به گزارش خبرنگار
گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ این روز ها به هر طرف که می نگری، شاهد جنب و جوشی هستی که جریان زندگی نام می گیرد، همه در تکاپو زیستن، نو می شوند، از رنگ گرفتن دوباره طبیعت گرفته تا نو شدن لباس رهگذران.
بوی تازگی می آید، رایحه ای آرام بخش که به دل های غمزده نهیب آن میزند که زندگی هنوز هم شادی های خود را دارد، بویی که فضا را عطرآگین کرده است.
طبیعت دوباره جان گرفته و به استقبال بهار، مزین شده است و چکاوکان سرمست آمدن فصلی تازه با آوای رقصان خود، غوغایی راه انداخته اند که شور عابران را بر می انگیزانند و همه چیز نشان از آمدن بهار دارد.
زمستان، غم زده از بی مهری های سوزناکش بار و بندیل بسته است و رهسپار سفر شده تا هر چه دور تر برود. شاید که این گونه امید، در دل های مردمان جاری شود و باد بهاری زندگی ها را به غایت مطبوع سازد.
آری، زمستان می رود تا به ساکنان خسته دل زمینی بیاموزد، هیچ سرمایی ماندنی نیست، غم ها به کوتاهی زمستانی که گذشت رخت بر می بندند و همهمه شادی ها سمفونی زندگی شده و برای خود می تازد و تا عمق احساس آدمی سفر می کند. احساس شادی، سرمستی، عشق و خوشی به جان، گره می خورد و همه چیز، سبز می شود.
اصلا فلسفه زندگی همین است، سرما می رود، غم می رود، تاریکی می رود، گرما می آید، شادی می آید، روشنی می آید. در جریان زندگی سکون معنا ندارد. همه چیز در گذر است، سکون، رخوت به بار می آید و رخوت، دست مایه همه بحران ها است. طبیعت باید جریان داشته باشد تا بیاموزیم که بگذریم. باید از همه چیز گذشت تا بتوان سبک بال و فارغ، زندگی را لمس کرد.
بهار می آید، طبیعت نو می شود، درختان رنگ می گیرند. ما هم باید خود را با جریان زندگی تطبیق داده و نو شویم و تجلی این نو شدن نباید تنها، در لباس های نو و خانه های از غبار روبیده نمایان شود. تازگی باید در ذهن رخ دهد. بزادییم خود را، از هر چه غم و نومیدی و سیاهی است. مغزمان را آب و جارو کنیم و با غذایی به نام انگیزه، ذهن را به منزلگاهی سترگ برای اندیشه های بی پایان خود بدل سازیم.
سال جدید، نشان از آغازی دوباره دارد، آغازمان را شکوهمند رقم بزنیم تا عظمت آغاز، پایانی بی پایان را برایمان به ارمغان بیاورد. نو شویم و ذهن را خالی از درد های روزمره زود گذر سازیم تا آزاد و رها در جریان زندگی از طریق معرفت، به خود، برسیم. که رسیدن به خود، حلال مشکلات چند روزه مان است.
سال جدید را نباید با غم شروع کرد، نوروز که می آید، همه چیز رنگ خوشی می گیرد، سال جدید باید فوق العاده شروع شود، چرا که سالی که نکوست از بهارش پیدا است و این بهار، باید بهار خوبی ها باشد.
خوب شروع کردن نوروز و زندگی تازه به خودمان مربوط است، چون ما پرچمداران شیوه زندگانی خویشتنیم و فقط با اضافه کردن چاشنی شادی به روزهایمان می توانیم سرنوشتی رویایی برای خود بسازیم.
هنر بالاترین منزلت انسانی است. زندگی مان را به هنر گره بزنیم و از تک تک اقلیم هایش برای صحنه های نمایشمان استفاده کنیم که هنرمندانه زندگی کردن کم یاب، اما با شکوه است.
زندگیتان چون شعر، ضرباهنگش چون سمفونی های بتهوون، لحظه هایش دراماتیک، گره هایش از شادی و عکس های یادگاری اش پر از عزیزانتان باد.
نوروز مبارک
یادداشت از ملیکا نصیری صنعتی