در انتهای یرنامه فیلم مستندی بنام مریم، محصول شبکه کربلا به نمایش درآمد. فیلمی جنگی و گزارشی از جدیدترین صحنه نبرد با داعش در موصل. چیزی شبیه به روایت فتح خودمان. مجری، پسر جوانی از نیروهای حشدالشعبی بود که کوچه به کوچه به سمت خط مقدم پیشروی می کرد. در آخرین کوچه، متوجه شدند که داعشی ها خانه ای را روی سر اهالی آن خراب کرده و به کوچه پایینی عقب نشسته اند. و صدای گریه دختر بچه ای، گروه مستند ساز را واداشت که علیرغم مخالفت مسئول نظامی، بداخل آوار ساختمان رفته تا کودک مجروح را نجات دهند. آنها در پی صدای دخترک مجروح، مادر، خواهر و پدر زخمی او را هم زیر آتش داعشی ها، از زیر آوار نجات دادند و به عقب کشیدند. سپس با کپشن «چهارهفته بعد»، گروه فیلمبرداری برای صرف ناهار به خانه جدید همان خانواده مسیحی رفتند و سر سفره آنان عکس گرفتند و...
پس از مراسم جشنواره ، به آن خبرنگار جوان معرفی شدم و به او گفتم که امشب حسابی اشک مرا درآورده است. به او گفتم فیلم تو مرا بیاد فیلم های جنگی قدیمی ایرانی انداخته بنام روایت فتح... و خبرنگار جوان به میان حرفم پرید و گفت: مرتضی آوینی؟!
قلبم لرزید. به خودم گفتم امروز اسم آقا مرتضی و روایت را یک جوان عراقی زمزمه می کند و چه بسا برای فیلمش از آن الهام گرفته باشد... این ها روزی قاتلین عزیزترین دوستانم بوده اند ولی ما با فیلم های روایت، قلب هایشان را فتح کرده ایم! همان جا برای روح آقا مرتضی و سایر شهدای گروه فاتحه ای خواندم.
جالب است که بدانید، نام آن خبرنگار هنرمند و شجاع عراقی هم «سید مرتضی» بود!
منبع:مشرق
انتهای پیام/