احسان عليخاني در واكنش به حادثه تلخي كه براي جوانان سرباز إيراني در جاده سيرجان رخ داد گفت: بايد تسليت بگوييم به خانواده هاي بچه هايي كه مادر و پدرانشان چشم انتظار برگشتشان بودند اما اين اتفاق رخ داد. آنها در حالي دچارِ اين حادثه شدند كه هنوز خاك، پوتين هايشان را هم نگرفته بود و متاسفانه از دستشان داديم. من از طرف خودم ، رفقام و همه همكارانم تسليت ميگويم اين اتفاق را و از خداوند براي بازمانده هاي آنها صبر ميخواهيم.
ماجراهاي جاده ها هم كه خيلي تكراري شده و بايد اينقدر آن را تكرار كنيم تا فكري به حالش شود و شاهد ايم فاجعه هاي تلخ نباشيم.
بيشتر مراقب رانندگي مان باشيم چون حتي اگر ما شوماخر باشيم ماشين كناري ممكن است سياساكتي باشد!
علیخانی ضمن دعوت مهمان امروز امیر صالحی از مخاطبان خواست تا ثانیه های آخر قضاوت نکنید و فقط امروز شنونده باشید.
امیر صالحی گفت: بچه شرق تهران هستم. متولد 53 پدرم تکنسین ارتش است. خیلی مظلوم بودم و شیطنتی نداشتم.
در ادامه خواهر امیر که پرستو صالحی بازیگر سینما و تلویزیون در برنامه حاضر شد.
پرستو صالحی ادامه داد: همه چیز در خانواده خوب بود. اسباب بازی هایی داشتیم که همه فامیل حسرت آن را داشتند و هیچ مشکلی نداشتیم. کودکی دلچسبی بود و امیر راست میگه من شیطنت زیادی داشتم حتی به جای آب نفت خوردم.
امیر گفت: خانواده پدری فرهنگی بودند و همه نسبت به ما حساسیت داشتند.
علیخانی از بحران خانواده پرسید و پرستو گفت: از یک منقل و دوستهای پدرم شروع شد که انتهاش به اینجا ختم شد. سرطانی بود که خوشبختی تموم شد مادرم اولین بار متوجه شد آن موقع من 8 سالم بود.
امیر ادامه داد: از مرکز توجه پدرم دور شدیم. فقط پدرم با دوستان دور هم بودند و بیشتر در مسافرتها این کار انجام میدادن و میگفتند تفریح است.
پرستو اظهار داشت : من برنامه علیرضا رو دیدم. خیلی گریه گردم بعضی وقتها همه چیز داری بهترین امکانات در اختیارش بود. همه به پدرم توجه داشتند اما کم کم رفتار پدرم تغییر کرد دعواهای پدر و مادر شکستن ظرفها شروع شد.
صالحی از خانواده و مخاطبان خواست که نیومدم که بگم پدرم بد است آمدم بگم که اعتیاد پدرم را از من گرفت.
در دوران دبستان 11 مدرسه عوض کردم. حتی غیبتهای فراوانی در حضور از مدرسه داشتم. پدرم در خیلی از مواقع پشیمون میشد.
تمام خانواده همسایهها متوجه شدند و به خاطر سردی رفتار پدرم ازش دور شدم. کارهاشونو نمیفهمیدم ولی با گریه های مادرم از بحران با خبر شدم.
امیر ادامه داد: همه خانواده تلاش برای ترک اعتیاد پدرم کردند جلسه می گذاشتند حتی یک نفر حدود یک ماه در خانه ما بود.
پرستو صالحی عنوان کرد: با توجه به وضع مالی مجبور به فروختن خانه شدیم. حتی سرکار نمیرفتند تا اینکه اخراج شدند و به خاطر همین مشکلات رفتار پدرم خیلی تغییر کرد.
سال های قبل اعتیاد خیلی جرم بود و صاحب خونه که متوجه این موضوع شد با ما برخود میکرد و همین ماجرا ها ادامه داشت تا اینکه پدر ارتشی درس خونده یک تاکسی نارنجی گرفت ی روزی اومد جلوی در مدرسه دنبالم به خاطر اینکه دوستانم متوجه نشوند پدرم معتاد است بهش گفتم برو اومدم خونه دیدم مامانم گفت چرا سوار نشدی از آون موقع اومده داره گریه میکنه به خاطر همین موضوع دو ماه برای ترک اعتیاد به بیمارستان رفت.
امیر در دوران دبیرستان بود به نقاشی ساختمان رفت مادرم تولیدی کار میکرد زمانی که از بیمارستان برگشت همه چیز خوب بود تا اینکه دوباره شروع کرد نمیدونم این مواد چیه که واقعا ترکش سخته برای امثال علیرضا آرزوی موفقیت دارم که تونستند این کار کنند.
یک روزی به همراه دوستم برای امتحانش رفتم مامانم گفت نرو وقتی برگشتم دیدم عمه ام در خونه را باز کرد و تو حیاط قطره های خون ریخته بود مامانم خونه نبود پدرم خوابیده بود رفتم بیدارش کردم گفتم مامان کجاست مادرم مثل بوکسور هایی که صورتش داغون میشه شده بود وبعد از این ماجرا که سال 75 بود پدرم به مدت 13 سال رفت.
در این مدت که من بازیگر شدم فقط یک بار جلوی برج میلاد پدرم را از دور دیدم که آقای دهکردی جلوی من بود گفتم میشه راه برید گفتند چرا؟ گفتم بابام.
سیزده سال به واسطه عمههایم از پدرم با خبر بودیم تا اینکه زنگ زدن گفتند پدرم جواب نمیده. من و امیر پشت در خونه پدرم رفتیم امیر در را شکست و رفت داخل. بعد من رفتم دیدم جنازه پدرم افتاده و از شدت درد دستش را گاز گرفته بودو فوت کرده بود. آن زمان از خدا خواستم کاش یک بار دیگر فرصت بهم بده تا من به پدرم دوباره فرصت بدم اما اینطور نشد.
پرستو صالحی با اشکهایی که از چشمش سرازیر شده بود از همه دختر و پسرهایی که شبیه آنها هستند خواست به پدرشآن فرصت بدهند.
از خدا طلب بخشش میکنم کاش به عنوان بیمار نگاه میکردم و آن زمانی تلخ تر شد که بعد از مراسم خاکسپاری پدرم رفتیم وسایل خانهاش را جمع کنیم یک چمدان پر از مصاحبه های خودم را دیدم و خیلی دلم سوخت.
پرستو صالحی در پاسخ به علت دوری سیزده ساله از پدرش گفت: به خاطر ترس از رفتار مادرم و اینکه خیلی عذاب کشیده بودیم به سمت پدرم نرفتیم.
پایان امیر و پرستو صالحی ابراز پشیمانی کردندو گفتند کاش تلاش میکردیم وقفت میگذاشتیم و الان این عذاب وجدان همراه ما نبود به خاطر این موضوع ما هیچ وقت سیگار هم نکشیدیم.
منم مشکل شما رو داشتم البته در مورد مادرم، زندگی من و شما 70 درصد بهم شبیه هست، مادر من دو سال پیش بعد از تحمل یه دوره سختی وحشتناک بعد از اعتیاد به شیشه، ایست قلبی کرد در حالیکه همه حتی من و برادرم و مادربزرگمون طردش کرده بودند و پدرم هم سالها پیش به رحمت خدا رفته بود.
عزیزم با تمام جملاتت گریه کردم چون شما آیینه زندگی منی و من هم در مورد مادرم عذاب وجدان وحشتناک دارم و از همه بدتر که بعد از دو سال از فوتش هنوز به خانواده همسرم مرگش رو اطلاع ندادیم چون نميشه و جرات گفتن حقایق رو به اونها حتی در ابعاد محدود ندارم.
این شب ها فقط به خاطر کم کاری خودم از خداوند طلب بخشش و برای مادرم طلب آمرزش میکنم
ازت ممنونم شیر زن
خدا پدرت رو رحمت کنه و روحش شاد
خانم صالحی دلاور
کمتر کسی پیدا میشه با اینچنین موقعیت اجتماعی اینچنین وقایع و سرگذشت خصوصی زندگی خود را بیان کند .کاش بیان وقایع توسط مسئولین و سایر اقشار نهادینه گردد .
داستان زندگی من خیلی شبیه خانم صالحی بود انقدرکه فکرمیکردم خودم توبرنامه هستم امابااین تفاوت که من پدرمونجات دادم بعد۱۸سال مصرف موفق شدم نجاتشون بدم الان ۳ساله که پاکن
فقط یه مشکلدارم مامان وبابام جدان مامانم میترسه برگرده
برامون دعاکنیدکه برگردن وباهم باشن
خیلیی گریه کردم
امیدوارم دل خانومصالحی اروووم بشه و روح باباشونم شاد باشه
و خدا لعنت کنه باعث و بانی این مواد مخدر رو ک این همه خانواده هارو متلاشی میکنه
اما من سالها بود پدرمو فراموش کرده بودم انگار که از اول وجود نداشته این برنامه انقدر رو من تاثیر گذاشت که ساعتها هیستریک گریه میکردم و ضجه میزدم خدا کنه پدرم منو ببخشه
ازاینکه زندگی تون اینجوری متاسفم من هم چنین دورانی روگذروندم درکتون میکنم انشااله توزندگیتون موفق باشید
احسنت
در آخراگر نمیخای چند سال دیگه هم پشیمان باشی در باشگاه هواداران پرسپولیس بر روی شما بازه ..۶×۴
از مردم ایران و از تمام دوستانی که اینطور پیام گزاشتن و احساس همدردی کردن خیلییی ممنونم به همه شما مردم مهربانم افتخار می کنم ممنونم از همه شما عزیزان دلم
چقدر یکرنگی قشنگه
پدری نکرد برات که فرزندی کنی
برو خدا رو شکر کن خودت به یه جایی رسیدی
خیلی دوستش دارم ....
به هر سختی بود همه بچه هاش رو به جاهای خوبی رسوند...
امیدوارم هر چی از دنیا و آخرت میخواد رو خدا بهش بده...
منم زندگیم عین زندگیه خانم صالحی بوده متاسفانه جز ی قاب عکس ک الان جلوی روم هست چیز دیگه ای ازش ندارم
خدا لعنت کنه باعث و بانی این اعتیاد خانمان سوز رو و خدا لعنت کنه فامیلهای نزدیک بی وجدان رو ک ب دادمون نرسیدن
من ن از خواهر ناتنی بی وجدانم میگذرم ن از فامیلهای نزدیک بی وجدانم
خدا خواهر ناتنیمو لعنت کنه ک زندگیمونو از هم باشید
یه پدر شیشه ای
نمیتونم سختیهاش رو به زبون بیارم چون عذاب میکشم
بیشتر ازهمه فقط دلم برای خودش میسوزه که تمام عمر و جوونی و زیبایی اش رو سر این مواد لعنتی از بین برد و هیچی از زندگیش نفهمید
هیچ لذتی
هیچی
خیلی بده ولی بعضی وقتها میخوام بابام نباشه.....
ولی بلافاصله ازخودم بدم میاد
برای همه گرفتاران اعتیاد و خانواده هاشون دعاکنید
خیلللللللی سخته........
ساعت ها اشک ریختم .... مرسی که اومدی
شما با ناراحتیتون پدرتون عذاب ندین تا میتونن از طرف پدر نماز و...خیرات بدین الان به وجود نازنین مثل شما نیاز داره براشون ختم قرآن بگیرین تا دل خودتونم آرام بشه
امیدوارم مردم با دیدن زندگی شما درس عبرتی بگیرن موفق باشید و التماس دعا...