"و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ"
این زیارت اربعین است؛ منتها فقرههای اول آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: "و بَذلَ مُهجَتـَهُ فیکَ"؛ یعنی حسینبنعلی (ع)، جان و خون خود را در راه تو داد؛ " لیَستـَنقـِذَ عِبادکَ مِنَ الجَهالةِ"؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ " وَ حَیرَةِ الضـَلالة"؛ و آنها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه؛ یعنی طرف قیام کننده، حسینبنعلی (ع) است.
طرف دیگر قضیه، در فقره بعدی معرفی میشود:
" وَ قـَد تـَوازَرَ عـَلـَیه مَن غـَرَّته الدُنیا و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی"؛ نقطه مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ " و باعَ حـَظـَّهُ بالاَرذَلِ الاَدنی"؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است – این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت – به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است.
با مداقه در این بیان، انسان احساس میکند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشان دهندهی ابعاد عظیم این نهضت است.
یک نگاه، حرکت ظاهری حسینبنعلی (ع) است که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر – یعنی حکومت یزید – است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن میرساند و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است.