کاروانیان المپیک، رهروان راه عشق و غیرت، رژه تان را که تماشا می کردیم، خون در رگ هایمان تندتر می دوید... انگار نوعی غرور و امید و اعتماد و اضطراب در هم می آمیخت تا نفس مان را بند آورد....
کاروانی راه عشق و غیرت، فرقی نمی کند که پهلوان کشتی مان باشی یا قهرمان والیبال یا چشم امید دو میدانی یا.... حتی فرقی نمی کند اگر اصلا پهلوان یا قهرمان یا چشم امید نباشی...همین که گام هایت را با افتخار بر زمین می کوبی و پرچم ایران عزیزمان، مام میهن را به دور میدان می گرداتی، به لرزه در می آییم، از افتخار و امید...
ولی کاروانی المپیک، یادت نرود که برایمان فرق می کند که غیرتمندانه مبارزه کنی، برای مان فرق می کند که سرود پرافتخارمان بارها و بارها طنین انداز شود، برای مان فرق می کند که خم شدن گردن ستبرت را برای آویخته شدن مدال های خوشرنگ نظاره کنیم و اشک شوق از دیده بزداییم.... کاروانیان عشق و غیرت، به خدا می سپاریم تان و با ذره ذره وجودمان برایتان دست به دعا برمی داریم؛ با ذره ذره وجودتان بجنگید.... یا علی....