متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
مردم عزیز ایران، جوانان و فرهیختگان
وقت خیزش فرا رسیده و فرصتی تازه پیش روست، «انقلاب اسلامی ایران» برای رسیدن به این نقطه از حیات خود، مسیر دشواری پیموده است، مسیری که در تاریخ معاصر آدمیان، استثنایی و بی مثال است؛ و اینک طلیعه بهار، در زمانه ای رخ می دهد که باید برای آینده این راه، فکری تازه پروراند و طرحی نو در انداخت؛ باید از اندیشه جدیدی سراغ گرفت؛ اندیشه ای از جنس تغییر، و فکری از جنس تحول و دگرگونی.
هر لحظه از عمر انسان و هر ذره از ساحت جهان، به تغییر دائمی و پیشرفت همیشگی محتاج است؛ آنچنان که در هنگامه نوروز نیز از خدای آسمان و زمین، دگرگونی قلب ها و بهبود احوال را می طلبیم؛ و این تغییر، احتیاج مبرم انقلاب هاست تا از اهداف خود دور نمانده و زنده بمانند؛ و انقلاب آسمانی ایران، بیش از هر پدیده انسانی دیگر، شایسته این معناست؛ و روزگاری است که با نفَس مسیحایی پیر جماران، باور کرده ایم که این انقلاب تمام شدنی نیست.
انقلاب ایران ثابت کرده است که همواره در پی بهبود و تحول است؛ برای همین هیچگاه از مرور مسیر خود نمیهراسد و برای تغییر و اصلاح، ترسی به خود راه نمیدهد، و این بار در مهمترین فصل از انتخاب و در آستانه سال های ورود به دهه پنجم از عمر این مولود رو به رشد، برای تغییر جدی آماده می شویم.
انقلاب ما متمایزترین انقلاب تاریخ است؛ و به گواه آگاهان، شعاع نور آن همه جا را فرا گرفته است، دل های بسیاری در مرزهای دور و نزدیک، به عشق آن می تپد و رگ های حیات بسیاری از آزادی خواهان و شریان حیات مظلومان عالم، به آن پیوند خورده است. اما می دانیم کار این انقلاب با عبور از مرحله نهضت و تبدیل به نظام اسلامی، پایان نیافته و گام های سخت تری، پیش روست.
اینک در مسیر حرکت، موانع بسیاری پیش آمده و کژی های خطرناکی رخ نموده است، که تنها راه عبور از این کاستی ها و رهایی از نابسامانی ها ، جنس جدیدی از حرکت است. برای همین معتقدیم این مسیر نیاز به یک تحول جدید دارد؛ یک انقلاب جدید: «انقلاب سوم».
به انقلاب و بعثتی دوباره نیازمندیم تا بتوانیم رسیدن به اهداف انقلابی را تضمین کنیم.
ریشه و تبار انقلاب، به مبارزه با مفاسد، از هر نوع و هر جنس، بر می گردد، اما اکنون علف های هرزی در کنار این درخت تنومند و شاخه های غیرمثِمر و زیانبخشی بر تنه این شجرۀ طیبه، روئیده و شیره آن را می مِکد. کانون این قدرتمندترین عامل اصلاح مفاسد، خود به آلودگی هایی دچار شده است و بیم آن می رود برگ های آن به زردی گراییده و خزان آن فرا رسد. حاکمیت نگاه لیبرال سرمایه داری در سطوحی از مدیریت، وصول به آرمان ها را با مخاطره روبرو ساخته و گفتمان پیشرفت و عدالت را در سایه قرار داده است.
پناهگاه ما، مبانی قدرتمند فکری و معارف اسلامی است که با راهبری رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و تجربه گرانسنگ 38 سال راه طی شده، به ما نوید آن را می دهد که در سخت ترین آوردگاه های مبارزه هم، نباید دچار یأس و ناامیدی شد و برای رسیدن، هیچگاه نباید در بند رکود و سکون و تباهی گرفتار آمد.
این انقلاب داعیه ساخت ایرانی الگو و سرآمد و تمدنی نوین برای جهان اسلام در سر می پروراند، اما امروز به شدت نیازمند بایدها و نبایدهایی است که اگر در معرض غفلت قرار گیرد، تباهی ها مسیر آرمانی این ملت را مسدود خواهد کرد و امیدها را برای همیشه خواهد خشکاند. در یک نگاه، آنچیزی که مسأله آفریده است «عقب ماندگی» جمهوری اسلامی از انقلاب اسلامی است و این درحالی است که انقلاب، با قوت مسیر بالنده خود را می پیماید و پیش می تازد.
اما در این میان 9 کار مهم برای جبران این عقب افتادگی پیش روست:
1- عدالت، فلسفه اصلی و پایه ای ترین آرمان انقلاب اسلامی است. پس باید برای تحقق همه جانبه آن و برای توسعه آزادی و گسترش رفاه اجتماعی تلاش وافری به خرج داد.
2- باید تمام قد به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، قیام کرد. باید به ظلم و رشوه خواری پایان داد.
چه زیبا مولوی فرمود:
ما در این انبار گندم میکنیم - گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش-کین خلل در گندم است از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست - واز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن - وانگهان در جمع گندم کوش کن
«ظلم و فساد» هرجا که باشد، از هرکس و در هر نوع، ویرانگری میکند. این هیولای چند سر، جوهر و جان آدمی را مسخ کرده و اراده انسان را به مسلخ می کشاند.
3- باید اشرافیگری برخی مسئولان و زیادهخواهی آنان را به پایان رساند. «اِتراف» و «اسراف»، خانمان برانداز است و رقابت در تجمل و نمایش ثروت، فلجکننده ترین ویروس اجتماعات است.
4- باید بر علیه نفاق و دروغ گویی، لشکر کشید و لحظهای تسامح نکرد. دروغ، برکت های ارضی و سماوی را می خشکاند و دورویی، فرصت بندگی و معنویت را هدر می دهد.
5- باندبازی، گروه گرایی، مافیای قدرت و پیوند زور و ثروت، مردم و فرودستان جامعه را به بردگی می کشاند، پس باید بر علیه آن به پا خواست و جهادی دیگر پیشه کرد.
6- امور حکومت را باید شفاف کرد و از هرچیز که بوی ابهام و رنگ پنهان کاری به خود می گیرد، باید اجتناب کرد، باید نظارت مردم را جدی شمرد و برای آن راه های مطمئن و ثمربخشی آفرید.
7-تنگنای معیشت و بحران در اقتصاد، به مرز خطر نزدیک شده است، پس باید آن را در ویژهترین سطح اولویت ها جای داد و برای برون رفت از آن، به اقدامات جدی و تحول آفرین دست زد. در این میان، اندیشیدن به مسأله اشتغال و طراحی فوری فوتی برای بهبود وضعیت بیکاری عمومی در جامعه، یک اضطرار عاجل است.
8- باید در برابر ناکارآمدی، ایستادگی کرد و کارها را به خود مردم واگذار نمود و به جای تصدی بی دلیل یا مداخله زیاده خواهانه، خود آنان را به میدان عمل و عرصه مدیریت راه داد و به دور از شعار و نمایش، برایشان اعتبار و اعتماد قائل شد. باید برای حضور نخبگان و به کار گماری شایستگان در بهره مندی از تجربه خردمندان و شادابی جوانان و ظرفیت فوق العاده زنان، اراده جدی به خرج داد و در انتخاب شایسته ترین انسان ها در حوزه مسؤولیت های کلان، بیش از حد حساس و نگران بود.
9- تجربه گران بهای دفاع مقدس حکایت گر آن است که بهترین گونه از مدیریت، «مدیریت جهادی» است. پس باید از مدیران خسته و اندیشه های واپس گرا در مدیریت و روشهای واداده نسبت به نظام بروکراتیک غربی، به شدت اجتناب کرد و اندیشه جهادی را در تمام سطوح حاکمیت، جاری و ساری ساخت. در این نوع از مدیریت، می بایست تکیه اصلی را به ظرفیتهای بومی کرد و از فرصت های منطقه ای و جهانی نیز فعالانه بهره گرفت.
مردم ما امانتاند، مسئولان امانت داری کنند. شهید اصغر ارسنجانی فرمانده شجاع گردان میثم لشگر محمد رسول الله(ص) با زخم دشمن بر پیکر و با عصا، در هنگامه عملیات کربلای هشت خود را به آخرین سنگر رساند و آخرین بسیجی را از عقب نشینی محدود مطلع نمود و آن بسیجی در هنگام برگشت به چشمان خود دید که چگونه مزدوران بعثی، قامت رشید این سرور تناور را محاصره کردند و حقد وکینه خود را آشکار می نمایند. اصغر میتوانست به هزاران بهانه به ظاهر موجه، از جمله شرایط جانبازی، از این ایثار و مجاهدت طفره رود و امانت مردم، آن جوان 18 ساله را لب تیغ کین دشمن دهد، اما او مرد خدا بود و امانتدار، در وقت انتخاب، خود را فدا کرد و ما را در غم واندوه فِراقش و افسوس حتی مشایعت پیکر مطهرش تنها گذاشت.
مردم ما، بهتریناند، سرشار از ایمان و لبریز از تلاشاند، پیر و جوان این مرز و بوم مجموعه بینظیری از فضایل و گنجینه درخشانی از آرمان ها و آروزهایند. آنها شایسته بهترین زندگی و مستحق متعالی ترین نوع از زیست انساناند؛ پس تکلیف بزرگ و رسالت محوری مسئولان در جمهوری اسلامی آن است که تا سر حد جان و فراتر از طاقت، به این مردم خدمتگزاری کنند، آنان را اصلی ترین صاحبان انقلاب و ولی نعمت خود بدانند، مردم را نامحرم نپندارند؛ قدرت را طعمه ندانند، از سفره انقلاب به دنبال غنیمت و تحفه نباشند، هزار فامیل راه نیندازند و شایستگان را فدای بستگان نسازند، رنج مردم را رنج خود بدانند، نماد حقیقی پاک دستی و نمونه واقعی ساده زیستی باشند، ظرفیت های بی بدیل این جغرافیا را باور کنند و برای رونق زندگی، به فراتر از مرزها دل نبندند؛ ظرفیت شگفت قانون اساسی را به رسمیت بشناسند، جایگاه رفیع رهبری را قدر بدانند و عزت و استقلال کشور برایشان مهم ترین خط قرمز باشد، برای مقابله با نظام سلطه به دنبال قدرت و توان مدبرانه باشند، به عظمت پیکره جهانی اسلام بیندیشند و برای خط مقاومت ارزش و اصالت قائل شوند.
و همه این ها و چیزهای مهم دیگر، از جنس تغییرات اساسی و بنیادین و بازگشت به خویشتن است، و این یعنی همان نیاز امروز ما، یعنی «انقلاب سوم»، یعنی تحولی بزرگ و گامی بلند در ساختن ایران اسلامی بر مکتب امام(ره).
این انقلاب، گفتمانی در تراز خود میخواهد، گفتمانی صاحب هویت، حرکت آفرین و جذاب که بتواند ما را به سر منزل مقصود برساند، گفتمانی که از آن با عنوان «گفتمان پیشرفت اسلامی ایرانی» یاد می شود؛ مجموعهای از مبانی، طرحها، ارادهها و اقدامات که به سمت تحقق «تمدن اسلامی» می شتابد و برای زمینه سازی ظهور منجی بشریت حضرت بقیه الله اعظم (عج) تکاپو می کند.
انقلاب شجره طیبه روزگار ماست. این درخت میخواهد سر به آسمان بساید و در زمین فطرت ریشه بدواند، میوه دهد، سایه بگستراند و خوشبختی و سعادت بیافریند، برای همین است که از «فصل رویش» دوباره، سخن می گوییم. هر آنکس که برای باغبانی این درخت اندیشه ای دارد، انگیزه ای دارد، توانی دارد و یا از علف های هرز تنیده بر آن رنجیده و آزرده شده است، به این فصل از حرکت بپیوندد و خود را در زمره اهالی «انقلاب سوم»، قرار دهد.
حرکت آغاز شده است، موجی جدید برای عبور از صخره ها برخاسته است، پیوند اراده ها و زایش اندیشه ها، فرا رسیده است، پس هرکه دل در گرو این راه دارد بسم الله ...
کمترین فرزند ایران اسلامی
علیرضا زاکانی
27/12/95
انتهای پیام/