به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دیالوگ گفتگو و کلماتی معنادار است که میان شخصیت های نمایشنامه و یا فیلمنامه رد و بدل میشود و بار اصلی داستان را به دوش میکشد.
بهترین فیلم های دنیا دیالوگ های پرشور و پر مغزی داشته اند که خیلی سخت از یادها می روند.
نویسندگان، دیالوگ ها را از بطن زندگی و تجربیات خود و یا دیگران به دست می آورند، دیالوگ هایی که گاه آنقدر هیجان انگیز و تکان دهنده اند که مخاطب بارها و بارها به شنیدن آنها تمایل نشان می دهد.
در این گزارش با دیالوگ های ماندگار فیلمـهای معروف جهان همراه باشید.
جوخه؛ سرگروهبان بارنز : این که میگن به مشکلاتت لبخند بزن، چِرت و پرته ... اگه دنیا بفهمه تو تونستی خودت و با مشکلاتت وفق بدی، ضربه های بعدیشو و محکمتر وارد میکنه
راه کارلیتو؛ ديويد : حالا که از زندان آزاد شدی میخوای چیکار کنی؟ چارلي : میخوام یه موسسه کرایه ماشین تاسیس کنم ديويد : تو چه رویایی هستی چارلي : آدم با رویاهاست که زنده ست
شهرزاد؛ سیمین:شهرزاد یه وقت غصه نخوری که فرهاد آقا هاشم اینا داره زن میگیره ها... شهرزاد: سیمین ،گوش کن به من... هیچ وقت...هیچ وقت به هیچ چیز و هیچ کس تو زندگیت تکیه نکن جز خودت...خب؟ منتظر نباش هیچ کس کنارت وایسه دستتو بگیره...میفهمی؟ هیچ وقت
شرلوک؛ شرلوک : ترس نشانه خرد در مقابله با خطره، دلیلی برای خجالت نیست
تلقین؛ آدریان: چرا اینقدر برات مهمه که خواب ببینی؟ کاب: بخاطر اینکه توی رؤیاهام ما با هم هستیم
گاو خشمگین؛ جک لاموتا :اولین شبی که رفتم زندان پرسیدم دستشویی کجاست؟ نگهبان گفت: الان دقیقا داخلشی
زوتوپیا؛ زندگی واقعی یکمی پیچیده تر از شعار های پشت کامیون هاست!
از گور بازگشته؛ وقتی طوفان میشه اگه جلوی یک درخت ایستاده باشی اگه به شاخه هاش نگاه کنی ، مطمئنی که سقوط میکنه اما اگه به تنش نگاه کنی ، استواریش رو خواهی دید
هواپیمای محکومین؛ کامرون پو : من به دو نفر اعتماد دارم. اولیش خودم هستم و دومیش تو نیستی
جادوگر شهر اُز؛ ﻣﺘﺮﺳﮏ: «ﻣﻦ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﺎﻟﻪ!» ﺩﻭﺭﻭﺗﯽ: «ﺍﮔﻪ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﺲ ﭼطوری ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟» ﻣﺘﺮﺳﮏ: «خب... بعضی ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻐﺰ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ! نمیزنن؟
برکینگ بد؛ اسکایلر: این دیگه چی بود؟.....چه حالی داد.. از کجا اومد؟چرا ایندفعه انقدر خوب بود؟ والتر وایت:به خاطر اینکه غیر قانونی بود
بازی تاج و تخت؛ هیچی بدتر از این نیست که نتونی از کسی که دوستش داری محافظت کنی
فرزندان بشر؛ جولیان: صدای زنگی که تو گوشته رو میشناسی؟ همون صدای سوت؟ این صدای سلولای شنواییته که دارن میمیرن. صداش مث صدای قوئه. وقتی که تموم شد، دیگه هیچوقت اون فرکانس صدا رو نمیشنوی. تا وقتی که هست ازش لذت ببر
بهمن؛ من همیشه سعی کردم از همه چیز سر در بیارم -خوب نیست... بعضی وقتا باید به روی خودت نیاری که میدونی
فرار از آلکاتراز؛ ده سال پیش من تو یه رستوران بودم تو آلاباما. دو نفر اومدن سر به سرم گذاشتن ،این اولین اشتباهشون بود. چاقو کشیدن ،این دومین اشتباهشون بود. چاقوکشی بلد نبودن؛ این آخرین اشتباهشون بود
جایی برای پیرمردها نیست؛ همیشه تو زندگیت سعی میکنی چیزهای از دست رفته رو به دست بیاری ولی چیزهای بیشتری از دست میدی
بیردمن؛ ریگان: ما چرا جدا شدیم؟ سیلویا: چون تو یه چاقوی آشپزخونه به طرفم پرت کردی و یه ساعت بعد داشتی می گفتی دوسم داری. ریگان! اگه من اون کمدی مسخره تو و گلدی هان رو دوست نداشتم معنیش این نبود که تورو دوست نداشتم. تو همیشه همینطور بودی. عشق و تحسینو با هم قاطی می کردی.
منبع: تابناک
انتهای پیام/