم آیت اللّه حائرى بیشتر دروس مقدماتى را فرا مى گیرند. در همان موقع حضرت امام(ره) علاوه بر تحصیل فقه و اصول و فلسفه و اخلاق به تدریس هم اشتغال داشته اند. امام(ره) فلسفه را نزد مرحوم آیت اللّه رفیعى فرا مى گیرند و به گفته حضرت ایشان به مدت چهار سال از محضر مرحوم آیت اللّه رفیعى در تحصیل منظومه بهره مى گیرند. بعد از اینکه درس فلسفۀ ایشان یعنى شرح منظومه تمام مى شود، امام(ره) به دروس اسفار آقاى سیدابوالحسن قزوینى مى روند، امام(ره) در این مورد فرمودند: دو یا سه جلسه که رفتم ملتفت شدم و درس ایشان را مى دانم و نیازى به خواندن اسفار ندارم.
امام(ره) مقدار زیادى از اسفار را با مرحوم آقامیرزا خلیل کمره اى مباحثه مى کنند و در ضمن آن منظومه را تدریس مى کردند. در جلسه درس منظومه شاگردان و طلاب زیادى از جمله، آیت اللّه شهید مرتضى مطهرى حضور داشتند، امام درس اخلاق را در مدرسه فیضیه با حضور تعداد زیادى از طلاب و مردم عادى کوچه و بازار برگزار مى کردند و مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادى بیان مى کردند، طبق گفته بعضى از حضار درس اخلاق امام(ره) بسیار سازنده بود و گاهى صداى گریه و استغاثه در مسجد طنین انداز مى شد، بخصوص مواقعى که امام(ره) توضیحاتى دربارۀ مسائل آخرت و معاد ارائه مى دادند موجب تأثیر و تأثر فراوان حاضرین در مجلس مى شده است.
یک روز
امام(ره) با مرحوم آقاى الهى از شخصیتهاى عارف مسلک قزوین در قم ملاقات مى کنند، در جریان این ملاقات مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ (عارف بزرگوار و استاد حضرت امام) هم حضور داشتند. ایشان فرمودند: مقدارى با هم صحبت کردیم و یکى ـ دو تا سؤال از مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ پرسیدم، وقتى جواب مشروح و کاملى شنیدم مطلع شدم که ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند، زمانى که مرحوم شاه آبادى تصمیم داشتند از مدرسه دارالشفاء (محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند،ایشان نقل کردند که من هم به همراه ایشان راه افتادم. در بین راه از ایشان سؤال کردم که منظومه و اسفار و نظایر آن را درس مى دهید؟ ایشان جواب دادند، واللّه نمى توانم حال و حوصله اش را ندارم. نهایتاً
حضرت امام(ره) مرحوم آقاى شاه آبادى بزرگ را براى تدریس عرفان راضى مى کنند و فصوص ابن عربى را به مدت شش سال نزد ایشان مى خوانند.
حضرت امام(ره) فرمودند: یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده اى دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث مى کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق مى گوییم حال آنکه این بحثها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است. امام تصمیم مى گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمى روند طى یک ماه تا چهل روز تقریباً همه کارها را کنار مى گذارند و کتاب کشف اسرار را مى نویسند.
پیش از این از بى تفاوت نبودن امام نسبت به رویدادهاى اطرافشان سخن به میان آمد. انگیزه امام از نگارش کتاب کشف اسرار نمونۀ دیگرى از این حساسیت
امام (ره) به شمار مى آید، ایشان در این کتاب به دفاع از اندیشه هاى ناب اسلامى بویژه شیعى در ردّ شبهات معاندین، پاسخهاى مستدل و منطقى ارائه مى کند. ناگفته نماند که شدت لحن امام در این کتاب، غیرت دینى ایشان را در برابر سخنان گزاف معاندین اسلام به روشنى به تصویر مى کشد.
حضرت امام(ره) فرمودند: یک بار در حال رفتن به مدرسه فیضیه مشاهده کردم که عده اى دارند راجع به کتاب اسرار هزار ساله بحث مى کنند، ناگهان به ذهنم آمد که ما داریم درس اخلاق مى گوییم حال آنکه این بحثها در حوزه ها هم نفوذ پیدا کرده است.
امام(ره) تصمیم مى گیرند از وسط مدرسه فیضیه برگردند و دیگر به درس نمى روند طى یک ماه تا چهل روز تقریباً همه کارها را کنار مى گذارند و کتاب کشف اسرار را مى نویسند.
**مردم شناسى و مردم باورى امام(ره)
یکى از ویژگیهاى رهبرى امام خمینى(ره) مردم شناسى و مردم باورى ایشان بود، بیش از هر چیز رابطۀ مردم با امام رابطه مرید و مرادى، محب و محبوبى و پدر و فرزندى بود، امامپ(ره) با صداقت، صمیمیت و محبت با مردم سخن مى گفت و همواره ابراز مى داشت که "من حرف مردم را مى زنم" "من بازگوکنندۀ افکارمردم ایران هستم" "خود را در کنار مردم احساس مى کنم" "من به ملت اتکا دارم" به همین دلیل ولایت امام یک ولایت امرى، قلبى و باطنى بود.
«من زبان مردم را مى فهمم و نهادهاى جامعه را مى شناسم. با زبان مردم صحبت مى کنم و از نهان آنها سخن مى گویم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را که حاضر در قضایا بوده ام انگشت مى گذارم؛ مطلع بودم، ناظر بودم. همۀ مردم در حال انفجار بودند، همه منتظر بودند. این حالت استبدادى، انفجار را به فعلیت رساند؛ قیام روحانیت باعث انفجار شد.**هدایتهایى الهى امام خمینى(ره) مجذوب حق و فانى فى اللّه بود، سیطرۀ خالق یکتا و لشکریان پیدا و پنهان فرمانبردارش را بر هستى عمیقاً باور داشت، به همین دلیل
امام(ره) از خودیت و منیّت پیراسته و به زیور امیدوارى و رجاء بحق آراسته بود، دیدگان نافذ وى ظرافت هدایتهاى الهى را در به ثمر رسیدن نهضت دریافته و به همگان اعلام مى داشت که خود صاحب هیچ امرى نیست.
من هیچ سستى در کارم نبود براى اینکه من امید داشتم که خدا این کار را انجام مى دهد.این حقیقتى است که باید اعتراف کرد که (رژیم شاهنشاهى) قلعۀ محکمى بود که احتمال فتح آن نمى رفت و فتح شد و دژ عظیمى بود که احتمال شکستن آن نمى رفت و شکسته شد. ملتى با نداشتن هیچ ابزار و ساز و سلاح بر ابرقدرتها و بر قدرت شیطانى که تا دندان مسلح بودند غلبه کرد. لکن این من نبودم که این غلبه را نصیب شما کرد، این خداى تبارک و تعالى بود... (یک) دست غیبى در کار است؛ خداى تبارک و تعالى به وسیله
امام عصر (عج) این تحول را در مردم پدید آورد و از آن وقت یأس در من هیچ وقت نبوده است.
امام(ره)، تحول روحى مردم در پرتو توکل به خداوند، پیروزى نهضت را به ارمغان آورد. ایشان تاثیر بسزایی در مردم جهت مقابله با تهدیدات و مقاومت در بین دشمنان گذاشتند و مقاومت امروزی درس هایی است که مردم از بنیانگذار کبیر انقلاب فرا گرفته اند و محبوبیت امام خمینی(ره) در میان مردم سراسر دنیا به چشم میخورد و یاد او در دلها همیشه ماندگار خواهد ماند.
گزارش از مهدی شهرودی
خدایا ما و امت ما را به آن راه هدایت و ثابت قدم بگردان . الهی آمین یا رب العالمین