به علاوه، روشن نیست تغییراتی که بعداً در جامعه ایران رخ داد ناشی از تغییر در همین اخلاقیات بوده است یا عوامل بیرونی تحولات بازار و ساخت اقتصادی را ایجاد کردند؟ توحیدلو برای پاسخ به سوال چگونگی حیات اقتصادی ایرانیان به مطالعه رفتار و اخلاق اقتصادی ایرانیان میپردازد. او شرایط اقتصادی را مطالعه کرده و نخست میخواهد سازمانها و نهادهای رسمی اقتصادی را بشناسد. شناخت نهادها و سازمانها از این جهت مبنای شناخت رفتار و اخلاق اقتصادی فرض شده است که نهادها قواعد رفتار بازیگران و شکل دادن به رفتارشان را تسهیل میکند.
سعیدی میافزاید: نتیجه تحقیقات توحیدلو نشان میدهد که انسان عصر مشروطه انسانی سنتی است که ملتزم به شرع است؛ ائمه و جانشینان آنان را ارج و قرب میگذارد و رفتارهای خانوادهگرایانه و عشیرتی بر آنها حاکم است و شبکههای درونگروهی حافظ اعتماد در روابط اجتماعی و اقتصادیشان است.
توحیدلو با فهرست کردن چنین اخلاقیات، اعتقادات و ارزشهایی، میخواهد نتیجه بگیرد که اینها بر رفتار اقتصادی ایرانیان تاثیر گذاشته است. یعنی آنچه کنش اقتصادی را هدایت میکند، همین اخلاقیات و شبکه روابط اجتماعی، محلی و خانوادگی است. اگر از مفهومسازی مارک گرانووتر استفاده کنیم باید بگوییم رفتارهای اقتصادی ایرانیان در دوره قاجار و عصر مشروطه بهشدت در ارزشها، فرهنگ، مذهب، ساخت و روابط اجتماعی حک شده بودند.
البته نویسنده بهخوبی آگاه است که تاثیر روابط اجتماعی، بر رفتار اقتصادی میتواند از تاثیر ترتیبات نهادی یا اخلاقیات تعمیمیافته بسیار متفاوت باشد، چون اساساً مسوولیت روابط اجتماعی در اعتمادسازی در حیات اقتصادی است. به علاوه، روابط اجتماعی ممکن است به صورت ساختی هم ظاهر شوند که کارکرد نظم مستمر و پایدار را برای رفتار اقتصادی برآورده کنند. اما در مقایسه با اخلاقیات و ترتیبات نهادی به درجات متفاوتی در بخشهای مختلف حیات اقتصادی، نفوذ میکنند.
این جامعهشناس در ادامه عنوان میکند: سوال دوم توحیدلو در ادامه سوال قبلی است: او بر اساس نظریه جامعهشناسانه وبر که اساس نظری و روششناختی اوست بر این فرض استوار شده است که وقتی روابط اجتماعی در شکلگیری کنش اقتصادی مهم هستند میتوانند روح سرمایهداری را شکل دهند. به عبارت دیگر، چرا روح سرمایهداری در ایران عصر قاجار شکل نگرفت؟ این سوال بر اساس این فرضیه شکل گرفته است که نخستین بار ماکس وبر در پژوهش تاثیر اخلاق پروتستانتیسم بر ظهور روح سرمایهداری در غرب مطرح کرده است.
یعنی هر چقدر اخلاقیات انباشت سرمایه و بیشینهسازی را تقویت کند روح سرمایهداری شکل میگیرد. توحیدلو به دقت نظریه ماکس وبر را توضیح داده و با مقایسه اخلاقهای مختلف نشاتگرفته از ادیان الهی از نظر وبر نشان داده که هم به روش وبری آگاهی دارد و هم برخی ویژگیهای وبر در مورد ادیان الهی و بهطور مشخص اخلاقیات اسلامی که در عصر مشروطه رفتار اقتصادی ما را تحت تاثیر گذاشته است.
او سپس تشریح میکند: کلید پاسخ به این سوال در همان پاسخ به سوال اولی پیدا خواهد شد. وقتی اخلاقیات شناخته شدند تنها باید سنجید که تا چه حد برخی از آنها مانند ارزش دانستن طرد یا لذت بردن از دنیا بر کنش اقتصادی بیشینهساز، منفعتطلب و سرمایهپرور ما تاثیر داشته است؟ و در مقایسه با سایر ارزشهای اجتماعی و فرهنگی تا چه حد تعیینکننده رفتارهای اقتصادی سرمایهدارانه بوده است. این سوالی است که ماکس وبر در تحقیق ماندگار تاثیر اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری مطرح کرد.
پاسخ توحیدلو این است که «ایستایی و نظم حاصل از نوع برداشت از عدالت در شرع و عرف جامعه ایرانی میتوانسته عاملی برای شکل نگرفتن روح سرمایهداری باشد». او در اینکه «در تاریخ فعالیت اقتصادی در رفتارهای ایرانیان بیزاری از پول، ثروت و سرمایه دیده نمیشود» تردیدی ندارد «اما، به خاطر برخوردار نبودن از عوامل مورد نیاز برای پیشرفت، محصول به نتیجه نمیشود». او با مقایسهای با غرب عوامل انحطاط سرمایهداری و امتناع مردم از سرمایهدار شدن را «حاشیهای شدن علم در مفهوم غربی آن» در جامعه ایران عصر قاجار میداند.
ترتیبات نهادی به تنهایی، مانع سوءاستفاده در بازار نیستند
سعیدی همچنین عنوان میکند: توحیدلو تلاش کرده است تا با تلفیق روش فردگرایانه ماکس وبر و نهادگرایی داگلاس نورث چارچوب نظری برای پاسخ به سوالات طرحشده بیابد. بحث معرفتشناسانه مهمی که باید در اینجا و تحقیقات آینده مورد توجه و نظر قرار گیرد این است که تا چه اندازه بین این دو نظریه که هر کدام مربوط به دو حوزه معرفتشناسی مختلف یعنی جامعهشناسی اقتصادی و نهادگرایی اقتصادی است باید تمایز قائل شد، اگر تفاوتهای آن را بنیادین محسوب کنیم.
البته برای جامعهشناس نظریه داگلاس نورث کمک خواهد کرد تا حفره ساختاری مهمی که در جامعهشناسی اقتصادی وجود دارد، یعنی عدم توجه به منفعتطلبی و الگوهای انتخاب عقلانی در رفتارهای بشری بیشتر شناخته شود. از این جنبه استفاده توحیدلو از نظریه نورث بسیار راهگشاست. اما باید توجه داشت که اقتصاددانان نهادی جدید از جمله داگلاس نورث با جدا کردن موضع خودشان در تحلیل نهادها از حجیات جامعهشناختی، تاریخی و حقوقی فاصله گرفته و جای طرحشان (نهادها) را به عنوان راهحلهای موثر مشکلات اقتصادی نشان میدهند.
به علاوه، آنها نهادها را محصول کنش اقتصادی بیشینهساز میدانند در حالی که جامعهشناسی مانند ماکس وبر، کنش اقتصادی را محصول ایدهها و اخلاقیات میدانند اگرچه این نوع رفتار بهخودیخود هم مهم باشد. به علاوه، بر اساس نظریه نهادگرایان اقتصادی به این دلیل وجود تنظیمات نهادی هوشمند جلوی سوءاستفاده را میگیرد که این نهادها انجام آن را بسیار پرهزینه میسازد.
او میافزاید: همین تنظیمات -که قبلاً تفسیر میشد که هیچ کارکرد اقتصادی ندارند- اینک اینگونه دیده میشود که تحول یافتهاند تا از سوءاستفاده در معاملات جلوگیری کنند. اما باید توجه کرد بهقول مارک گرانووتر این ترتیبات اعتمادساز نیستند و تنها یک جایگزین کارکردی برای آن محسوب میشوند.
اما آنچه رفتار اقتصادی را شکل میدهد و انگیزهای برای انباشت سرمایه است حدی از اعتماد است که باید در بازار وجود داشته باشد تا بتوان در آن کار کرد. بنابراین ترتیبات نهادی به تنهایی نمیتواند کاملاً مانع سوءاستفاده و تقلب در بازار شود و نقش تعیینکنندهای در زندگی اقتصادی بازی کند.
منبع این اعتماد نیز روابط اجتماعی است. وجود این روابط کاملاً بدیهی فرض نمیشود به این نحو که تمامی جوامع بدون هیچ تفاوتی در جریان تحول خود توافقاتی تلویحی را برای نوعی احترام نسبت به دیگری توسعه دادهاند در حالی که در همین کتاب نشان داده شده است که بسیاری از همین توافقات ضد توسعه سرمایهداری عمل کردهاند.
سعیدی همچنین اظهار میکند: توحیدلو برای پاسخ به سوال خود منابع و مآخذ بسیاری را مطالعه کرده است. او خوب میداند که هرگاه بخواهیم از روش وبری استفاده کنیم که رهیافتی تاریخی محسوب میشود تا چه اندازه باید به قلل تاریخ نزدیک شویم و از جزییات تمامی وقایع دوران مشروطه بااطلاع شویم و چون اخلاق اقتصادی مردم را مطالعه میکنیم تاریخ اجتماعی را خوب بدانیم.
تعدد و تنوع چنین مطالعاتی نهتنها جامعهشناسی اقتصادی را در دانشگاههای ما احیا خواهد کرد، بر اهمیت اقتصاد در ساخت اجتماعی و شبکه روابط اجتماعی تاکید خواهد کرد. محققان به نیکی میدانند که اسناد موجود در آرشیوهای خارجی به ویژه آرشیو روسیه و انگلستان، سفرنامهها و گزارشهای مردمنگارانه و خاطرات رجال، گوشههای بیشتری از جزییات رفتار اقتصادی ایرانیان را نمودار میکند.
الزامات روششناسی محققان را مجبور و محدود میکند که بعد از توجه به تمامی این ملاحظات در مقام گردآوری، در انجام درست مقام داوری بر بخشی از اقشار جامعه متمرکز شوند که بخش اصلی زندگیشان با تولید و توزیع گره خورده است تا با مصرف که بخشی از رفتار تمامی مردم است. این گروه تجار و صنعتگران هستند که نمایانگر تاثیر اخلاقیات بر رفتار اقتصادیاند و روح سرمایهداری را مانند دیوی از چراغ آزاد و رها میکنند.
منبع: اقتصاد آنلاین
انتهای پیام/