به گزارش
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رمضان، ماه روزه و ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال است، رمضان در لغت به معنای تابش گرما و شدت تابش خورشید است. بعضی گویند رمضان به معنی سنگ گرم است که از سنگ گرم، پای روندگان میسوزد و شاید ماخوذ از «رمض» باشد که به معنی سوختن است چون ماه صیام گناهان را میسوزاند به این خاطر، بدین اسم موسوم شده است زیرا ماه رمضان موجب سوختگی و تکلیف نفس است. اما صوم و روزه که در این ماه تکلیف شرعی مسلمانان است عبارت است از احتراز از خوردن و آشامیدن و مفطرات دیگر از طلوع صبح تا غروب.
از همان آغاز که رودکی پدر شعر فارسی، بلند بنای کاخ ادب را برافراشت، مفردات روزه، رمضان، صوم و صیام در آیینه شعر فارسی انعکاس یافتند. این انعکاس در تمامی انواع شعر مدحی، اخلاقی، تعلیمی، غنایی و رثا دیده میشود. در شعر شاعران دوره اول، کاربردها سطحی است و از اعلام ماه رمضان یا عید رمضان و مبارک باد گفتن آن فراتر نمیرود. یکی از اشعاری که در ماه رمضان مورد توجه قرار می گیرد مناجات های شاعران با خداوند در قالب شعر است. در اینجا چند نمونه را می آوریم:
ژولیده نیشابوری:
یا رب اسیرم و دل من در پناه توست
بی تابم و قرار دلم یک نگاه توست
چندان اسیر خواهش نفسم که غافلم
از دست رفته را طلب بارگاه توست
رو بَر مَتاب از من آلوده، ای کریم
گوید دلم که قهر خدا از گناه توست
گفتم ز بس که توبه شکستم، شنیده ا
در بسته ای و توبه شکن رو سیاه توست
گفتی بخوان مرا که شبِ استجابت است
درگاه دوست منتظر یا اله توست
گفتم به دل شکسته جوابی نمی رسد
گفتی جواب درگه ما سوز و آه توست
گفتم سزای جامعه ای پر گناه چیست؟
گفتی دعای هر شب و اشک پگاه توست
گفتم دعا و اشک و مناجاتمان کم است
گفتی رضای من به همین گاه گاه توست
ای روزی دعا و مناجات نزد تو
حالی بده که اهل گنه عذر خواه توست
با اشک خویش امر به معروف می کنیم
غم دیده ایم و اشک شب ما سپاه توست
جز درد دین بر این دل ما نیست مشکلی
بیمار عشق روبروی پیشگاه توست
ما دوستان یوسف آل پیمبریم
چشم انتظاری دل خسته گواه توست
غلامرضا سازگار:
تو بینای منی من از تو کورم
تو نزدیک منی من از تو دورم
خطا دیدی عطا کردی هماره
که لطف و رحمتت کرده جسورم
دریغ از نورهای رفته از دست
امان از خانه تاریک گورم
تو گفتی توبه کن می بخشمت من
تو گفتی من کریمم من غفورم
تمام هست و بودم رحمت توست
چو در بازار حشر افتد عبورم
مبادا جرم های بی شمارم
به سر ریزند همچون مار مورم
تو دستم را بگیر از لطف و رحمت
که سر گردان میان نار ونورم
ببخشی یا نبخشی شرمسارم
بخوانی یا نخوانی در حضورم
تویی دارو تویی درمان دردم
تویی جنت تویی حور و قصورم
گرفتم پای تا سر چشم گرمدم
تو میدانی که بی نور تو کورم
منم میثم که با غم های عالم
تویی شادی تویی وجد وسرورم
ولی الله فتحی :
ذکر یارب یاربَتَ لرزان کند ای جان مرا
رَبّنایت درغروبت می کند مستان مرا
ربّنا ایربّنا باشی توسَروَر بر جهان
ذکر آن یا رَبّنا هر دم کند لرزان مرا
وه چه میچسبد مرا هنگام ذکرت درغروب
نیز هنگام سحر دل را دهد سامان مرا
وقت افطارت چه میگردد دلی عاشق به تست
روح من پر می کشد وه از چنین امکان مرا
فذکرونی گفتهای تا یاد آن جانان کنم
میکنم یادت هر آنی چون تویی رحمان مرا
میشود ایمان من با یاد آن سَروَر چه بیش
یاد آن پروردگارم میکند شادان مرا
روح و جانم میرود در راه آن تهذیب نَفس
پاک پاکم کن خدایا هم بکن احسان مرا
ذکر و فکرم میرود گاهی به رؤیاهای دور
لحظهای فکرم شود دوراز تو،کن درمان مرا
میکنم طاعت تو را تا نور ایمانم دهی
شورِ عزّتدستِ قدرت هم دهیبُرهان مرا
یادرحمانمیکندروشنچهدلرا وقت عشق
این چنین یادی کند روشن به دلایمان مرا
خوشبه حالت«فاتحا» تا ذکر او داری به دل
ذکر سَروَر میکند هر لحظهای خندان مرا
محمد فردوسی:
من کیم؟ عبد گنه کار الهی العفو
من کیم؟ بنده ی سربار الهی العفو
منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نه که یک مرتبه، بسیار الهی العفو
با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو …
… چیده شد این همه دیوار الهی العفو
من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم …
… با چنین وضع اسفبار الهی العفو
بزنی یا نزنی مال تواَم جان علی
پس بیا رحم کن این بار الهی العفو
چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار الهی العفو
مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش
ذوالکرم! حضرت غفّار! الهی العفو
زیر چتر کرمت آمده ام ربّ کریم
با علی ـ حیدر کرّار ـ الهی العفو
ای خدای علی و فاطمه! ای رحمت محض!
می زنم در همه جا جار الهی العفو
ذکر من بعد سلامی به حسین بن علی
می شود لحظه ی افطار: الهی العفو
محمد جواد شیرازی:
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کوله بار سنگینم
قساوت دل آلوده ام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمی بینم
همیشه بر در این خانه محترم بودم
منی که مستحق ناسزا و نفرینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، می دانم
اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف محبینم
شنیده ام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سال هاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضه ی عباس هست تسکینم
شکسته ای کمرم را بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟
هزار شکر که ام البنین نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم
مهدی رحیمی زمستان :
گفتیم چه شبها همگی بار خدایا
بسیار ز تو گفتیم بسیار خدایا
بیست و دوشب از ماه گذشته ست و هنوزم
در آتش دوری تو باید که بسوزم
درجا زده ام پیش تو تغییر نکردم
در وادی عرفان خدا گیر نکردم
چون مرغ ضعیفی که پر و بال ندارد
این بنده هنوزم به دعا حال ندارد
خوبان همه جمعند سر سفره ات انگار
من را ز خودت رانده ای اشکال ندارد
همسایهء ما هستی و مال دگرانی
"با ما به از این باش که با خلق جهانی”
عمر است هدر گشته و چون باد گذشته ست
کار تو ز همراهی استاد گذشته ست
باید که چنین نسخه بپیچی به دوایت
از عرش، خداوند بیاید به هوایت
می میرم از این غصه که در نالهء مردم
یک شب نرسد دست صدایم به صدایت
توفیق گدایی بده یک مرتبه وقتی
شاهان دو عالم همه هستند گدایت
از اول امشب نگرانم که مبادا
در فطر نگردد تن این بنده فدایت
ماه #رمضان است و صف عشق شلوغ است
تو راستی و هرچه به غیر از تو دروغ است
بیچاره کسی که به تو پیوند نخورده
یک ماه به دست تو خودش را نسپرده
فقیر و بی کس و کارم اغثنی یا الله
به جز امید چه دارم؟ اغثنی یا الله
هزار توبه شکستم دوباره برگشتم
سیاه گشته عذارم اغثنی یا الله
به دست خالی این بینوا ترحم کن
ببین که خسته و زارم اغثنی یا الله
به جز امید به جز اشک شرم این شبها
چه هست دار و ندارم؟ اغثنی یا الله
اسیر نفس بد ایمانم و نمیگویم
به نفس خویش سوارم اغثنی یا الله
زمانه دست به دست هوای نفسم داد
کند چه ساده شکارم اغثنی یا الله
برای روز مبادا برای رستاخیز
به جز حسین ندارم اغثنی یا الله
رضا قربانی:
جای خلوت کردن و بیتوته جلوت میکنم
پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت میکنم
من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی
این و آن را دائما دارم نصیحت میکنم
جای شاکر بودن و تسلیم امر تو شدن
تا بلایی میرسد فورا شکایت میکنم
تازه فهمیدم چرا سوزی ندارد ناله ام
چونکه تهمت میزنم یا اینکه غیبت میکنم
من خودم را میشناسم، رو نده گاهی بزن
اینقدر بخشش نکن دارم بدعادت میکنم
سیئاتم را بدل کردی به خوبی ها، ولی
جای عبد تو شدن به تو خیانت میکنم
کربلا رفتن برای من شده یک آرزو
اربعینی قسمتم کن التماست میکنم
قبه اش با مجلس اش فرقی ندارد باطنا
بین روضه کربلایش را زیارت میکنم
دوستان من همه گریه کن و سینه زن اند
من فقط با نوکران تو رفاقت میکنم
لحظه ی افطار تا آب گوارا میخورم
قاتلانش را هزاران دفعه لعنت میکنم
از عطش لبهای او مثل دو تکه چوب شد
تا زمین افتاد دور خیمه ها آشوب شد
به روسیاهی ام اقرار میکنم العفو
برای خوب شدن کار میکنم العفو
مرا تو میخری و پاک می کنی اما
منم که آینه را تار میکنم العفو
رسیده ام که خودم را نشان تو بدهم
به هر بهانه ای تکرار میکنم العفو
خودت اجازه ی شب زنده داری ام دادی
که با اجازه ات اصرار میکنم العفو
خودت بگیر دو دست مرا که من خود را
بدون تو همه جا خار میکنم العفو
از اینکه عفو تو شد شاملم ولی من با
گناه کردنم انکار میکنم العفو
زمان تشنگی یاد "حسین” می افتم
به یاد کودکش افطار میکنم – العفو
همان که گفت زمان قدم زدن "بابا”
ز درد تکیه به دیوار میکنم – العفو
ببین به پای مناجات گریه میریزم
به یاد عمه ی سادات گریه میریزم
انتهای پیام/