روزى عمار به من گفت:می خواهی خبر عجیبى به تو بدهم؟
گفتم: آرى
عمار گفت: على بن ابىطالب(ع) را دیدم که بر فاطمه(س) وارد شد؛ چون چشم فاطمه(س) بر او افتاد، گفت: اجازه مى دهى از گذشته و حال و آینده تا روز قیامت خبر دهم؟
عمار مى گوید:سپس دیدم که امیرمؤمنان(ع) به عقب برگشت، به مسجد رفت و به خدمت پیامبر(ص) رسید. پیامبر(ص) فرمود: نزدیک بیا یا ابا الحسن چون نزدیک پیغمبر(ص) رسیدفرمود:تو مى گویى یا من بگویم؟
حضرت امیر(ع) عرض کرد:حدیث شما و کلام شما بهتر است،و آن گاه پیامبر(ص) جریان را بیان نمود...
عمار مى گوید:سپس امیرمؤمنان(ع) از مسجد خارج شد و من هم با او بیرون رفتم، و حضرت بر فاطمه(س) وارد شد و او از آنچه على(ع) به پیامبر(ص) گفته بود، خبر داد.
همچنین در روایتى از امام کاظم(ع) نقل شده است که فرمود:فاطمه(س) از تمام صحابه داناتر بود، جز از شوهرش و مکرر می شد که پیامبر(ص) مردم را به فاطمه زهرا(س) ارجاع می داد و او به مردم پاسخ کافى مى داد؛ چرا که آنچه را که دیگران نمیدانستند، او مى دانست.
روزى رسول خدا(ص) با عدهاى از اصحاب نشسته بودند، حضرت رو به اصحاب کرده فرمودند:براى زنان چه چیزى بهتر است؟آنها نتوانستند جوابى بگویند. حضرت على(ع) این خبر را به فاطمه(س) رسانید و آن حضرت پاسخ داد که:شما نگفتید بهترین چیز براى زن آن است که نه مردى او را ببیند و نه او مردى را ببیند؟ على(ع) این جواب را به رسول خدا(ص) عرض کرد. حضرت فرمودند: چه کسى این جواب را به تو گفت؟
علی (ع)عرض کرد: فاطمه(س)
حضرت فرمودند:به راستى که او پاره تن من است و چه بسیار اتفاق می افتاد که زنان مسائل خود را از حضرت فاطمه زهرا(س) مى پرسیدند.
مـنابع:
- برگرفته از بحارالانوار، ج43، ص8. -برگرفته از زندگانى فاطمة زهرا(س)، ص181
- بحارالانوار، ج43، ص54
انتهای پیام/