حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ فیلم «یک دزدی عاشقانه» با وجود سه فیلمنامه نویس و کارگردان طناز خود امیرشهاب رضویان، ویژگی خاصی که مخاطب را از خرید بلیت این اثر راضی کند، ندارد. بی سلیقهگی در نوشتن فیلمنامه و غیر منسجم و پراکنده بودن آن موجب شد در تمام موقعیتهای فیلم بلاتکلیفی، سردرگمی و سطحی بودن قصه و بازیها به خوبی دیده شود. در واقع گروه سازنده «یک دزدی عاشقانه»، سوژه جدید و غیر کلیشهای را که میتوانست به یکی از جذابترین آثار طنز سینما تبدیل شود، سوزاندند.
این فیلم با وجود اینکه چند بازیگر مطرح سینما در آن ایفای نقش کردند، موفقیتی در مجذوب کردن مخاطب به خود نداشت. بداههگوییهای فرهاد آئیش و چند صحنه رقص نیز نتوانست کمکی به مجموع داستان پریشان این فیلم کند. در مجموع میتوان گفت با وجود تبلیغاتی که این فیلم پیش از شروع فیلمها در سالنهای سینمایی پردیس کوروش داشت، نمره قبولی نمیگیرد. فیلم بجز صحنههای قهوهخانه، حمام، سرقت و زندان و دیالوگهای دو شخصیت اصلی، در حقیقت برگ برندهای ندارد.
داستان از این قرار است که دو مرد میانسال مجرد که پسرخاله و با حفظ سمت، پسرعموی هم هستند از جوانی با همدستی هم به سرقت مشغول بودند و با اشتباهات و ناشیگریهای جمال (فرهاد آئیش)، هربار به حبسهای طولانی محکوم میشوند. در یک موقعیت و به دنبال آشنایی با عصمت (لادن مستوفی) و آن هم در سالن سینما، به دلیل زنده شدن عشق پیری در کمال (مهدی هاشمی)، آنها مجبورند از پولی که به همدستشان عصی (عصمت با نام هنری پارمیدا) سپردند دست بکشند و دوباره در زمان پیری به سراغ دزدی بروند و این بار ...
ساخت فیلم طنز خوب و جذاب، بر عکس چیزی که عوام فکر میکنند سختتر از تصور است. فیلمنامه طنز اگر موقعیت جذاب و خاصی ایجاد نکند و تنها با بازیگرانش بخواهد فیلم را جلو ببرد، مخاطب خود را از دست میدهد. تکیه فیلم طنز تنها بر دیالوگها نیست بلکه در فیلمنامه و بطن قصه نیز باید وجه کمیک بودن آن رعایت شود. گفتن دیالوگهای مبتذل، رفتارها و شوخیهای غیرمتعارف که در تعدادی از فیلمها رواج پیدا کرده، شاید در وهله اول خنده را بر لبهای مخاطب بنشاند ولی در نهایت بی محتوا و سطحی بودن فیلم خودش را به رخ میکشد و مخاطب در نهایت میگوید فیلم هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
اگر فیلمنامه «یک دزدی عاشقانه» پرداخت خوبی داشت و با شلختگی از این شاخه به آن شاخه نمیپرید، موقعیتهای دو نفره جمال و کمال و زوج کمال و عصمت و جمال و مینا میتوانست کمدیترین و بهترین پلانها را رقم بزند اما شتابزدگی گروه فیلمنامهنویسی در خلق موقعیت و عبور از آن و رسیدن به فضای بعدی مانع پختگی فیلم و پسند مخاطب میشد. در فیلمنامه بهسرعت و سطحی از هر موقعیتی عبور شده و مخاطب با تعدد پلان و سکانس مواجه میشود. مخاطب در هر سکانس منتظر یک اتفاق خاص است که او را به ادامه دیدن فیلم ترغیب کند. چون اعتقاد دارد تا میانه فیلم تقریبا چیزی ندیده است و این اتفاق تا پایان فیلم تکرار میشود.
ناگفته نماند که فیلم «یک دزدی عاشقانه» با وجود بازیگران توانای خود، پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک اثر جذاب داشت، اما جدا از فیلمنامه ضعیف، بی محتوا و سطحی، بازیگران آن نیز ضعیفترین ایفای نقش خود را در طول سالهای بازیگری داشتند. تمام بار فیلم بر دوش فرهاد آئیش (جمال) و مهدی هاشمی (کمال) و لادن مستوفی (عصمت) بود که این بازیگران نیز در نهایت نتوانستند کاری برای فیلم کنند.
نقش امیرحسین رستمی در حد گفتن چند دیالوگ و ابراز علاقه پوشالی به عصی خانم بود و لوون هفتوان نیز کاری جز استعمال قلیان و خوردن نوشابه و تکرار یک تکیه کلام با تغییر کلمات آن نداشت.
*و باز هم یک مینای دیگر ...
در مجموع ساخت چنین فیلمی از کارگردان آن که صاحب سیمرغ بلورین یکی از ادوار جشنواره فیلم فجر برای فیلم «مینای شهر خاموش» شده دور از انتظار بود. البته همانطور که گفته شد سوژه فیلم بالقوه جذاب بود اما به دلیل شتابزدگی و نگارش سطحی فیلمنامه و دیالوگها، بازی سه بازیگر اصلی هم تاثیری در تغییر نظر مخاطب فیلم نداشت و شاید اگر سه بازیگر دیگر که شهرت کمتری داشتند، ایفای نقش میکردند، بهتر از پس نقشهای آن برمیآمدند.
نکته جالب توجه اینکه؛ در تمام فیلمهای ساخته امیرشهاب رضویان نام «مینا» در میان شخصیتها وجود دارد که این کارگردان پیشتر دلیل علاقه خود به این نام را به صراحت بیان کرده است.
یادداشت از: شیما شفیعی
انتهای پیام/