به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رسانههای ضدانقلابها و برخی رسانههای غربی درصدد القای این هستند که اغلب افغانستانیها به دلیل مشکلات شدید مالی در قالب لشکر فاطمیون تن به حضور در سوریه میدهند. تعداد بالای افراد تحصیل کرده و از طبقات بالای اجتماعی افغانستانیهای مهاجر ساکن در ایران و حضور در سوریه خلاف ادعای رسانههای غربی و ضدانقلاب را نشان میدهد. غالب خانوادههای شهدای لشکر فاطمیون به این موضوع اذعان میکنند که دفاع از اسلام و اهلبیت(علیهمالسلام) مهمترین انگیزه شهدای آنها برای حضور در نبرد سوریه بوده است. برخی از این خانوادهها از لحاظ وضعیت تحصیلی، معیشتی و مالی در سطح بالایی هستند. یکی از این شهدا «مصطفی کریمی» نخبه دانشگاه تهران است. پیش از اعزامش به سوریه پیشنهاد یک شغل با درآمد بالا را به او در افغانستان میدهند؛ اما از آنجایی که وی بر تصمیمش قاطع بود، این پیشنهاد را نپذیرفت و عازم سوریه شد.
به مناسبت روز دانشجو با مرتضی کریمی برادر شهید «مصطفی کریمی» به گفتوگو پرداختیم که ماحصل آن از منظر مخاطبان میگذرد:
مرتضی که دو سال از برادرش کوچکتر است، سخنانش را اینگونه آغاز کرده و میگوید: «پدرم پیش از آغاز جنگ تحمیلی در حوزه نجف تحصیل میکرد تا اینکه صدام روحانیان را از عراق اخراج کرد. پدرم به همراه دیگر روحانیان وارد ایران شده و در شهر مقدس مشهد، ساکن میشود. پس از یک سال از مشهد راهی قم میشود و تا به امروز در حوزه قم فعالیت دارد. پنج پسر و چهار خواهر بودیم که برادر بزرگم متولد شهر نجف و باقی خواهران و برادران در ایران به دنیا آمدند.»
نمیتوان مشکلات مهاجرین افغانستانی که با ایرانیان نیز خون شریک هستند، را نادیده گرفت. مشکلات پیش روی خانوادههای مهاجران یکی از دغدغههای مصطفی بوده است که برادرش در این باره میگوید: «مصطفی ورودی سال 85 در دانشگاه تهران است. در آن زمان شهریه مهاجران در دانشگاهها به نسبت امروز کمتر بود. از آن دوران تا به امروز خانوادههای افغانستانی تنها میتوانند مخارج تحصیل یکی از اعضای خانواده را تامین کنند و این موضوع مصطفی را به شدت آزار میداد. وی در همایشها و گردهماییهای دانشجویی همیشه بر این موضوع اشاره میکرد.»
مصطفی گوی سبقت را از من ربود
مرتضی خود را دوست و برادر مصطفی میدانست. صحبت از مصطفی، او را به دوران کودکی میبرد و میگوید: «شهادت مصطفی شوک بزرگی برای من بود. اختلاف سنی کم باعث شد که ما نسبت به باقی خواهران و برادران به یکدیگر نزدیکتر باشیم. دوران ابتدایی یک دوچرخه مشترک داشتیم. او به کلاس ورزش و من به کلاس زبان انگلیسی میرفتم. پس از پایان کلاس با دوچرخه به دنبال من میآمد. امروز که او کنارم نیست خاطرات آن روزها برایم شیرین تر شده است.»
وی ادامه میدهد: «مصطفی از دوران کودکی تا قبل از اعزامش ورزش را بهطور حرفهای ادامه میداد و معتقد بود که یک فردی که برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به سوریه میرود باید علاوه جنبه اعتقادی، از هر نظر جسمی نیز آماده باشد. مصطفی علاقهای به فوتبال نداشت. بر سر این موضوع با او شوخی میکردم و میگفتم «تو که در فوتبال دفاع بلد نیستی چطور میخواهی یک مدافع حرم شوی؟ او هم برای اینکه ثابت کند هیچ کاری برایش به دور از عمل نیست، دروازهبان مسابقات میشد.
مصطفی قبل از اعزامش اخبار و کلیپهایی که از سوریه منتشر میشد را به من نشان میداد، از این رو من نیز به حضور در جبهه مقاومت ترغیب شدم اما به دلیل این که از نظر جسمی آماده نبودم اقدام نکردم. نمیدانستم سرنوشت به گونه دیگری برایمان رقم خواهد زد.
پس از شهادت مصطفی همرزمانش بر سر مزارش حضور یافتند و روایت میکردند که در سوریه مصطفی پس از نماز صبح، مسئولیت ورزش رزمندگان را بر عهده داشت.»
قوانین و تبلیغات عامل اختلاف میان دو قوم ایران و افغانستانی
دو کشور ایران و افغانستان از سالهای دور در صورت نیاز به یاری یکدیگر میشتافتند و بهگونهای میتوان گفت خون شریک هستند. شهادت سههزار شهید افغانستانی در دوران دفاع مقدس سندی بر این موضوع است اما امروز دشمنان و برخی قوانین درصدد بر هم زدن این ارتباط برادری هستند. مرتضی که از نزدیک این وقایع را لمس کرده، در این خصوص میگوید: «گاهی مهاجران افغانستانی در اقامت و امور اداری سرگردان میشوند. مهاجران از باز کردن حساب بانکی، ثبت سند نقلیه و منزل تا ثبت نام در مدارس و دانشگاه با مشکلاتی روبرو هستند. نداشتن بیمه و هزینه سنگین تحصیل از جمله مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم میکنند اما به لطف الهی و پیگیری انجمن پزشکان افغانستانی بیمه مهاجران تا حدودی حل شده است. برخی قوانین همچنان گریبانگر مهاجران است. خانواده ما هم از این امر مستثنی نبود. مصطفی زمانی که میخواست برای تمدید گواهینامهاش اقدام کند، اعلام کردند که براساس قوانین جدید به افراد مجرد گواهینامه تعلق نمیگیرد.»
تبلیغات در جهت القای حضور اجباری فاطمیون در سوریه
چندی پیش بیبیسی با ساخت مستندی قصد القای حضور اجباری مردم افغانستانی را در جنگ سوریه داشت که برادر شهید کریمی با دلخوری از ساخت این موضوع، میگوید: «برخی مسئولان افغانستانی در ایران تحصیل کردهاند. یکی از مسئولان پیشنهاد یک شغل خوب با درآمد بالا در افغانستان را به مصطفی داد اما او تصمیمش برای حضور در سوریه را گرفته بود به همین جهت پیشنهادش را قبول نکرد. مصطفی از تمام تعلقات دنیایی دست کشید و با وجود شرایط مناسب کاری عازم سوریه شد. اما در فضای مجازی و ساخت مستند سعی در برهم زدن ارتباط دو قوم ایرانی و افغانستانی و القای حضور اجباری لشکر فاطمیون در سوریه را دارند که جای تاسف دارد. معتقدم که مصطفی جواب قاطعی به اینگونه تبلیغات داد.»
حضور در راهپیمایی اربعین مسیر زندگیش را تغییر داد
مصطفی در یک خانواده تحصیل کرده رشد کرده و یک نابغه افغانستانی بود. پدر وی از روحانیون افغانستانی، برادرش فارغ التحصیل دانشگاه شریف، برادر دیگرش متخصص ارتوپد و رئیس سابق انجمن پزشکان افغانستانی در ایران است. مرتضی نیز از این امر مستثنی نبوده و دانشجوی رشته پزشکی است که در این خصوص میگوید: «مصطفی قبل از ورود به دانشگاه تنها دغدغهاش تحصیل بود و کمتر به مسائل سیاسی و روز توجه میکرد. جرقه مقابله با گروهکهای تروریستی در ذهن وی از اربعین دو سال پیش آغاز شد. برادرم دو سال پیش بهتنهایی در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت کرد که این حضور باعث آشنایی وی با یک تکتیرانداز عراقی شد. این آشنایی نیز ادامه یافت تا اینکه مصطفی نیز علاقهمند به حضور در سوریه شد.
از نخستین باری که تصمیمش را بر زبان آورد تا زمان اعزام چندین ماه طول کشید. یکی از دلایل تاخیر در اعزامش مخالفت خانواده و دولت افغانستان بود. دولت افغانستان از حضور مردم افغانستانی در سوریه رضایت ندارد و از آنجایی که مسئولان کشور اهل تسنن هستند، مردم شیعه قدرت مقابله با آنها را در این خصوص ندارند. از سوی دیگر مهندسی ساخت ساختمان جراحی یکی از بیمارستان قم را نیز مصطفی بر عهده داشت که پس از شهادت این ساختمان را به نام او ثبت کردند. نمیتوانست کارهایش را نیمه رها کرده و به سوریه برود به همین جهت اعزامش به تاخیر افتاد. پس از اینکه پروژه بیمارستان را به اتمام رساند گفت: دیگر کار نیمه کاره و دغدغه ذهنی ندارم.»
عشق شهادت نداشت
مرتضی میگوید: «مصطفی عشق شهادت نداشت بلکه برای قدرتمند شدن شیعه در مقابل گروهکهای تروریستی همچون داعش عازم سوریه شد. شاید تصور میکرد اعزامش بارها و بارها تکرار خواهد شد. نمیدانست در نخستین اعزام به شهادت خواهد رسید، از این رو پیش از اعزام برای شرکت در کنکور ارشد اقدام کرد.» مصطفی کریمی نخبه دانشگاه تهران، از جبهه مقاومت مدرک فارغ التحصیلش را دریافت کرد.
آخرین دیدار در جوار حرم امام (ره)
مرتضی برای دقایقی سکوت میکند و لبخند در لبانش محو میشود. گویا توان بر زبان آوردن آخرین مکالمات و دیدارش با مصطفی را ندارد. پس از کمی مکث میگوید: «مصطفی توسط دوستانش با مسئولان لشکر فاطمیون آشنا شد. پس از گذراندن دوره آموزشی با من تماس گرفت و گفت برای خداحافظی به مرقد امام راحل بروم. در آخرین دیدارمان؛ مصطفی دغدغهاش خواهر کوچکمان بود و از من خواست تا حواسم به او باشد. در سوریه هم از طریق شبکههای اجتماعی با یکدیگر در اتباط بودیم، میگفت: وصیت نامه و خاطراتش را نوشته است اما هنوز وسایلش به دست ما نرسیده است. او در 27 مرداد اعزام شد و در اوایل آبان ماه به شهادت رسید.»
داوطلب اعزام و شهادت شد
برادر شهید سخنانش را با نحوه شهادت مصطفی از زبان همرزمش روایت میکند و میگوید: «دشمن در منطقه حماه شکست خورده و تا مدتها توان حمله نداشت اما در یک سه راهی اصلی شهر حلب قصد پیشروی داشتند. از این رو چند نیرو برای مقابله اعزام میشوند که مصطفی داوطلب به پا میخیزد. او بر خلاف نظر فرماندهاش با اصرار در این عملیات شرکت میکند که در نهایت نیز به شهادت میرسد. مصطفی در 11 آبان ماه در دانشگاه تهران تشییع شده و روز بعد در بهشت معصومه (ص) به خاک سپرده میشود.» و اینگونه نام مصطفی کریمی، نخبه دانشگاه تهران به لیست شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون اضافه میشود.
منبع: دفاع پرس
انتهای پیام/