به گزارش
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
تبریز؛ وی بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش، به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳ هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد.
تحصیل در نجف
میرزا فتاح، درس اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را از شریعت اصفهانی و سید محمد کاظم یزدی، (صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ قرار گرفت. او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی، در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند این فقیه فرزانه در س خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحث های ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.
وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه وصله ارحام، بویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، به ایران بازگشت و در تبریز، به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.
ایشان بعد از ۴ سال، یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ. ق. به درخواست آیت الله اصفهانی، دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ. ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.
پدر ایشان، حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود وی در اوایل غائله مشروطه و در سال ۱۳۲۶ هـ. ق، به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان، که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، و در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید.
محدث و تاریخ نگار پرتلاش، حاج ملا علی خیابانی می نویسد: بعد از شهادت حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، شبی او را در خواب دیدم که عمامه سبز بر سر داشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمی نبود، چطور عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء سادة اهل الجنه؛ شهیدان سادات اهل بهشت هستند. صبح وقتی از منزل بیرون آمدم، اتفاقا اولین کسی را که ملاقات نمودم، برادر آن شهید سعید بود. از این حسن اتفاق، به صداقت رؤیای خویش مطمئن شدم.
شهادت شیخ الاسلام آن چنان جان گداز و مظلومانه بود که دوست و دشمن و حتی نویسندگان مخالف و معنا دار تحت تأثیر قرار داد احمد کسروی با تمام دشمنی هایی که با روحانیت شیعه داشت نتوانسته از درج مظلومیت این مرد بزرگ در نوشته هایش خود داری کند. وی در شرح حال میرزا آقا بالاخان خیابانی (قاتل شیخ الاسلام) می نویسد:
«ولی در آن هنگام یک کار بس زشتی از او سر زد و آن، کشتن میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) و شیخ الاسلام داش آتانی بود که هر کسی را دل بر بی گناهی آن جوان و پیر می سوخت و از میرزا آقا بالاخان نکوهش دریغ نمی گفت.
آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در نجف اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.
این فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه های تبریز و نجف را، در قالب آثار مفیدی به دوست داران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:
تعلیقه بر وسیلة النجاة، رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام،هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهور ترین اثر این فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
شرح بر رساله العداله ،تعلیق بر رساله «التقیه.،هدایه العقول، که شرح کتاب کفایة الاصول است ،زاد التقوی، حاشیه استدلالی بر عروة الوثقی،کشکول ،القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله شیخ انصاری ،شرح بر زیارت عاشورا ،رساله جامع الدلالات فی القضاء و الشهادات ،رساله در احیاء الاموات ،تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل ،تحقیقی در مسئله قرعه. ،اجوبه المسائل الوارده،تحقیق در مسئله استهلاکیه. ،حاشیه بر رسائل شیخ انصاری ،تحقیق الدلائل، که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.
آیت الله شهیدی با این که مرجع شیعیان بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج تهمت ها و ناسزا ها واقع شد. با این حال این اسطوره صبر و استقامت همانند علی ـ علیه السلام ـ، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ دین الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم جاهل و بی مبالات به دین و ارزشهای الهی خون دل ها می خورد یکی از همراهان ایشان می گوید:
گاهی که من همراه ایشان به مسجد می رفتم و یا از مسجد بر می گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک با صدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد. گاهی این اذیت و آزارها آن چنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.
اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش علی ـ علیه السلام ـ که از شدت زخم زبانها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم! و بعد از این دعا به فاصله اندکی آن حضرت به شهادت رسیده بود، آیت الله شهیدی نیز در روز ۱۹ صفر، در مسجد و در میان جمعیت رو به قبله ایستاده و فرمود:
«اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!»
بعد از این دعا، نماز را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از ۲۵ روز، در ۱۵ ربیع الاول ۱۳۷۲ هـ. ق به ملاقات پروردگارش شتافت.
بعد از رحلت آن اسوه صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان تشییع جنازه ای با شکوه تر از تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در تبریز دیده نشده بود. پیکر این عالم جلیل القدر بعد از تشییع در قبرستان طوبائیه تبریز (نزدیک چهار راه آبرسان) به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ش