به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رسیدگی به این پرونده از بیستم بهمن 94 به دنبال انفجار در خانه ای در خیابان سیفی گلابدره تجریش در دستور کار ماموران کلانتری دربند قرار گرفت.
آتش نشانان و ماموران پلیس پس از مهار آتش به بررسی پرداختند و با جنازه دو زن و یک پسر خردسال روبه رو شدند.
در حالی که بازپرس ویژه قتل برای بررسی صحنه جرم به قربانگاه رفته بود، مرد 30 ساله ای به نام داوود هراسان وارد خانه شد و خودش را دوست صمیمی اعضای این خانواده معرفی کرد.
وی گفت در حوالی میدان تجریش بودم که صدای آژیر ماشین آتش نشانی را شنیدم. ماشین را تعقیب کردم و ناباورانه دیدم به خانه دوست صمیمی ام مهدی آمده اند.
رفتارهای این مرد مشکوک بود و وی وقتی سعی داشت صحنه جنایت را به هم بزند پلیس وی را بازداشت کرد. این مرد به قتل همسر، فرزند و مادر دوست صمیمی اش مهدی اعتراف کرد.
داوود صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرعبدالهی و با حضور دو قاضی مستشار پای میزمحاکمه ایستاد. در این جلسه اولیای دم برای وی در خواست حکم قصاص در ملاعام را مطرح کردند.
سپس متهم پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: من و مهدی از سالها پیش با هم دوست بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. مدتی بود من و مهدی با هم قرص هایی به نام ... مصرف می کردیم. پس از مصرف این قرص ها بود که تصور کردم مهدی به همسرم نظر دارد.
این فکر لحظه ای مرا رها نمی کرد و خواب و آرامش را از من گرفته بود تا اینکه تصمیم گرفتم این ارتباط خانوادگی را قطع کنم، اما مهدی مدام با من تماس می گرفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم به خانه مهدی بروم و ماجرا را به همسرش بگویم. مینا مرا به داخل خانه دعوت کرد.
وقتی ماجرا را به او گفتم با هم درگیر شدیم و من او را روی زمین هل دادم و سیم سشوار را دور گردنش پیچیدم تا خفه شد. النگوهای مینا را برداشتم و در خانه را بازکردم تا فرار کنم که همان لحظه در واحد روبه رویی که خانه مادر مهدی بود باز شد و حلیمه خانم از در بیرون آمد. او که مرا می شناخت از من خواست به خانه اش بروم.
به او گفتم همسرم در خانه میناست و دنبال او آمده ام اما یکباره به ماجرا مشکوک شد و به سمت خانه عروسش رفت. من هم با گلدان به سرش کوبیدم و چند ضربه چاقو به او زدم. همان موقع پسر خردسال مهدی و مینا به نام علیرضا مقابل در خانه مادربزرگش آمد. تصمیم نداشتم او را بکشم.
به همین خاطر در را باز کردم و به محض اینکه پسربچه وارد خانه شد او را از پشت سر گرفتم و به اتاق خواب بردم اما چون آنجا یک آینه بزرگی بود علیرضا مرا در آینه دید و من مجبور شدم او را هم با چاقو بکشم. من شیلنگ گاز را بردیم و خانه را ترک کردم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: یک ساعت بعد برای از بین بردن آثار جرم به خانه مهدی برگشته بودم که با پلیس روبه رو شدم.
من هنوز هم نمی دانم فکر خیانت مهدی به من به خاطر مصرف قرص ها بود یا واقعیت داشت. من برای قصاص آماده ام و از اولیای دم می خواهم مرا حلال کنند.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
کلا ارتباطات خانوادگی نباید با دوستای نا اهل داشته باشه معنی نداره