محوطه و یادمان تاریخی تنگ سولک (سروک) در شهرستان بهمئی واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد است که گوشه‌هایی از تاریخ زندگی شاهزادگان اِلیمائی و اشکانی را در خود جای داده است.

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان  از یاسوج ؛ شهرستان بهمئی در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویراحمد و در همسایگی استان خوزستان واقع شده است. این شهرستان با مرکزیت شهر لیکک از سمت شرق به شهرستان لنده، از شمال به شهرستان باغملک، از جنوب به بهبهان، از غرب به رامهرمز و از سمت جنوب غربی به شهرستان‌های امیدیه و آقاجری می‌رسد.

قرار گرفتن در امتداد رشته کوه‌های زاگرس و واقع شدن در دل جلگه خوزستان شرایط متنوع جغرافیایی، قومی و تاریخی را در این شهرستان به وجود آورده است. از لحاظ باستانی نیز می‌توان به تنگه‌‌های باستانی سولک (سروک)، کپ، ماغر و قلعه باستانی نادر و آثار روستای کارند اشاره کرد که این مکان‌ها آثار تاریخی فراوانی را در خود جای داده‌اند.

محوطه و یادمان عظیم تنگه سروک، یادگاری از حکومت‌های نیمه مستقل جنوب غرب ایران است که در فاصله 45 کیلومتری شهر بهبهان، در شمال شرقی شهر لیکک و در مسیر جاده تنگه ماغر واقع شده و در فصل بهار پذیرای گردشگران بسیاری از سراسر ایران است.

عرصه آثار فرهنگی موجود در این تنگه به حدود 800 هکتار می‌رسد و شاخص‌ترین این آثار، پنج نقش برجسته به جا مانده از دوران اشکانی و اِلیمائی همراه با 14 استودان و دو کیلومتر جاده سنگفرش است که در لابه‌لای انبوه جنگل‌های سرو و بلوط خودنمایی می‌کنند.

وجه تسمیه تنگه سولک، وجود سروهای کوچکی بوده که در آن روییده و بنابراین در طول ادوار مختلف به این نام معروف شده است. در این تنگه بر روی سنگ‌های جدا شده از کوه، نقوش و کتیبه‌هایی از مراسم تاجگذاری پادشاهان اِلیمائی و اشکانی حکاکی شده است که برای علاقه‌مندان به آثار باستانی و تاریخی اهمیت و جذابیت زیادی دارد.

وجود دو مرد راهنما در سنگ اول تنگه سروک      

برای وارد شدن به این تنگه باید از روستای «گچ بلند» گذشت. در میانه این مسیر و نرسیده به سنگ نوشته‌های معروف تنگ سروک، یک راه سنگفرش قدیمی چشم مسافران را خیره می‌کند. بعد از گذشتن از این راه سنگفرش، در سمت راست این مسیر یک سنگ نوشته توجه را جلب می‌کند که در آن نقش دو نفر ایستاده وجود دارد که دست‌های راست خود را به طرف بالای تنگه کشیده‌اند، این طور به نظر می‌رسد که این دو نفر مسافران را به طرف سنگ‌های بالا که نمایش هیبت و عظمت حکومت اِلیمایی و اشکانی است راهنمایی می‌کنند.    

بَرد رستم و صحنه اهدای حلقه قدرت  

بعد از طی مسافتی به دو سنگ بزرگ که رو در روی هم قرار دارند می‌رسیم. سنگ سمت راست (به شرطی که از پایین به طرف بالا حرکت کنیم) سنگ اصلی و معروف به  «بَرد رستم» و یا سنگ رستم است. بر روی این سنگ نقوش فراوانی از قبیل شکار شیر یا حیوانات دیگری به دست پادشاه، صحنه اهدای حلقه قدرت و یا تاجگذاری، سربازان مسلح و غیرمسلح که به نظم خاصی ایستاده‌اند و همچنین آتشگاه و نمایی از اهورامزدا وجود دارد.

همچنین تخت شاه و تزئینات آن، عقاب‌هایی که به عنوان پایه‌های تخت هستند، تزئینات اسب و لباس و شکل سربازان، کلاه و تزئینات سر و صورت و لباس شاه و یا حاکم و همچنین خطوطی به زبان آرامی یا پهلوی اشکانی بر روی این سنگ به چشم می‌خورد.

در سنگ بعدی که رو به روی سنگ اصلی قرار دارد، صحنه جنگ پادشاه و یا پهلوان و یا سرداری به نمایش گذاشته شده که متأسفانه نیمی از آن در اثر بی‌مهری طبیعت تخریب شده است. نقش کمان (سلاح ملی ایرانیان)، نیزه، تزئینات اسب، مرد سوار بر اسب، سربازان و تزئینات آنها و همچنین خطوط باستانی بر روی این سنگ چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کند.

در فاصله‌ای نه چندان دور از این سنگ‌ها به طرف بالای تنگه، سنگی دیگر وجود دارد که دو نفر در آن به مهمانان احترام  می‌گذارند و یا اینکه درمقابل یک موجود مقدس به حالت احترام ایستاده‌اند. همچنین نقش فردی دیگر به حالت خوابیده بر روی این سنگ حجاری شده است.

چشمه گوردک

اما بعد از گذشتن از این نقوش برجسته به چشمه زیبا و با صفای «گوردک» می‌رسیم که آبی بسیار گوارا و خنک دارد، آنگونه که می‌گویند این چشمه به نام گودرز، پهلوان افسانه‌ای شاهنامه نامگذاری شده است. در ادامه مسیر بعد از طی مسافتی به کنده‌کاری‌هایی در میانه کوه می‌رسیم که در اصطلاح محلی به آنها «گنجینه» می‌گویند.

در زمان‌های گذشته اگر مسافری در کاروان بیمار می‌شد و یا پیرمرد یا پیرزنی طاقت ادامه دادن مسیر را نداشت، او را در این مکان‌ها وسط سنگ‌های بزرگ یا وسط کوه‌ها می‌گذاشتند و غذا و آب کافی نیز در اختیار او قرار می‌دادند و اگر بعد از برگشتن کاروان زنده بود او را با خود می‌بردند و اگر فوت کرده بود، همانجا به عنوان مقبره او انتخاب می‌شد که این مسئله شباهتی به گور و دخمه‌های مادها دارد. البته برخی نیز می‌گویند که در این کنده‌کاری‌ها، اشیاء گران و نفیسی پیدا شده است.

نماد قبر بخیل

در این تنگه و در نزدیکی ماغر نمادی به نام «قبر بخیل» وجود داشت که هر فردی که از آنجا می‌گذشت باید تکه سنگی به آن قبر که می‌گویند مربوط به شخصی بخیل و خسیس بود پرتاب می‌کرد که این موضوع نشانگر مردود بودن و زشت بودن بخل و خساست در بین مردم این منطفه بود. این نماد در جریان کشیدن جاده تخریب شد.

تاریخچه کشف نقوش برجسته تنگ سروک

قدمت نقوش برجسته تنگ سروک به حدود 299  میلادی یعنی به دوره اشکانی می‌رسد و منسوب به شاهزادگان اِلیمائی است که در سال 1841 میلادی توسط «بارون دوبور» (سیاح روسی) تشخیص داده شد و برای نخستین بار توسط «الیستن» در کتاب مرسوم به «جاده‌های قدیم ایران غربی» منتشر شد و از تاریخ 1952 محققی به نام «هنینگ» این نقوش و کتیبه‌های آن را با دقت مورد مطالعه قرار داد.

سیاحان و باستان شناسان معروفی از جمله «اشتاین»، «بارن دوبد»، «واندنبرگ بلژیکی»، «گیرشمن»، «اریک دووال» و تعداد زیادی از مؤلفین و باستان‌شناسان ایرانی از این نقوش دیدن کرده‌اند.

راز و رمز استودان‌ها

در شهرستان بهمئی و به‌ویژه در منطقه «تنگ ماغر»، «تنگ سروک»، روستای «آب الوان»، «گرمانشاد» و مکان‌های دیگر بیش از 40 استودان شناسایی شده است. Astudan در زبان پهلوی از دو جزء «استه» به معنای استخوان و «دان» (پسوند مکان) تشکیل شده است.

چون زرتشتیان معتقد بودند که چهار عنصر اصلی طبیعت یعنی آب، خاک، آتش و باد مقدس هستند و از سوی دیگر جسم انسان یعنی گوشت، خون و استخوان ناپاک هستند و انسان در گذر زندگی دچار آلودگی شده است، بنابراین جسد انسان را بر روی بلندی‌ها قرار داده تا لاشخوران گوشت آن را خورده و سپس استخوان‌ها در معرض نور مستقیم آفتاب قرار گرفته تا در اثر تابش نور که نماد پاکی و رستگاری است از آلودگی‌ها پاک شده و سپس آن روح انسان شایستگی جدا شدن از جسم را داشته است.

سپس استخوان‌ها را جمع‌آوری کرده و درون استودان‌ها که از قبل در درون سنگ‌ها درست کردند قرار می‌دادند. این سنت‌ تدفین بیشتر در دوران اشکانی و به ویژه ساسانیان مرسوم بوده و بیشترین پژوهش‌ها در این زمینه توسط «لئوترومتلمن» صورت گرفته است.

اگر بخواهیم از راه ماشین‌رو به تنگه سروک برویم باید حدود 12 کیلومتر رانندگی کرده و از ماغر نیز بگذریم تا وارد تنگه شویم که در این صورت برای رسیدن به سنگ‌ها باید حداقل نیم ساعت پیاده‌روی کرد. اما اگر از راه روستای «گچ‌ بلند» برویم حدود یک ساعت رانندگی و نیم ساعت پیاده‌روی لازم است.








انتهای پیام/ش

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.