به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،دکتر فرزاد قائمی اظهار کرد: در گذشته گاهی لقب حکیم به صورت مجازی نیز به بزرگان داده میشد. به عبارت دیگر میتوان گفت که نه تنها فردوسی بلکه بسیاری از مشاهیر دیگر نیز صرفا از آن رو که انسانهای بزرگی بودهاند حکیم قلمداد شدهاند نه آنکه حکمت نظری را آموخته باشند.
وی تصریح کرد: البته اختصاصا در مورد فردوسی میتوان گفت که وی خیلی هم با حکمت بیگانه نبودهاست. در بخشهایی که فردوسی در خصوص خرد صحبت میکند خداوند را دارالخرد توصیف میکند که یک دیدگاه فلسفیست و این موضوع نشان میدهد که با حکمت بیگانه نیز نیست.
قائمی در خصوص دیگر نظرات فلسفی فردوسی عنوان کرد: فردوسی یک شاعر حماسهسراست و در شعر حماسه هویت شاعر کمتر نمودار میشود خصوصا که در مقام سوم شخص صحبت کرده و بیشتر روایات قهرمانان و پهلوانان را مطرح کردهاست، اما در لابهلای اشعار او میتوان صحبت از بیوفایی دنیا را مشاهده کرد و این نظر، نگاهیست که گاهی ما را به یاد نگاه خیام میاندازد و همچون خیام به استقرار دنیا بدبین است و به مخاطب خود این تسلی را میدهد که نباید خیلی به غم دنیا توجه کرده و سرسختانه به زندگی نگاه کرد.
انسان شاهنامه مغلوب تقدیر است وی همچنین خاطرنشان کرد: در خصوص نظر فردوسی در شاهنامه در مورد موضوع جبر و اختیار میتوان گفت که در اینجا نیز فردوسی خارج از فضای حماسه عمل نکرده است همانطور که میدانیم فضای حماسی بیشتر بر جبر تکیه دارد و به همین خاطر تا حد زیادی جبرگراست چون منطق حکمفرما بر حماسه جبرگراییست. ما در هیچکجای شاهنامه نمیبینیم که انسان در برابر تقدیر پیروز شود و همواره تقدیر است که انسان را مغلوب میکند.
قائمی تصریح کرد: نمیتوان گفت که جبرگرایی فردوسی در شاهنامه به عصر اجتماعیای که در آن میزیسته برمیگردد، زیرا فردوسی در زمانهای زندگی میکرده که اختیارگرایی و جهانبینیهایی مانند جهانبینی اسماعیلی در حال رشد است، علمگرایی رشد کرده است و رشد جبرگرایی اتفاقیست که از قرن ششم به بعد افتاده است، اما در عین حال چون حماسه رویکرد مثبت نیز به زندگی دارد، فردوسی برای اختیار انسان نیز ارزش قائل است و تقدیر و جبر را مطلق نمیداند.
منبع:ایسنا
انتهای پیام/