کمپانی دیزنی با خلق انیمیشن‌های میکی ماوس و سفیدبرفی راه خود را در جهان سینما باز کرد و در دهه‌های بعد آثاری چون پینوکیو، فانتازیا، دامبو و بامبی را به طرفدارانش هدیه داد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ دیزنی، کمپانی نام آشنای صنعت سینما و سرگرمی تاریخی دراز و پر افتخار دارد. در قسمت قبل دانستیم که جرقه آغاز این افتخار به اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه ۳۰ میلادی باز می گردد؛ زمانی که کاراکتر میکی ماوس در ۱۹۲۸ سینماهای سراسر ایالات متحده آمریکا را در نوردید و دیزنی را تا سال های سال حکمران بازار انیمیشن دنیا کرد.
 
در سال های بعدی این جریان موفقیت با اضافه شدن شخصیت های جدید به سری انیمیشن های میکی ماوس و استفاده از نوآوری های فنی همچون سیستم پخش رنگی Tri color، شدت بیشتری یافت تا آن جا که حتی جوایز آکادمی اسکار را برای گل‌ها و درخت‌ها (۱۹۳۲) و سه خوک کوچک(۱۹۳۴)  به همراه داشت.
 
با ذخیره دلاری و اعتماد به نفسی که پروژه میکی ماوس به بار آورد، دیزنی روی به سمت جدید و پر ریسکی آورد؛ انیمیشن های بلند.
 
«سفید برفی و هفت کوتوله» (۱۹۳۷) اولین پروژه بلند دیزنی بود. تجربیات غنی انیماتورها از کارهای قبلی و شبیه سازی دقیق فیگور و حرکات انسانی، قابلیت های جدید فنی و امکان افزودن لایه های زیاد و دوربین های متعدد به صحنه و در نهایت داستانی جذاب به انقلابی در ژانر انیمیشن منجر شد. «سفید برفی و هفت کوتوله» با بودجه کمرشکن ۱.۵ میلیون دلار رقم خیره‌کننده  ۴۱۸ میلیون دلار فروش کرد تا تاریخ مدیوم انیمیشن را برای همیشه دگرگون کند. هنوز بسیاری از تاریخ نویسان و محققان حوزه انیمیشن معتقد هستند که والت دیزنی با تمام ساختارشکنی ها و فعالیت های فوق العاده ای که در طول عمر خود داشت، بزرگترین دستاورد خود را در اولین قدم و با این انیمیشن بدست آورد؛ کارتونی که رتبه دهم پرفروش ترین فیلم همه تاریخ سینما را به دست آورد.
 
زنجیره طلایی
 
اما دیزنی که دیگر یکی از بزرگان نوظهور هالیوود به حساب می آمد متوقف نماند. آنها که تازه فرمول اکسیر جادویی خود را به دست آورده بودند بی مهابا دست به تولید زنجیره ای از فیلم های پرفروش زدند.
 
«پینوکیو» (۱۹۴۰) پروژه بعدی آنها بود؛ فیلمی بر مبنای رمانی ایتالیایی به همین نام از کارلو کلودی که جزو برجسته ترین آثار ادبیات کودک قرار دارد. سال ۱۹۳۷ و در جریان ساخت سفید برفی یکی از انیماتورها به نام «نورمن فرگوسن» نسخه ای ترجمه از رمانی ایتالیایی به تاریخ ۱۸۸۳ را به والت داد. فرگوسن بعدها تعریف کرد که: «او بعد از خواندن آن، دچار شوق و شعفی غیرقابل کنترل شده بود.»
 
پینوکیو بر خلاف سفید برقی که داستانی کوتاه داشت و نویسندگان برای بلند کردن انیمیشن به زحمت افتاده بودند، رمانی بلند بود و گره های داستانی مفصلی داشت. پینوکیو در رمان اصلی پسری شرور، نامهربان و قدرنشناس است که روزگار با تجربیات سخت و تلخ به او درس می دهد اما در نسخه تطبیقی دیزنی این روایت مدرن تر و ملایم‌تر می شود.
 
«پینوکیو» با وجود آن که دل منتقدان را ربود و حتی دو اسکار بهترین موسیقی فیلم و ترانه را به ارمغان آورد ولی به طرز عجیبی شروعی ناامید کننده در جداول فروش داشت. بسیاری این امر را به اوضاع متشنج دنیا در آستانه جنگ جهانی دوم و اوضاع آشفته بازارهای اروپا و آسیا نسبت می دهند. با این حال «پینوکیو» با اکران های متعددی که تا سال ۱۹۴۵ برایش ترتیب داده شد همچون گوهری که به مرور ارزش آن هویدا شود بر سر زبان ها افتاد و در مجموع ۸۴ میلیون دلار فروش کرد. بنیاد ملی فیلم آمریکا، پینوکیو را بعد از سفید برفی برترین انیمیشن تاریخ سینما می داند و کتابخانه کنگره ملی آمریکا در سال ۱۹۹۴ آن را در لیست آثار محافظت شده قرار داد.
 
تم پینوکیو هنوز طرفداران بسیاری در دیزنی لندهای دنیا دارد و با جادوی دیزنی، داستان پسرک چوبینی که با مهربانی پدر ژپتو و کمکِ فرشته مهربان در کوره راه زندگی به پسری واقعی تبدیل می شود به یکی از خاطرات فرهنگی مشترک نسل بشریت بدل شد.
 
میکی ماوس رهبر ارکستر می شود
 
سومین انیمشن بلند دیزنی «فانتازیا» (۱۹۴۰) نام داشت که در اصل قرار نبود فیلمی بلند باشد. مدتی بود که  والت دیزنی به فکر احیای محبوبیت و جایگاه ستاره قدیم خود یعنی میکی ماوس بود و چاره کار را در بازسازی موزیکال یکی از انیمیشن های کوتاه قدیمی دید.
 
 «دیزنی» به پسرک چوبی جان بخشید/ سلام دامبو و بامبی!
 
این فیلم موزیکال بر پایه یکی از اشعار ولفگانگ گوته آلمانی که برای اجرای ارکسترال تنظیم شده بود ساخته شد. «لئوپولد استوکوفسکی» رهبر کاربلد ارکستر فیلادلفیا برای این منظور انتخاب شد. استوکوفسکی که از قطعه انتخاب شده و همکاری با دیزنی بر سر ذوق آمده بود پیشنهاد همکاری داوطلبانه و بدون مزد را داد. وقتی نمایندگان دیزنی در نیویورک این مساله را به اطلاع والت رساندند، او که خود مردی هنرشناس، قدردان و متعهد بود تمامی امکانات دیزنی را برای ساخت انیمیشن موزیکالی بی نظیر بسیج کرد و برای گروه نزدیک به ۱۰۰ نفره ارکستر، استودیویی مجهز در نزدیکی لس آنجلس اجاره کرد، اما با صعود هزینه ها به بالای ۱۲۵ هزار دلار برای روی و والت مسجل شد که یک انیمیشن کوتاه هرگز نمی تواند از پس این مخارج بر بیاید. بدین صورت و ناخواسته بود که تولد انیمیشنی موزیکال رقم خورد و والت دستور ساخت ۷ قطعه مجزای دیگر را داد تا همگی در قالب یک فیلم که همچون کنسرتی برجسته بود به نمایش درآید.
 
«فانتازیا» نیز به سرنوشت پینوکیو دچار شد و در آغاز نتوانست انتظارات را برآورده کند اما در نهایت با اکران های متعدد بیش از ۷۵ میلیون دلار فروش کرد و نوار موفقیت های دیزنی را ادامه داد. دنباله دیگری بر این فیلم دهه ها بعد با نام «فانتازیا ۲۰۰۰» (۱۹۹۹) ساخته شد که تهیه کنندگی آن را نوه والت دیزنی بر عهده داشت و قطعات مهم کلاسیک دنیا در قالب انیمیشن بهم چسبیده بودند. البته این فیلم هرگز به گرد پای نسخه دیزنی پدربزرگ نرسید.
 
ابرهای تیره؛ ناقوس خطر
 
جادوی دیزنی هنوز بی نظیر بود اما دنیا دیگر دیوانه شده بود. زبانه های آتش از چهارگوشه دنیا بلند شده و ناقوس جنگ به صدا درآمده بود.
 
 «دیزنی» به پسرک چوبی جان بخشید/ سلام دامبو و بامبی!
 
سه فیلم بعدی دیزنی به نسبت فیلم های ساده تری بودند. «دامبو» (۱۹۴۱) که در ایران نیز محبوبیتی فوق العاده داشت انیمیشنی ساده با خط روایی مستقیم بود و داستان فیل کوچکی را روایت می کرد که گوش های بسیار بزرگش او را مایه تمسخر دیگران قرار می داد. اما رفاقت او با موشی کوچک که نقطه ساختارشکن داستان بود به او این قدرت را داد تا با گوش هایش پرواز کند.
 
دیزنی عملا دامبو را برای جبران شکست فروش ناامیدکننده فانتازیا و پینوکیو- در اکران اول - ساخت. دامبو با تنها ۶۴ دقیقه طول نمایش یکی از کوتاه ترین انیمیشن های بلند دیزنی است و با بودجه ای نصف سفید برفی و یک سوم پینوکیو ۱.۶ میلیون دلار فروش کرد. رقمی که گرچه در قیاس با سایر فیلم ها چندان به چشم نمی آمد اما این حسن را داشت که در همان زمان اکران به سوددهی رسید و دیزنی را کمی از خطر دور کرد.
 
«بامبی» (۱۹۴۲) آخرین انیمیشن دیزنی قبل از اوج گیری جنگ جهانی دوم بود و داستان آن درباره آهویی دم سفید و ماجراهای او و خانواده سلطنتی اش در جنگل است.
 
 «دیزنی» به پسرک چوبی جان بخشید/ سلام دامبو و بامبی!
 
دیزنی در فیلم های آخر خود به فرمولی ثابت و موفق رسیده بود. موزیک، کمدی، ترحم ماجراجویی و شرارت. عنصر آخر یا همان شرارت نقشی کلیدی در انیمیشن های دیزنی داشت که با آن به قلب های جوان نشان می داد در نهایت این نیروی خیر است که بر نیروهای شر غلبه می کند.
 
اینک بیش از یک دهه از پاگیری دیزنی در عالم سینما می گذشت و آنها دیگر یکی از بازیکنان اصلی این صنعت بودند.
 
اما صنعت متلاطم سینما برای دیزنی نیز روی دیگری داشت. بحران جنگ در آن سوی خانه سایه می گستراند و بحران اعتصاب در خانه گریبان دیزنی را گرفت.
 
منبع: مهر
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.