به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ قائممقام بنیاد ملی نخبگان معتقد است خروج نخبگان از کشور هیچگاه به مرز بحران نمیرسد و این موضوع در حالحاضر هم بحرانی نیست.
این خبر هرچند در ابتدای امر ساده بود و سرراست اما آنقدر اهمیت داشت که بالاترین مقام اجرایی کشور هم دربارهاش اظهارنظر کرد. گفته شد «نخبگان ایرانی که طی سالهای گذشته از ایران مهاجرت کرده بودند، درحال بازگشت به کشور هستند». نخبگانی که در سالهای مختلف از کشور خارج شده و آمارهای نگرانکنندهای هم درباره خروج آنها وجود داشت اما رفتارهای دوگانهای درمقابل این پدیده صورت گرفت.
در همان زمان که بحث خروج نخبگان از کشور در صدر اخبار رسانهای قرار داشت، گروهی یا به نفی اصل مسأله اهتمام ورزیدند و صورتش را پاک کردند یا به شکل تقلیلگرایانه با آن برخورد کردند. در یک نمونه وقتی رئیس دولت دهم در دانشگاه امیرکبیر حاضر شد، از اساس سخنانی در رد این موضوع گفت. رئیس سازمان ملی جوانان آن روز نیز (که بعدها با ادغام در سازمان تربیتبدنی به وزارت ورزش و جوانان تغییر نام داد)، مسأله را از سویی دیگر نگاه کرد و حتی برای مهاجرت نخبگان از کشور که به «فرار مغزها» معروف شده بود، واژگانی نو ساخت.
تعبیری نو که درباره یک پدیده و البته آسیب اجتماعی، به جای «فرار مغزها» به کار رفت و بیش از هرچیز نگاه دولت مستقر آن روز را به این موضوع نشان میداد. اواخر مرداد 89بود که وقتی بحث از «فرار مغزها» اوج گرفته بود، هر روز آماری جدید درباره این موضوع ارایه میشد و کارشناسان درباره هزینههای هنگفت و ضرر مالی این پدیده به کنکاش پرداخته بودند، «مهرداد بذرپاش» که آن روز بر کرسی ریاست سازمان ملی جوانان تکیه زده بود، گفت: در برخی از محافل از فرار مغزها در میان قشر جوان صحبت میشود که این امر اشتباه است و باید به جای فرار مغزها واژه «هجرت فرهنگی علمی» را به کار ببریم. هجرت برای معرفی افتخارات کشور به دنیا و کسب تجربههای بسیار ارزشمند است و هماکنون زمان تشکیل نهضت انتقال فرهنگ کشور فرارسیده، چراکه این امر مهجور ماندهاست. اگر بتوانیم فرهنگ مترقی کشور را به خوبی انتقال دهیم، نصف راه را به سلامت پیمودهایم.
این تلقی از «فرار مغزها» درحالی بود که کارشناسان این موضوع را آسیبی بسیار جدی برای کشور میدانستند و هزینههای آن را غیرقابل جبران. حالا اما وضع طوری است که به نظر میرسد «مغز»های ایرانی تمایلی برای خروج از کشور ندارند و ماندن را بر رفتن ترجیح میدهند.
موضوعی که باعث خواهد شد از تحمیل هزینههای هنگفت بر جامعه ایرانی جلوگیری شود. در تأیید این روند سخنان حسن روحانی در هفته پایانی مرداد که خبر از بازگشت 250نخبه ایرانی به کشور داده بود، دارای اهمیت است. اهمیتی که بیش از هر چیز شاید ریشه در فعالیتهای «بنیاد ملی نخبگان» داشته باشد که سعیاش بر این بوده با تمرکز بر جلب حمایتهای دولتی و به وجود آوردن شرایط حداقلی، از خروج نخبگان جلوگیری کند.
بنیاد ملی نخبگان چه میکند در کنار تمام آمارهایی که از خروج نخبگان خبر میدهد، این واقعیت انکارناپذیر است که حتی خروج یک نفر نیروی انسانی کارآمد، خسارتبار است. شاید به همین دلیل باشد که خبر بازگشت 250نخبه ایرانی که در آن سوی آبها سالیانی را سپری کردهاند، بسیار خوشحالکننده است و شاید برای برخی که علیه آن موضع گرفتند در لایه پنهان (مانند آنچه در برجام اتفاق افتاد) این آرزو وجود داشته که چرا در دولتی با گرایش ما این اتفاق نیفتاده است!
هرچه که باشد این موضوع راست و چپ نمیشناسد و برای همه خوشحالکننده است. خبری است که شاید از پایان خروج نخبگان حکایت داشته باشد و این امید را زنده کند که شرایط بهحدی مطلوب شود که یک نخبه هم از کشور خارج نشود.
دکتر سعید سهرابپور، قائممقام بنیاد ملی نخبگان نیز همین امید را دارد. او میگوید: بنیاد درحال بررسی آخرین وضع خروج نخبگان از کشور است. آماری که البته هرسال داده میشود و این بنیاد دایم درحال بهروزکردن آن است. او احتمالا مناسبترین منبع برای پاسخگویی به مسائل نخبگان کشور است، مشکلات پیشروی این گروه که به خروج آنها از کشور منجر میشود.
آمار ثبتشده خروج نخبگان تحت پوشش بنیاد ملی نخبگان از کشور را اینگونه بیان میکند: بنیاد ملی نخبگان در دو مرحله و طی سالهای 90و 91آماری از خروج نخبگان ارایه کرد که براساس آمار سال 91بهطور متوسط 30درصد نخبگان تحت پوشش بنیاد از کشور خارج شدهاند. نخبگان و دانشجویان برتری که در درجه نخست به کشورهای آمریکا و کانادا سفر میکنند و کشورهای دیگری چون آلمان، انگلیس، سوییس و کشورهای حوزه اسکاندیناوی در اولویتهای بعدی قرار دارند.
او درباره مقاطع تحصیلی دانشجویان نخبه برای ادامه تحصیل گفته است: همه دانشجویان نخبه تحت پوشش بنیاد، مقطع کارشناسی خود را در دانشگاههای داخل کشور میگذرانند و برای مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری به خارج از کشور میروند. در این میان اکثر کسانی که میخواهند به دانشگاههای درجه یک کشورهای خارجی بروند، پس از مقطع کارشناسی از کشور خارج میشوند و دورههای تحصیلات تکمیلی خود را در آنجا میگذرانند.
قائممقام بنیاد ملی نخبگان معتقد است خروج نخبگان از کشور هیچگاه به مرز بحران نمیرسد و با تأکید بر اینکه خروج نخبگان از کشور در حالحاضر هم بحرانی نیست و توقع خارجنشدن نخبگان از کشور بسیار انتظار بیجایی است، گفت: این انتظار غلطی است که به دانشجوی نخبه و استعداد برتر گفته شود که به دانشگاههای برتر جهان همچون MIT نرود و در داخل کشور بماند اما این توقع وجود دارد زمانی که این فرد فارغالتحصیل شد به کشور بازگردد و دین خود را به کشورش ادا کند.
ما در کشور جوانان با استعداد فراوانی داریم که باید شرایط جذب آنها در دانشگاهها، مراکز تحقیقاتی و محیطهای شغلی فراهم شود، بهعنوان نمونه سالانه 2هزار و 500نفر از دانشگاه صنعتیشریف فارغالتحصیل میشوند و ما با مشکل جذب آنها مواجه هستیم. نکته اینجاست که اگر اکنون30هزار نفر از فارغالتحصیلان درجه یک دکتری از دانشگاههای برتری همچون MIT به ایران بیایند، ما تنها میتوانیم 2 یا 3هزار نفر از آنها را در دانشگاهها جذب کنیم. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که مابقی آنها را چگونه جذب خواهیم کرد؟
به گفته او درحال حاضر ما در کشور با مشکل اشتغال نخبگان مواجه هستیم؛ اشتغالی در سطح شأن نخبگان. اگر اقتصاد کشور شکوفا شود، اگر عسلویه ما همانند قدیم فعال شود و دهها اگر دیگر نداشته باشیم، شرایط به نحوی خواهد بود که ما بتوانیم تمامی فارغالتحصیلان را جذب کنیم. اگر اقتصاد کشور پویا باشد ما نهتنها میتوانیم نخبگان را در کشور نگه داریم، بلکه میتوانیم آنها را به کشور نیز بازگردانیم. نخستین انگیزه خروج نخبگان از کشور ادامه تحصیل است. ما باید بتوانیم شرایط آن را مهیا کنیم.
پس از فارغالتحصیلی نیز اشتغال و امنیت شغلی دومین عامل ماندن نخبگان در کشورهای خارجی است و عوامل فرعی همچون محیط و غیره نیز در ماندن فارغالتحصیلان در خارج از کشور تأثیر دارد که درصد این عامل پایین است. بهعنوان نمونه یک فارغالتحصیل ایرانی دانشگاه استنفورد اگر به کشور ایران بیاید و بتواند در یکی از دانشگاههای برتر بهعنوان استادیار پایه یک جذب شود، درآمد او تنها 2،5میلیون تومان است! همچنین بالاترین حقوق یک عضو هیأت علمی و درواقع یک عضو هیأت علمی با مرتبه استاد تمام پایه 40در دانشگاهی همچون شریف 7میلیون تومان است؛ بنابراین برخی از فارغالتحصیلان برای بازگشت به ایران نسبت به آینده خود نگرانند.
البته باید به این نکته توجه داشت که اگر فردی کمی صبوری داشته باشد، شاید در ابتدا حقوق او پایین باشد اما پس از مدتی میتواند با دریافت پروژههای تحقیقاتی، درآمد خود را نیز ارتقا دهد. باید بپذیریم که امکانات و جاذبههای دانشگاههای برتر جهان بالطبع از دانشگاههای کشور بالاتر است.
همچنین بعد از فارغالتحصیلی نیز امکانات کشورهای خارجی با کشور ایران قابل مقایسه نیست، وزنه امکانات آن کشورها از کشور ما سنگینتر است و همه فارغالتحصیلان نمیتوانند از امکانات موجود آنها صرفا به دلیل عرق ملی یا خانواده بگذرند.
تنها دلیل برگشت برخی از نخبگان به کشور علاقهمندی به آب و خاک کشور و نیز خانواده است. آنهایی که به کشور برمیگردند، کشور و خانواده برایشان در اولویت قرار دارد بنابراین از مزایا و امتیازات کشورهای خارجی میگذرند. اما متاسفانه این موضوع نیز درحال ضعیف شدن است و این مسأله باید از طریق آموزشوپرورش ما مورد بررسی قرار گیرد که کجای سیستم دارای مشکل است.
بهگفته او بخشی از مشکلات نخبگان در خارج از کشور و فشارهایی را که به نخبگان ایرانی وارد میشود باید گفت، تا نخبگان قبل از رفتن با شرایط آشنا شوند. کسانی که به خارج از کشور رفتهاند و در آن کشورها ادامه تحصیل داده و مشغول به فعالیت میشوند، فشارهایی را متحمل میشوند که گاه بازگو نمیکنند.
بهعنوان نمونه یک فرد نخبه هر چند در محیط علمی و شغلی دارای احترام بالایی است اما در مراکز غیرعلمی و معمولی ممکن است نوع نگاه و رفتار افراد با آنها بهعنوان یک فرد خارجی، متفاوت باشد؛ حال آنکه اکثریت افراد به دلیل شرایط موجود این مباحث را تحمل میکنند، چراکه هدفشان ماندن است. عده زیادی ممکن است این حرفهای بنده را نپذیرند اما این مشکلات برای ایرانیان خارج از کشور واقعیت دارد.
قائممقام بنیاد ملی نخبگان از گلهمندی برخی از دانشجویان تحتپوشش بنیاد از روند جذب هیأت علمی دانشگاهها از میان نخبگان فارغالتحصیل مطلع است: برخی از نخبگان از روند جذب گلهمندند که ما نیز از این وضع گله داریم، چراکه جذب به شیوه فعلی کند است. براساس مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی دانشگاهها موظفند ظرف دو ماه به وضع متقاضیان پاسخگو باشند اما در برخی موارد این تعیین تکلیف یک یا دوسال به طول میانجامد که این منجر به ناامیدی نخبگان میشود.
بنیاد ملی نخبگان این واقعیتها را میداند و برای آن تدابیری اندیشیده است. اساسا وظیفه بنیاد همین است که نخبگان کشور را تحتپوشش قرار داده و حمایتهای ضروری و مورد نیاز را از آنها انجام دهد. در یک مورد بنیاد ملی نخبگان با دانشگاه آزاد اسلامی توافقنامهای را امضا کرد که طی آن نخبگان متقاضی جذب هیأت علمی در استان تهران بتوانند در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی جذب شوند.
اما شاید مهمترین اقدام این بنیاد طرح «شهاب» باشد. خلاصه این طرح مفصل این است که قرار شده تدابیری اتخاذ شود تا نخبگان از همان دورههای نخست تحصیلی شناسایی شوند. در سال 1393، این طرح در مدارس منتخب7استان اجرایی شد که معلمان این مدارس نیز آموزش دیده و مدارس مربوطه از سوی آموزشوپرورش انتخاب شدهاند و جزو مدارس نخبه نیستند.
سهرابپور در توضیح این طرح گفته است: البته طرح شهاب از گذشته طراحی شده اما به دلیل کمبود بودجه متوقف شد و درسال 93با حمایت وزیر آموزشوپرورش مجددا آغاز شد.
این طرح نیازمند معلمانی آموزشدیده است. طرح مفصل است و اگر همه آن اجرا شود، نخبگان از همان دوران مدرسه شناسایی میشوند. نحوه حمایت از نخبگان در طرح شهاب اینطور است که تسهیلات متنوعی به نخبگان شناساییشده در طرح ارایه میشود، بهعنوان نمونه اگر خانواده دانشآموز نیاز به کمک مالی داشته باشد، مورد حمایت قرار میگیرد، زیرا استعدادهای خوبی در مدارس وجود دارند و چهبسا به دلیل مباحثی چون فقر نمیتوانند به جایگاههای مناسب دست یابند و از بین نروند.
طرح شهاب از چهارم دبستان به بالا در مدارس اجرا میشود و طی آن نخبگان مورد شناسایی قرار میگیرند. اما در این طرح نخبگان در مدارس جداگانهای نخواهند بود و در میان سایر دانشآموزان قرار خواهند داشت.
منبع: شهروند
انتهای پیام/