به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شاد بودن و شاد زیستن میل و خواست اغلب انسان ها است، همچنین جریان نشاط در هر جامعه بر حرکت، پویایی و کارآیی افراد اثربخش بوده و با کنار راندن خمودگی به نوعی بسترساز رشد در بسیاری از زمینه ها خواهد بود.
نکته مهم در این میان، برخورداری همه افراد جامعه در قشرها و گروه های سنی مختلف از شادی و نشاط کافی است. از دید برخی ناظران، به دلیل غلبه برخی نگاه های جنسیتی و نابرابری های اقتصادی، سهم برخی از شادی، سهمی ناچیز است. در این میان سهم زنان نیز سهمی اندک به چشم می آید.
نبود بسترهای لازم برای شادی کردن و بی توجهی به این مقوله مهم برای زنان جامعه ایران، برخی را به سمت شادی های زیرزمینی و پنهانی سوق می دهد. برگزاری جشن ها و محافل زنانه به سبک غربی، آسیب تازه ای در فضای نبود شادی متعارف و برنامه ریزی شده برای زنان جامعه است.
به منظور واکاوی این موضوع و آگاهی از آسیب های اجتماعی و فرهنگی این پدیده تازه، گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا با حجت پناه، جامعه شناس گفت وگو کرد.
به گفته وی، شادی سهم کمی در میان زنان دارد و کمتر فضایی را می توان یافت که زنان در آن احساس آرامش و امنیت کنند و بر اساس هویت زنانگی، روحیات و خلق و خوی خود شاد شوند.
به باور این جامعه شناس، دولت باید بر مبنای تحقیق و پژوهش، چارچوب درستی از شادی متعارف و مناسب با فرهنگ جامعه معرفی کند تا از این راه، زمینه توانمندسازی افراد و توسعه نشاط در جامعه فراهم آید.
در ادامه متن کامل مصاحبه باحجت پناه را می خوانیم:
چه ارزیابی از وضعیت زنان کشور از دریچه شادزیستن و نشاط فردی و اجتماعی آنان دارید؟
مشارکت افراد مختلف یکی از ضرورت های جامعه مدنی و رشد مدنیت است که ایجاد فضای همراه با نشاط و آرامش باعث افزایش مشارکت خواهد شد. در این میان، تنوع الگوهای رفتاری و فرهنگی در جوامع مدرن و توسعه یافته، همه اقشار جامعه را به صحنه کشانده و بر مشارکت و حضور هرچه بیشتر آنان تاثیرگذار خواهد بود. اما در جامعه ایران، به دلیل وجود برخی تفسیرهای مضیق مذهبی و عرفی، فرصت حضور برای همه قشرها، به ویژه زنان در محیط های شاد و مفرح فراهم نشده و آنان از سال های دور به عنوان نیمی از جمعیت کشور، حضور کمرنگی در عرصه عمومی داشته اند. البته پس از انقلاب اسلامی، زنان در عرصه های عمومی حضوری چشمگیرتری پیدا کردند.
از طرفی، زنان از گذشته با برگزاری مراسم مذهبی مانند پهن کرده سفره های منتسب به امامان و خواندن ادعیه، جمع های زنانه ای تشکیل می دادند و در آن به تعامل و تبادل نظر می پرداختند. این شیوه اگرچه هنوز ادامه دارد و برخی جمع های زنانه به این بهانه تشکیل می شود اما همچنان زنان سهم کمی از شادی دارند. کمتر فضایی را می توان یافت که از نظر جنسیتی، زنان در آن به طور کامل احساس آرامش و امنیت کنند.
اینطور به نظر می رسد که شادی میان زنان در گذشته معنا و مفهوم متفاوتی داشت و اکنون این معنا تغییر کرده است. نظر شما در این مورد چیست؟
نمی توان گفت که زنان قدیم ما از شرایط و شادی های خود راضی بوده اند یا خیر. در واقع باید از چنین کلی گویی هایی پرهیز کرد. در شرایط مکانی و زمانی مختلف این پدیده متغیر بوده و نیاز به تحقیق دارد اما آنچه که بدیهی است این است که شادی در یک جهان معنایی شکل می گیرد و این جهانِ معنایی، از مجموع شرایط اجتماعی و خلقیات فردی ساخته می شود. در آن دوره، از پدیده جهانی شدن و گسترش رسانه های جمعی و آموزش عمومی خبری نبود و در نتیجه بستر حضور بیشتر و قدرت چانه زنی زنان برای احقاق حقوقشان وجود نداشت.
می توان گفت، فرهنگ و نقش اجتماعی زنان در طول زمان و در جوامع مختلف متفاوت بوده و هر کدام ویژگی های خود را داشته است. ما می توانیم بگوییم مادربزرگ های ما شب یلدا دورهمی داشتند اما این را که آیا واقعا شاد بوده اند یا خیر نمی توان قضاوت کرد.
به تازگی، محافلی زیر عنوان «دیسکوهای زنانه» و با پوشش شادی آفرینی برای زنان ایجاد شده است. به نظر شما این محافل، با چه هدف و انگیزه ای برگزار می شود؟
نخست باید نوع مراسم، هنجارها و رفتارهایی را که در هر مراسم شاد متصور است درنظر بگیریم. اما به صورت کلی، فضا، میدان عملکرد است همانگونه که «پیر بوردیو» جامعه شناس و مردم شناس فرانسوی می گوید جامعه را نه به عنوان ارگانی طبیعی بلکه باید به چشم جهان خواسته ها یا گرایش ها ببینیم.
برگزاری و شرکت در این دیسکوهای زنانه هم از طریق فضای مجازی، اطلاع رسانی می شود. در شبکه های اجتماعی به دلیل گستردگی و کنترل محدود، افراد به راحتی همسویگی ها را پیدا می کنند. بنابراین می توان گفت افرادی به این دیسکوها تمایل دارند که هویت مربوط به دیسکو و میدان آن را پذیرفته اند، به وسیله آن خود را می شناسند و بر مبنای مجموعه ای از خصلت های فرهنگی، معنا و جهان خود را می سازند.
این هویت می تواند هویت مشروعیت بخش، هویت مقاومت یا هویت برنامه دار باشد. هویت این دیسکوهای زنانه، هویتی برنامه دار است. افرادی که خرده فرهنگ آنان این است که شادی را در دیسکوهای زنانه جست وجو کنند به این سمت کشیده می شوند. در واقع هدف و انگیزه این دیسکوها نوعی مشروعیت بخشی به ارزش هایی است که با ارزش های جامعه ما در تضاد است و بازتولید هنجارهای مربوط به آن ارزش ها است.
واقعیت این است که ممکن است شمار به نسبت زیادی از افراد جامعه این خرده فرهنگ را پذیرفته باشند اما افراد بسیارکمی در این محفل ها شرکت می کنند. دلیل اصلی آن است که این محفل ها هنوز مشروعیت لازم را پیدا نکرده است و افراد در این فضاها، احساس امنیت نمی کنند.
چه آسیب هایی در کمین شرکت کنندگان در دیسکوهای زنانه یا محافلی با این پوشش، است؟
درباره چیستی این دیسکوهای زنانه باید گفت که به دلیل این که هنوز فراگیر نشده است، مساله اجتماعی محسوب نمی شود. اما از نگاه پاتولوژی (آسیب اجتماعی) می توان به این قضیه نگاه کرد. چرا که کارکردهایی دارد که ارزش ها و نظم جامعه را با چالش مواجه می کند.
نکته این است که در جامعه ما بر اساس قوانین، ارزش ها و هنجارهای موجود، تشکیل محافل شادی زنانه به شکل یادشده یک عمل ناهنجار است. جامعه امروز ما، یک جامعه در حال گذار است و مهمترین ویژگی جامعه در حال گذار این است که بین ارزش هایی که در یک جامعه است و هنجارهایی که عمل می شود، در پاره ای از موارد تضادهایی دیده می شود.
بنابراین می توان گفت این دیسکوهای زنانه تنها بر مبنای بهره وری مالی بنا نشده است زیرا احتمال برخورد پلیس و منع قانونی برای ادامه کار و بسته شدن مکان برگزاری این محافل زیاد است. این اقدامی تشکیلاتی و سازمان یافته است که افرادی پشت پرده آن را هدایت می کنند. افرادی که مشروعیت بخشی به ناهنجاری ها را در صدر کار خود قرار داده اند.
این محافل یک میدان عملکرد هستند و در این میدان افراد کنش های برگزارکننده را دنبال می کنند. در واقع از افراد شرکت کننده، انتظار می رود که نقش هایی را به عهده بگیرند که گروه از آنان انتظار دارد.
این آسیب های اجتماعی که از آن یاد کردید، تا چه اندازه، در روابط خانواده ها تاثیر گذار است؟
برای این که ببینیم این اعمال روی خانواده چه تاثیری می گذارد باید دید افرادی که در این محافل شرکت می کنند از چه خاستگاه خانوادگی هستند و آیا کارکردهای خانواده را به درستی دریافت کرده اند؟ از کارکردهای خانواده این است که در آن محیطی تربیتی، آرام، عاطفی و صمیمانه وجود داشته باشد و روابط بین نسلی و میان نسلی به شکل روابط سالم و همراه با احترام متقابل صورت گیرد. در چنین خانواده ای هدف های مشترک فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی وجود دارد.
اکنون باید دید افراد شرکت کننده، بعد از رفتن به این دیسکوها، با باورهای غلط اخلاقی روبه رو شده اند یا وجود آن باورها موجب رفتن آنان به دیسکو شده است. از دیدگاه بنده، شخصی که به این محفل وارد می شود، در ابتدا یک روابط بهنجار با خانواد خود نداشته که سر از این محافل درآورده است، در خانواده ای رشد کرده که کارکردهای خود را نداشته است و شیوه تربیتی در تضاد با افراد بوده یا حداقل ارزش های آن خانواده با ارزش های جامعه همسو نبوده است.
به عنوان مثال، ممکن است دختر مجردی که وارد این محفل ها می شود، قبل از رفتن به این محافل با والدین خود اختلاف داشته باشد و بعد از رفتن هم وضع به همان منوال باقی خواهد ماند.
برخی بر تاثیرهای هویتی و فرهنگی این دست مراسم انگشت می گذارند. در این زمینه چه پیامدهایی را می توان انتظار داشت؟
نمونه آرمانی از شان و شخصیت زن بر اساس ارزش های اسلامی و ایرانی وجود دارد که با دیسکو رفتن زنان کاملا در تضاد است. از نگاه مکتب پدیدار شناسی، زمانی که این دیسکوهای زنانه برساخته شود، معناها و مفاهیم خود را گسترش می دهد و گام نخست این برساختگرایی، مشروعیت بخشیدن به تابوها است.
همین امر باعث می شود که آن معناهای حقیقی که متناسب با شان زن است، با ورود به این محافل در تضاد قرار بگیرد و افراد اندک اندک کنش هایی از خود نشان دهند که متناسب با ارزش های جامعه نباشد. دامنه تعریف زنانگی به موجودی جسمانی و مکانیکی کاسته شود، این فروکاست معنایی زن است که در این دیسکوها صورت می گیرد.
نقش دولت و رسانه در فرایند ترویج روحیه نشاط اجتماعی دوری افراد از مراسم نامتعارف چیست؟
دولت باید سیاست گذاری بلندمدت و برنامه ریزی میان مدت و کوتاه مدت داشته باشد. برای نمونه، شهرداری با همت دولت، اقدام به ایجاد پارک هایی مخصوص زنان کرده است.
اما ایجاد پارک بانوان در سطح شهر هم نتوانست از نظر ضریب امنیتی، طراحی فضا و سایر شرایط حس مالکیت یک فضای خاص بانوان را به زنان بدهد. مشکل دیگری که در این میان خودنمایی می کند، طرح ها و برنامه هایی برای گروه های مختلف زنان است که بدون درنظر گرفتن علاقه، سلیقه و نظر زنان، به وسیله مردان به صورت برنامه ریزی از بالا انجام می شود.
دلیل این مساله هم این است که کار مبتنی بر تحقیقات نیست که نیازهای افراد را بسنجند و براساس آن نیازسنجی، برنامه ریزی کنند. در نتیجه هر اقدامی که به صورت هرمی از بالا به پایین صورت می گیرد، برنامه ریزی موفقی نخواهد بود. بنابراین اگر قرار این است که برای بانوان کاری انجام دهیم ابتدا باید نظر بانوان را بپرسیم چرا که برای جلب مشارکت حداکثری، باید نگرش ها، ذائقه ها و خواسته ها به صورت واقعی شناسایی شوند.
از شاخص های شهر سالم، امکان بازسازی و بازنگری است تا از این راه، توانمندی افراد تقویت شود اما متاسفانه کلانشهری مانند تهران، از این بازسازی محروم است. دولت باید بنا را بر تحقیق بگذارد و راجع به این مساله که این پدیده ها چگونه شکل گرفته و چه عواقبی می تواند داشته باشد، پژوهش و بررسی کند و بعد عمل کند. پیشنهاد من استفاده از تحقیقات علمی و یک سیاست گذاری مبتنی بر دانش است. تجربه نشان داده تبلیغ منفی در مواردی مانند دیسکو، نتیجه عکس دارد و به فراگیر و شناخته تر شدن آن منجر شده است.
واقعیت این است که زنان جامعه به فضایی که در آن شادی مشروع و همنوا با ارزش های جامعه وجود داشته باشد نیازمندند.اما باز هم تاکید می کنم که ایجاد و گسترش این فضاها به خصوص در شرایط کنونی جامعه نیازمند تحقیقاتی همه جانبه نگر، دقیق و علمی است.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/