کتاب روزهای بی‌آینه، شامل خاطرات همسر شهید لشگری به چاپ رسید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «روزهای بی‌آینه» نوشته گلستان جعفریان دربردارنده خاطرات منیژه لشگری، همسر شهید لشگری است از سال‌‌هایی که به تنهایی و صبوری سپری شد.

این اثر که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده، در 11 فصل تدوین شده که در هرکدام از این فصل‌ها زندگی راوی از سال‌های قبل از ازدواج با شهید لشگری آغاز شده و تا بعد از آزاد شدن او ادامه می‌یابد. نثر جعفریان در این کتاب، نثری ساده و خوش‌خوان است که خاطرات را از زبان اول شخص روایت می‌کند.


خاطرات همسر شهید لشگری به نمایشگاه می آید

در مقدمه برای معرفی «روزهای بی‌آینه» نوشته شده است: «در این کتاب منیژه لشگری زندگی‌اش را روایت می‌کند. ساده، واقعی و بدون شاخ و برگ. دختر جوانی که در بیست سالگی ـ دو سال پس از بستن عهد و پیمان خود برای زندگی مشترک ـ هیجده سال به انتظار می‌نشیند. طوفان حوادث جنگ، او را بدون درک تب و تاب روزهای جوانی به جهانی سخت و سنگین پرتاب می‌کند. منیژه از برابر حقیقت تلخ زندگی‌اش، «بی‌خبری» و «انتظار»، نمی‌گریزد. او در پی نجات احساسات و جوانی‌اش نمی‌افتد، بلکه در سایة سال‌های طولانی انتظار با امید و عشق به همسرش، که نمی‌داند زنده است، و پسر کوچکش، که سخت به او نیاز دارد، روزها را پشت سر می‌گذارد.

او گذر از روزهای جوانی‌اش را در حصار قاب عکس‌ها می‌ریزد تا وقتی که همسرش بازگشت ببیند او در بیست و پنج سالگی، بیست و هفت سالگی، سی سالگی و ... چه تغییراتی کرده و انتظار در هر سال در چشمانش چه رنگی بوده، و «روزهای بی‌آینه» بر او چگونه گذشته است...».

شهید لشگری پس از تحمل 18 سال اسارت در عراق، در هفدهم فروردین‌ماه سال 77 آزاد شد و به خاک وطن بازگشت. بعثی‌ها او را تا هفت سال پس از آغاز جنگ مورد بازجویی قرار می‌دهند. تمام تلاش‌ها برای اینکه لشگری را مجاب کنند تا در مصاحبه‌ای ادعا کند ایران آغازگر جنگ بوده، اما به نتیجه نمی‌رسند؛ حتی وعده آزادی هم لشگری را مجاب نمی‌کند که به خانه پدری پشت کند و همین سرآغاز یک زندگی سخت و دشوار در خاک عراق است.

در کتاب «روزهای بی‌آینه» سال‌های پس از اسارت به نقل از این شهید، چنین نقل شده است: «من در کنار همسرم هستم. همسری که هیجده سال انتظار و خون دل خوردن آنقدر او را خسته و رنجیده کرده، بدون این‌که خودش متوجه باشد یا بخواهد کوچک‌ترین ناملایمات از روال عادی زندگی خارجش می‌کند.

در کنار پسرم هستم. پسری که روزهای اول بازگشتم از اسارت مرا به اسم حسین صدا می‌کرد و هم اکنون بعد از گذر زمان بهتر یکدیگر را درک می‌کنیم.

من در کنار مردمی مهربان و قدرشناس هستم. آنها هر جا که مرا می‌بینند به من احترام می‌گذارند و سپاس می‌گویند و این روح تازه‌ای از خدمت به میهنم را در من زنده می‌کند. من در کنار دوستان و همکارانم هستم. آدم‌هایی باوفا و صمیمی که حتی اجازه آوردن یک فنجان چای را به من نمی‌دهند.

بعد از هیجده سال اسارت حالا آزادی‌ام را در کنار این عزیزان می‌گذرانم و هر روز بیش از روز قبل به ایران، مردم و این فرهنگ علاقه پیدا می‌کنم. جنگ و اسارت برای من فرصت بود. فرصتی برای آموختن، چگونه زندگی‌کردن، قدر خانواده، دوستان و آشنایان و حتی کوچک‌ترین نعمت‌های الهی را دانستن.»

«روزهای بی‌آینه» به کوشش انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و قرار است برای نخستین‌بار در سی‌امین دوره نمایشگاه کتاب تهران توزیع شود.
 
منبع: تسنیم
 
انتهای پیام/


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناصر
۱۳:۰۱ ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۶
یکی از بیاد ماندنی تزین صحنه های زندگی من دیدن اولین تماس تلفنی شهید با همسر گرامی ایشان بود و چقدر من اشک شوق ریختم
درود بر روح پاک سردار لشگری
درود بر پایداری این شیر زن بی همتا
براستی که صبر را شرمنده کردید امید وارم با زینب کبری محشور شوید