به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نمای تمام خانه های آجری است و روی آن ها هنوز شعارهایی از دهه شصت به یادگار مانده است. کنار در چوبی باریکی روی دیوار نوشته شده است:«درود بر رجایی» انتهای کوچه باریک بن بست است. در سر کوچه، دو دختر جوان دوربین به دست ایستاده اند و از درهای قدیمی عکس می اندازند. در وسط کوچه، پسر جوانی روی موتوری قدیمی ژست گرفته و پسری دیگر، از او در نمای طهران قدیم کوچه عکس می اندازد و به سمت ماشین شاسی بلندشان برمی گردند.
در انتهای کوچه، چند 4 پایه پلاستیکی کنار هم قرار داده شده اند و بوی پیتزا، از مغازه روبروی آن بیرون می آید. در این مغازه کوچک، پیش از آماده شدن پیتزا، هرقدر که مشتری بخواهد به او کالباس داده می شود و دو نوع پیتزا نیز بیشتر طبخ نمی شود. با این وجود، همیشه «پیتزا داوود» شلوغ است و به مشتریان او اضافه می شود.
پیتزا داوود حوالی خیابان حافظ در کوچه لولاگر، هنوز شکل و شمایل خود را حفظ کرده و به عنوان اولین پیتزا فروشی تهران در محله ای نوستالوژیک، طعم و نحوه تحویل منحصر به خود را دارد. ممد آقا، یکی از کارکنان این پیتزافروشی درباره تاریخچه آن می گوید:«اینجا حول و حوش سال 1340 تاسیس شده است. آقا داوود به همراه یه شریك ارمنی خود اینجا را باز كردند.
بازار 16 هزار میلیاردی را بشناسید
اینجا از همان روز اول ساده بوده و الان هم همانطور است. بعدازچندوقت شریك ارمنی دست از شراكت میكشد و میرود خارج و آقا داوود میماند و مغازه اش. بعد از گذشت سه سال پیتزا پنتری توی ویلا باز میشود و بر خلاف پیتزا داوود، پیتزا پنتری یه جای باكلاس و پر از تجملات بوده است. پنتری برای اینكه ثابت كند جای باكلاسی است، شب اول شاه رو دعوت میكند. بگذریم. اولین پیتزا رو آقا داوود 11 قران می فروخته است.» پیتزاهای آقا داوود، حالا به 16 هزارتومان می رسند. پیتزا پنتری هم حوالی خیابان کریمخان، در محیطی شیک و نوستالوژیک مشتری های خودش را با قیمت و تنوع بیشتر دارد.
حالا56 سال از تاسیس اولین پیتزافروشی در تهران می گذرد و تمام شهر، پر از رستوران های متعدد شده اند. از رستوران های ایتالیایی گرفته تا کترینگ های غذا، خیابان های شهر را در برگرفته اند. خیابان پیروزی، در شرق تهران، یکی از خیابان هایی است که این تحول را بیش از بقیه شهر، به نمایش می گذارد.
پیروزی، نبرد، شهدا، نیروی هوایی، 17 شهریور، اسامی خیابان های این محله نیز نشان می دهد که پایگاه مردمی انقلاب در این منطقه شکل گرفته بوده و حوادثی مانند 17 شهریور، در همین نقطه از شهر اتفاق افتاده است. شلوغی منطقه، چهره زنان و مردان، پوشش آن ها و چادرهایی که روی سر اکثر خانم های میان سال قرار دارد، همه ویژگی های محله ای مذهبی را به نمایش می گذارند.
خانه های این محل به جز یکی دو خیابان، بیشتر از متری 4 میلیون تومان قیمت ندارد و طبقه متوسط، تمام جمعیت این محله شلوغ را تشکیل می دهند. تا چند سال پیش، مردم این محل شباهت بیشتری به هم داشتند و پوشش وحجاب آن ها، یکسان بود. حالا اما این شرایط تغییر کرده است. نسل سوم و چهارم بچه های این محله، به دوران جوانی رسیده اند و بسیاری ازآن ها،سبک زندگی وپوشش متفاوتی انتخاب کرده اند. در کنار زن هایی که چادر به سر دارند، دخترهایی با چهره های امروزی راه می روند و در میان دختران چادری نیز، نحوه استفاده ازاین پوشش باروسری ها و لباس های رنگی، عوض شده است.
در کنار تغییر در بافت فرهنگی و مذهبی این محله، چهره خیابان نیز متحول شده است. شهرداری تهران، سال هاست که قرار است این خیابان را به خاطر ترافیک بیش از اندازه، تعریض کند و هنوز به طور کامل موفق نشده است و بخش های اندکی باقی مانده اند. اما تعریض خیابان، ویژگی فروشگاه های این محله را تغییر داده است. 15 سال پیش، در خیابان پیروزی به جز دو رستوران بزرگ ورلد برگر و بوف، رستوران دیگری قرارنداشت. ورلد برگر، چند سال بعد ازافتتاح، به خاطر اختلاف شرکا تعطیل و رستوران بوف نیز با ظهور رستوران های جدید، از دور خارج شد. حالا اما از میدان شهدا، از ابتدای خیابان تا میدان کلاهدوز، قدم به قدم رستوران های جدیدی سر برآورده اند. سفره خانه، رستوران ایتالیایی،کافی شاپ، نوتلا بار وانواع فست فودها، در تمام خیابان قرار دارند و تعدادی نیز در حال تاسیس هستند. با تغییر در معماری خیابان و مغازه ها، حالا تمام آن ها با سقف هایی بسیار بلند دو طبقه دارندو البته در بیشتر شب ها هم، شلوغ و پرمشتری هستند.
خانمی میان سال که مقابل کافی شاپی دوطبقه و شبیه به رستوران ایستاده است، می گوید:«25 سال پیش که نامزد کرده ایم، یک آبمیوه فروشی گل یخ وجود داشت که مثل کافی شاپ های الان بودو بستنی ها و آبمیوه های مختلفی می فروخت. با همسرم اینجا می آمدیم. حالا همان گل یخ را ببینید چقدر بزرگ شده است. قبلافقط همین مغازه بود و حتی تا 5 سال پیش هم تعداد محدودی وجود داشتند. الان اما خیلی فرق کرده است. ما که منزل مان اینجاست و هر روز رفت و آمد داریم، هر روز یک رستوران جدید می بینیم. غذاهایشان هم جدید است.»
محله پیروزی تهران با بافتی سنتی، مذهبی و طبقه متوسط نشین، نمادی از تحولات شهری درتهران به حساب می آید. با تعریض خیابان و تغییر نسل در آنجا، سبک زندگی هم به سبک زندگی مصرفی تغییر کرده است. طی سال های گذشته، تنها یک پاساژ بزرگ در این محله بنا شده که رونق زیادی هم دارد، اما در مقابل، بیشتر از 20 رستوران تنها دراین خیابان سربرآورده اند. مردم محله که زمانی جزء طبقات پایین به شمار می رفتند، حالا قدرت خریدشان بالا رفته و به طبقه متوسط تبدیل شده اند. همین مسئله هم مصرف را در میان آن ها تغییر داده است. رستوران ها، نمادی از سبک زندگی مدرن و سریع هستند و حضور آن ها در محله ای با این مشخصات، نشان از تغییر سبک مصرف وزندگی در میان تمام قشرهای جامعه دارد.
گزارش های جهانی نشان می دهد که تا سال ۲۰۵۰ طبقه متوسط مصرف کننده جهانی رشد محسوسی خواهد داشت و بیش از چهل درصد جمعیتی که امروز اقشار پایین محسوب می شوند به طبقه متوسط تبدیل خواهند شد.در این فهرست ایران نیز جزو اقتصادهای در حال ظهوری خواهد بود که رشد درآمدی بالایی در سطوح پایین طبقاتی خواهد داشت. گزارش دیگر نشان می دهد که حجم طبقه متوسط در ایران از ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ از هجده درصد کل جمعیت به حدود پنجاه درصد افزایش یافته است. بنابراین روند رشد طبقه متوسط، سال هاست در ایران شروع شده و البته تهران پیشگام این تغییر بوده است.
مردی 46 ساله که تمام سال های زندگی اش را در محله پیروزی تهران گذرانده، می گوید:«قبلا بعضی وقت ها آخر هفته ها برای بیرون رفتن رستوران می رفتیم و باید سمت شمال یاغرب تهران می رفتیم. حالا دیگر نیازی نیست. همینجا انقدر رستوران های خوب هستند که دیگر نمی ارزد این همه راه و ترافیک را بالا برویم. انقدر اینجا مغازه و رستوران باز شده که من فکر می کنم تا چند وقت دیگر فرقی با محله میرداماد نداشته باشد.»
به همین ترتیب پرس وجوی میدانی «آینده نگر» در میان مردم این محله نشان از صادر شدن سبک زندگی شمال شهری، به محله های سنتی و مذهبی دارد.دیگر تفاوتی برای مصرف وجود ندارد و در هر محله ای، می توان عکس های غذا را در اینستاگرام منتشر کرد و از طریق مصرف تظاهری،به کسب هویت رسید.
عباس کاظمی، استاد مطالعات فرهنگی در مقاله ای درباره اندازه طبقه متوسط می نویسد:«فیس بوک و اینستاگرام مملو از تصاویری است که مصرف تظاهری طبقه متوسط را بیان می کند. به طور خاص اینستاگرام ابزاری برای خودبیانگری و به تصویر کشیدن طبقه و به تصویرکشیدن زندگی طبقه متوسط شهری است. با نگاهی ساده به صفحات اینستاگرام روشن می شود که فرد چگونه آرایش می کند؟ چه مارکی می پوشد؟ کجا و چه غذایی می خورد؟ چه کتاب و مجله ای می خواند؟ با چه کسانی ارتباط دارد؟ و هر لحظه چه احساسی به زندگی دارد؟ کارکرد چنین رسانه هایی بیش تر افشای ابعاد زندگی فرد است؛ و طبقۀ متوسط نیز شب و روز در کار چنین افشا، خودنمایی و تظاهری است. »
همه بررسی های آماری نیز نشان می دهد رستوران رفتن و مصرف فست فود، به فعالیتی مهم برای خانواده ها تبدیل شده که خود به عنوان یک تفریح تمام عیار به حساب می آید و هزینه آن در سبد خانوار، از تحصیل و امور فرهنگی نیز بالاتر است.
در بازار جهانی فستفود چه میگذرد؟
پایگاه آماری تحلیلی استاتیستا، گزارشی منتشر کرده که نشان می دهد سرمایه گذاری در فست فودها، بیش از سرمایه گذاری در بزرگترین شرکت های تکنولوژیک، سود دارد. در متن این گزارش آمده است:«اگر شما در سال 2010، مقداری پول داشتید و تصمیم می گرفتید در یک حساب امن بگذارید، حتما بیشتر از یکبار از خودتان می پرسیدید: چه خواهدشد؟ اگر پول هایتان را در یکی از کمپانی های موفق تکنولوژیک سرمایه گذاری کنید، آن وقت چه می شود؟ کپانی های بزرگ مانند گوگل و اپل، و یا شرکت های کوچکتر مانند نت فلیکس و تسا، هر دو طی دهه گذشته به سهامداران شان سود مناسبی برگردانده اند. اگر در هر کدام از این کمپانی ها هزار دلار سرمایه گذاری می کردید، حالا سرمایه شما حداقل دوبرابر شده بود. در اکثر موارد، این سرمایه ها چندین برابر شده اند.
اما «چه خواهد شد»دیگری هم وجود دارد. اگر سرمایه تان را دقیقا در جایی بگذارید که دهان تان آن جاست، آن وقت چه می شود؟ یعنی پول هایتان را در شرکت های پشت پیتزاها سرمایه گذاری کنید. در این حالت، در این حالت، شما الان بیشتر از20 هزار دلار، به ازای هزار دلارتان به دست آورده بودید. خوشحال باشید که عشق شما به پیتزا، در نهایت بیشتر از عذاب وجدان ازچاقی، برایتان فایده به همراه آورد.
اما چه چیزی باعث شده است تا دومینوز به یکی از موفق ترین کمپانی های دهه اخیر امریکا تبدیل شود و 9 میلیارد دلار ارزش داشته باشد؟ این کمپانی از سال 2009 راه موفقیت خود را پیدا کرده بود اما در دسامبر سال گذشته که مواد اولیه اش را تغییر داد، سهام آن بیش از2 هزار درصد رشد کرد. در سال 2016، کمپانی دومینوز، 215 میلیون دلار روی گردش مالی 2.5 میلیارد دلاری، سودآوری داشت.»
بر اساس این گزارش، هر هزار دلار سرمایه گذاری در سال 2010، در کمپانی گوگل، در سال 2017 به 2هزار و 619دلار تبدیل شده است. در کمپانی اپل نیز هزار دلار، برای سرمایه گذاران 4610 دلار به ارمغان آورده است.
بررسی های بین المللی دیگر نیز نشان می دهد، اندازه بازار جهانی فست فود در سال 2016، به ارزش 617.6 میلیارد دلار می رسد. این بازار در سال 2013، 477.1 میلیارد دلار ارزش داشته است. این بازار، در امریکا بیش از هر قسمت دیگری از جهان رشد خواهد کرد. با وجودی که برندهای زیادی در این کشور حضور دارند، هنوز بازار آن جای رشد زیادی دارد. در سال های پیش رو،فست فودهای غیرسنتی بخش بزرگی ازگردش مالی جهانی را به خصوص در بازارهای مناطقی مانند آسیا و اقیانوسیه و خاورمیانه، از آن خود خواهند کرد.
اما در امریکا و اروپا این روند به شکل دیگری است. در این مناطق، فست فودهای سنتی با رشد بیشتری روبرو خواهند بود. چرا که ذائقه مشتریان در این منطقه ها تغییر کرده و آن ها به دنبال غذاهای طبیعی هستند. علت اصلی نیز آگاه شدن مصرف کنندگان نسبت به اثرات بیماری زای این نوع غذاها در طولانی مدت است. بر همین اساس، بازیگران این بازار نیز به سمت و سوی دیگری تغییر مسیر خواهند داد. مواد اولیه طبیعی، گوشت های بدون هورمون و تولیدات ارگانیک، مولفه هایی است که محصولات تولیدکنندگان را جذاب می کند.
در تضاد با این روند، در کشورهای در حال توسعه آسیایی، به خاطر رشد اقتصادی و بالا رفتن درآمد مردم آن ها امکان بیشتری برای پول خرج کردن برای غذا دارند که شامل فست فود نیزمی شود.
بررسی این گزارش به تفکیک غذاها نیز نشان می دهد، پیتزا، پاستا، برگر و ساندویچ نسبت به مرغ ها و غذاهای امریکای لاتین با اقبال بیشتری روبرو خواهند بود.
البته، باز هم حساب بازارهای در حال توسعه جداست. در این بازارها انتظار می رود به خاطر ادویه های تند و توجه به سلامت غذاها، مرغ های فست فودی بیشتر با اقبال روبرو شوند. در میان انواع مغازه ها، فست فودهای زنجیره ای رشد بیشتری خواهند داشت و به شیوه توزیعی فست فودهاتا سال 2019، مسلط خواهند شد.
از نظر جغرافیایی، در سال 2013 امریکای شمالی بزرگترین بازار فست فود جهان به شمارمی رفت و بعد از آن نیز منطقه آسیا پاسیفیک قرار گرفته بود. در امریکا، سبک زندگی شلوغ و فرد گرا زمان کافی بلرای خرید غذاهای تازه باقی نمی گذارد و به همین دلیل وابستگی به رستوران ها ایجاد می کند. این دو منطقه، 64 درصد از سهم کل بازار فست فود جهانی را در اختیار خود داشته اند.
بزرگترین بازیگران در این بازارجهانی، برگر کینگ ومک دونالد هستند. بعداز آن ها نیز، جک، وندی، یام،و دومینوز قرار دارند.
ایرانیها چقدر رستوران میروند؟
12 ساله است و در یکی از محله های شرقی تهران زندگی می کند. تبلتی در دست هایش گرفته و با شوق زیادی منوی رستوران را بالا و پایین می کند. در نهایت دستش را روی برگری با نام زینگر می گذارد و از دیدن تصویر مرغ های گریل شده روی هم نیز، شاد می شود. این دختر نوجوان درباره شیوه تفریح شان می گوید:«ماهی یکی دو بار رستوران می آییم، شاید هفته ای یک بار هم درخانه غذا سفارش می دهیم. قبلا سینما هم زیاد می رفتیم، اماالان خیلی دیر به دیر. همین رستوران ها هم خوش می گذرد. من عکس های فودکرت پالادیوم را دیده ام، دوست دارم آنجا برویم اما می گویند گران است.» پدر او، کارمند یکی از اداره های دولتی است. با حساب دو دو تا چهارتا کردن می گوید:«سینما که برویم، 40 هزار تومان کمتر نمی شود. تازه بعد از آن باید شام هم بخریم. برای همین صرف نمی کند. رستوران پول هم که بدهی، لااقل غذای خوب می خوری. بعد هم، واقعا به جز همین رستوران ها، کجا بچه ها را برای تفریح ببریم؟»
مرکز آمار ایران در اسفند ماه95، گزارشی منتشر کرد که به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی افراد بالای 18 سال پرداخته بود. این گزارش با پرسش از افراد درباره آنچه یک ماه پیش از تحقیق، انجام داده اند، تهیه شده است. بر اساس آن، 47.7 درصد از ایرانی ها، در ماه حداقل یک بار فست فود مصرف می کنند. 14.3 درصد از آن ها دو بار و 2.6 درصد بیش از 5 بار در ماه، فست فود می خورند. 42.3 درصد از ایرانی ها، ماهانه حداقل یک بار در بیرون از منزل غذا می خورند اما تعداد افرادی که فست فود مصرف می کنند، حدود 5 درصد بیشتر است. این مسئله نشان می دهد عادت فست فود خوردن به داخل خانه ها هم وارد شده یا از طرفی دیگر، مردم به فست فودها، بیش از رستوران ها اقبال نشان می دهند. در صورتی که حدود نصف ایرانی ها ماهانه حداقل یکبار برای فست فود هزینه می کنند، تنها 20.9 درصد از افراد حداقل سالی یک بار به سینما می روند و 5 درصد به تماشای تئاتر می نشینند.
سایر مولفه ها نیز نشان می دهد همه وجوه زندگی این روزها، فست فودی شده است. 55.8 درصد از مردم، طی یک سال هیچ ورزشی انجام نداده اند. آن هایی هم که ورزش می کنند، 20.4 درصد بین 15 تا 30 دقیقه را در روز به ورزش اختصاص و 35.8 درصد بیشتر از یک ساعت ورزش می کنند. متوسط هزینه صرف شده برای ورزش درمیان خانواده های ورزش کرده نیز، سالانه حدود 311 هزار تومان می شود. 50.8 درصداز افراد نیز نوشابه مصرف می کنند که ازبین آن ها، 19.3 درصد حداقل هفته ای یک واحد نوشابه می خورند. 22.3 درصد ازمردم نیز، اصلا ماهی نمی خورند.مصرف ماهی در ایران، برابر با یک سوم مصرف سرانه در کل جهان است.
آخرین گزارش بانک مرکزی از بررسی بودجه خانوار نیز مربوط به سال 94 می شود. براساس این گزارش، خانواده های ایرانی به طور متوسط سالانه 740 هزار تومان برای رستوران و هتل رفتن هزینه می کنند. این درحالی است که 694 هزار تومان درسال برای تفریح و امور فرهنگی می پردازند و 652 هزارتومان صرف تحصیل می کنند. هزینه رستوران و هتل رفتن ایرانی ها با هزینه آن ها برای ارتباطات، سالانه 748 هزار تومان، برابری می کند. البته این ارقام متوسط هزینه خانواده ها را در کل کشور نشان می دهد. در شهر تهران، خانواده ها سالانه حدود 820 هزار تومان برای رستوران و هتل خرج می کنند.
بررسی این هزینه در میان تعداد خانوارها نیز نشان می دهد،خانواده های یک نفره، سالانه 511 هزار تومان برای رستوران رفتن، هزینه می کنند و خانواده های سه نفره، 737 هزار تومان هزینه شان می شود. این اعداد نشان می دهد الگوی زندگی مجردی، بیشترین مصرف فست فود را در خود دارد.
اسماعیل غلامی پور، جامعه شناس می گوید:«در کنار صحبت درباره سالم نبودن غذاهای مدرن یا همان فست فودها، که به نوعی نماد زندگی مدرن محسوب می شوند، باید به این نکته توجه کنیم که این نوع تغذیه به عنوان تغییری فرهنگی اجتماعی مطرح است و مانند بسیاری از نمادهای زندگی مدرن اولین بار در تهران استفاده شده است.» اوادامه می دهد:«پس از شیوع بهره برداری از این نوع غذاها، شاهد رشد قارچ گونه رستوران های مدرن و فست فودها در شهرستان ها بوده ایم. مثلا در شهرهایی مانند بندرعباس با وجود رستوران های متعدد غذاهای دریایی و فرهنگ غنی این منطقه در تهیه این نوع غذاها، حضور رستوران ها و فروشگاه های کوچک و بزرگ برای فروش انواع غذاهای مدرن و مواد غذایی مانند سوسیس، کالباس پررنگ است؛ به طوری که دیگر رستوران هایی که از مردم با غذاهای بومی منطقه پذیرایی می کنند، در میان هیاهوی رقبای جدید و تهرانزده خود، دیده نمی شوند. سرعتی که در تهیه غذاهای مدرن وجود دارد، باعث می شود مردم به این غذاها توجه بیشتری نشان دهند.»
کمدرآمدترینها و ثروتمندترینها چقدر رستوران میروند؟
پشت فرمان ماشینی شاسی بلند نشسته ومشغول پارک کردن روبروی یکی از رستوران های گران قیمت شمال شهراست. از ماشین پیاده می شود و برندها روی هر تکه از لباس هایش خودنمایی می کنند. پسر 27 ساله ای که روزگارش را با کار در مجموعه پدرش می گذراند، می گوید:«مردی که همسرش را در رستوران های خوب نبرد، می خواهد برای آن ها چه کار کند؟ رستوران رفتن لذت زیادی دارد. ولی آدم باید بلد باشد کجا برود و چه بخورد. ما وضع مان معمولی است، اما خیلی از دوست هایم را می شناسم که در ماه فقط دو میلیون تومان خرج رستوران رفتن شان می شود. سینما هم به جای خود، اما رستوران دنیای دیگری دارد.» رستوران رفتن یکی از اصلی ترین مولفه های طبقه مرفه، برای کسب هویت است که البته به طبقات پایین تر جامعه هم رسیده است.
بررسی میزان رستوران رفتن در میان دهک های مختلف تصویری از وضعیت تفاوت طبقاتی در جامعه را نشان می دهد. دهک اولی ها که کم درآمدترین قشر جامعه را تشکیل می دهند، سالانه 35 هزار تومان برای رستوران و هتل هزینه می کنند. دهک پنجم و ششم، که طبقه متوسط جامعه هستند، 382 و 482 هزار تومان صرف رستوران و هتل می کنند. اما از این دهک به بعد، هزینه ها به یک باره بالا می رود. دهک هشتمی ها به طور متوسط در کل کشور، 890 هزار تومان برای رستوران و هتل رفتن می پردازند، دهک نهمی ها یک میلیون و 500 هزار تومان ودهک دهم که ثروتمندترین های جامعه هستند، سالانه حدود 3 میلیون تومان برای رستوران رفتن خرج می کنند. هزینه تحصیل این دهک نیز، 800 هزار تومان کمتر از پولی است که برای رستوران رفتن می پردازند. ثروتمند ترین طبقه جامعه، سالانه حدود 300هزار تومان برای تفریح و امور فرهنگی شان نیز کمتر از رستوران هزینه می کنند.
بررسی های دیگر نیز نشان می دهد مصرف فست فود، به یکی از اصلی ترین عادت های رفتاری ایرانیان تبدیل شده است. خانواده هایی که هیچ فرد شاغلی ندارند، سالانه 559 هزار تومان برای رستوران وهتل هزینه می کنند که این تنها 199 هزار تومان کمتر از متوسط این نوع هزینه است. اما در شاخص تفریح و امور فرهنگی، هزینه خانوارهایی که هیچ کس در آن ها شاغل نیست،حدود 250 هزار تومان کمتر از متوسط کل کشور است. حتی در شاخص تحصیل نیز، خانواده های بدون فرد شاغل، سالانه 427 هزار تومان برای تحصیل خرج می کنند که 137 هزار تومان کمتر ازهزینه رفتن به هتل و رستوران است.
هم چنین خانواده هایی هم که مستاجر هستند، سالانه 614 هزار تومان برای رستوران خرج می کنند که 36 هزار تومان کمتر از هزینه ان ها برای تفریح و امور فرهنگی است. خانواده های مالک مسکن نیز، سالانه 821 هزار تومان برای رستوران رفتن می پردازند.
آخرین باری که بانک مرکزی هزینه خانواده ها را برای مصرف غذاهای آماده به طور دقیق اعلام کرد، مربوط به سال 93 می شود. در آن زمان اعلام شده بود ایرانی ها سالانه بیش از 11 هزار میلیارد تومان برای غذاهای آماده مصرف می کنند. تا پایان سال 90 هر خانوار ایرانی سالانه 380 هزار تومان صرف خرید فست فود میکردند. هرچند هنوز ارقام جدید برای سال گذشته اعلام نشده اما با توجه به اینکه شاخص بهای گروه غذاها و خوراکیهای آماده و آشامیدنیها در سال 91 نسبت به سال 90 معادل 39.7 درصد افزایش یافت میتوان اشاره کرد با احتساب تورم 39.7 درصدی شاخص این گروه در سال 91 میزان هزینه سالانه هر خانوار در این بخش از 380 هزار و 742 تومان در سال 90 با بیش از 151 هزار تومان افزایش به 531 هزار و 896 تومان رسیده است.
با در نظرگرفتن هزینه متوسطی که خانواده های ایرانی برای رستوران وهتل می پردازند و ضرب آن در تعداد کل خانواده ها، می توان محاسبه کرد که در حال حاضر ایرانی ها سالانه حدود 16.3 هزار میلیارد تومان برای رستوران هزینه می کنند.
امان الله قرایی مقدم، استاد جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی می گوید:«اقبال مردم به فست فودها ضرورت زندگی صنعتی معرفی است. هر عنصری که در فرهنگ یک جامعه وجود دارد همواره در معرض تغییر قرار دارد و یکی از آن عناصر غذا است.وقتی نوعی از تغذیه وارد فرهنگ غذایی یک جامعه شود، اگر کاربرد داشته باشد و بتواند زندگی را برای افراد جامعه آسان تر کند، حتما مورد توجه قرار می گیرد و مردم از آن استفاده می کنند.می توان گفت توجه به نوع تغذیه جدید که ویژگی آن دسترسی آسان تر و سریعتر نسبت به نوع پیشین تغذیه جامعه است، از پایتخت شروع و به سایر شهرها سرایت می کند. این مسئله با وجود اینکه می تواند فرهنگ و سبک زندگی یک جامعه را تهدید کند، اما اجتناب از آن به سادگی امکان پذیر نیست.»
او ادامه می دهد:«وقتی ابزار زندگی صنعتی وارد یک جامعه شود، همه را در بر می گیرد. بسیاری از افراد و خانواده ها در جامعه ما به صورت مستقیم درگیر زندگی مدرن نشده اند؛ اما برای اینکه به دیگران نشان دهند از سبک زندگی جدید و به اصلاح تهرانی عقب نمانده اند، از ابزار آن در زندگی خود استفاده می کنند.در اغلب شهرستان ها مسئله زمان هنوز مانند کلانشهرها اهمیت ندارد. در حقیقت تعریف زمان در مناطق مختلف متفاوت است و در نتیجه بهره گیری از ابزارهای زندگی صنعتی در زندگی این افراد ضرورت زیادی ندارد؛ با این حال برخی خانواده ها به استفاده از نمادهای زندگی صنعتی روی می آورند که روند آن رو به رشد است.»