شاهزاده خانم همستر اقتباسی از زیبای خفته است اما به جای این‌که به شکلی کاملا بی‌کنش منتظر باشد تا سرنوشت و تقدیرش رقم بخورد به جنگ با تقدیر می‌رود و از این فرصت برای کمک به دیگران استفاده می‌کند.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛  داستان شاهزاده خانم همستر اقتباسی آزاد از روی داستان معروف زیبای خفته است که از افسانه‌های معروف اروپایی است. از آن دسته افسانه‌هایی که توسط برادران گریم جمه‌آوری شدند و هنور هم نه تنها خواننده و طرفدار فراوان دارد بلکه انیمیشن‌ها و فیلم‌های سینمایی موفقی نیز از روی آن ساخته شده‌اند و به دلیل اقبال مخاطب همچنان برداشت‌های متفاوت سینمایی از آن می‌شود.

البته ورنون این بار به جای یک شاهزاده خانم بسیار زیبا که قرار است توسط شاهزاده‌ای که عاشق اوست از خواب بیدار شود، یک شاهزاده خانم همستر را جایگزین کرده که نه تنها اصلا ظریف و دست و پا چلفتی نیست بلکه بسیار زبل است و خودش چنان زمام امور را در دست می‌گیرد که برای نجات از دست جادوگر و نفرینش، نیاز به هیچ کمکی ندارد. بلکه اوست که با کلک زدن به جادوگر نفرین را به سمت جادوگر برمی‌گرداند و باعث به خواب رفتن جادوگر و البته تمام سکنه‌ی شهرشان  که ههه همستر هستند می‌شود و از دست موش‌ها و هیولا گربه‌ها به فغان آمده‌اند. 

حالا که تمام مردم شهر به خواب رفته‌اند شاهزاده خانم همستر باید به نجات مردم برود. منتها باید طوری مردم شهر را از خواب بیدار کند که پری‌موش-جادوگری که نفرینش کرده و حالا در خواب فرو رفته، به‌محض بیدار شدن از خواب در تله‌ای گرفتار شود تا نتواند آسیب دیگری به کسی برساند یا با جادوگری و نفرین، بلایی سر شاهزاده خانم بیاورد. برای این‌کار مجبور می‌شود به‌دنبال پیدا کردن آقا شاهزاده‌ای برود که بتواند مردم را از خواب بیدار کند.

هیچ شاهزاده‌ای حاضر به هکاری نمی‌شود مگر یکی که او هم آن‌قدر فقیر و دست و پا چلفتی است که هیچ شباهتی به شاهزاده‌ها ندارد. ولی بهرحال شاهزاده است و می‌تواند در این کار خطیر در کنار شاهزاده خانم همستر بماند و با کمک هم به هدفشان برسند.
یکی از استفاده‌های جالبی که نویسنده به شکل دیگری از افسانه‌ی زیبای خفته کرده وقتی است که پدر و مادر شاهزاده خانم همستر در ده سالگی‌اش به او می‌گویند که نفرین شده است و قرار است در دوازده سالگی توسط یک چرخ همستر انگشتش سوراخ شود و به خواب همیشگی برود، شاهزاده خانم که این را می‌شنود متوجه می‌شود که تا قبل از عمل کردن این نفرین هیچ اتفاق دیگری نمی‌تواند برایش بیفتد. بنابراین نه از مرگ می‌ترسد و نه از زخمی شدن. پس راه می‌افتد می‌رود دنبال ماجراجویی و جنگ با هیولا-گربه‌ها و نجات دیگر همسترها و موش‌ها از دست این هیولاها. چون هیچ نیرویی نمی‌تواند او را شکست بدهد. 
 
در واقع شاهزاده خانم ما به جای این‌که مثل زیبای خفته به شکلی کاملا بی‌کنش منتظر باشد تا سرنوشت و تقدیرش رقم بخورد نه تنها به جنگ با تقدیر می‌رود که از این فرصت به نفع خودش و کمک به دیگران استفاده می‌کند. شاید بهتر باشد در زمانه‌ی معاصر و برای مخاطب امروز افسانه‌ها را بازتعریف کنیم و در این بازتعریف آن‌ها را از شکل و قالب قدیمي‌اش خارج کنیم و مناسب حال کودک و نوجوان امروز بازسازی‌اش کنیم. بچه‌های امروز که عملگرا هستند و اجازه نمی‌دهند تقدیر به هر شکلی و باری به هر جهت برای‌شان رقم بخورد و کم‌کم دارند یاد می‌گیرند چگونه حقوق خود را مطالبه کنند.  

«شاهزاده خانم همستر» نوشته‌ی ارسلا ورنون و ترجمه حسین فدایی حسین است و از انتشارات پرتقال منتشر شده است.
 

 انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار