به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چند جوان خوش ذوق و بااخلاق، دور هم جمع شده اند تا آرزوهای کودکان بیمار را تحقق ببخشند. این اصلی ترین رسالتی است که موسسه «سپینود رویای آرزوم» دنیال می کند. محمدرضا بغدادی، مدیر این موسسه غیرانتفاعی می گوید تا حالا آرزوی 30 کودک بیمار را برآورده کرده اند، بدون آنکه در این دو سال، ریالی دریافت کرده باشند.
آنها دو سال قبل با گروه «وروجک ها» ایده های انسان دوستانه شان را پیگیری کردند. آنهادر اولین قدم، آرزوی مهدیس 9 ساله را برآورده کردند، این دختر که از بیماری سختی رنج می برد، آرزو داشت روزی مشهور شود همه او را حسابی تحویل بگیرند.
«وروجک ها» با استخدام چندین بادیگارد، هماهنگی با تیمی چندین نفره از افراد مختلف و همکاری با فروشگاه ها و اماکان مختلف، آرزوی مهدیس را محقق کردند. آن روز مهدیس با بنز مخصوص که از قبل آماده شده بود، مانند ملکه مشهور در شهر تردد کرد و در آخر هم با حمید حامی، خواننده پاپ در کنسرت زنده، روی استیج رفت و از طرف مردم تشویق شد. موسسه «آرزوم» یا همان وروجک های سابق، تا دلتان بخواهد از این کارها انجام داده است. با مدیر این موسسه گفتگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
موسسه ای که رویای کودکان بیمار را محقق می کند
شکل گیری و ایده پردازی «آرزوم» چطور به ذهنتان خطور کرد؟
من تقریبا از سال 88 با خیریه های زیادی در بیمارستان های مختلف کار کردم تا اینکه در همین سال 93 که استارتاپ «ویکند» در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد، طرحی به ذهنم رسید مبنی بر این که آدم ها به جای پرداخت پول برای برطرف کردن نیاز دیگری، امکانات، توانایی و روابطشان را به کار گیرند. معمولا افراد در خیریه ها پول پرداخت می کند اما خیلی از آنها خروجی کارشان را نمی بینند. من دنبال این بودم که آدم ها به جای این که پول بدهند تا در امری خیر شرکت کنند، امکانات، روابط و توانایی هایشان را به اشتراک بگذارند تا اتفاقی خوب و انسان دوستانه رقم بزنند.
ما با روانشناسان و پزشکان متعددی صحبت کردیم تا بتوانیم به یک تئوری و برنامه درست برسیم. کار ما به نحوی، مانند حرکت در لبه تیغ است، چرا که اگر به درستی انجام نشود، ممکن است به زندگی کسی آسیب برساند.
درواقع کار شما این است که بچه های بیمار را به هدفشان برسانید؟
اول از همه باید بگویم آرزو با هدف فرق می کند. شما وقتی برای هدفت تلاش کنی، ممکن است به آن برسی، اما در آرزو هرچقدر سعی کنید، به آن نخواهید رسید! به عبارت دیگر تلاش و اراده فرد شرط رسیدن به آرزو نیست. در بسیاری از مواقع هوس های زودگذر با آرزو اشتباه گرفته می شود و انسان ها به آرزوهای واقعی که در ذهنشان مانده، فکر نمی کنند. حتی ممکن است از آن خبر نداشته باشند.
فرض کنید در خانواده ای با سطح مالی متوسط، پدر به فرزندش می گوید اگر معدلت 20 شود، برایت تبلت می خرم. در این صورت گرفتن نمره 20 برای کودک یک هدف است تا بتواند به هدف بالاتر خود یعنی داشتن تبلت برسد. حال خانواده ای با سطح مالی خیلی پایین را فرض کنید. داشتن یک تبلت برای کودک چنین خانواده ای، یک آرزوست، حتی اگر چند سال تحصیلی را هم با معدل 20 بگذراند، پدر نمی تواند برایش تبلت بخرد، زیرا از توان مالی این خانواده خارج است. بنابراین آرزو و هدف دو موضوع کاملا مجزا هستند که البته گاهی به جای هم استفاده می شوند.
قطعا تحقق خیلی از رویاهای کودکان بیمار، مستلزم این است که برخی سازمان ها و نهادها با شما همکاری داشته باشند، چطور اعتماد آنها را جلب کردید؟
به خاطر سوابق کاری و تجارب قبلی ام که در خیریه ها فعالیت داشتم و همچنین کمک سایر دوستان، ادبیات تعامل با نهادها و سازمان های مختلف را می دانستیم و اینکه چطور باید با آنها مذاکره کنیم تا نتیجه بگیریم. در این مسیر واقعا خیلی از نهادها، خالصانه با ما همکاری کردند و وقتی با موضوع کار ما آشنا شدند، خودشان پیش قدم شدند.
وقتی با سازمان های بزرگ نامه نگاری می کردیم، خودشان بدون اینکه مانع شوند، با ما همراه می شدند و مقدمات لازم برای تحقق آرزوهای کودکان بیمار را برای ما فراهم می کردند. متاسفانه در بسیاری از فعالیت های انسان دوستانه، سوءاستفاده از افراد نیازمند و بیمار وجود دارد. برای مثال برخی چهره ها برای تبلیغات، نمایش و خوب نشان دادن خودشان، با افراد نیازمند یا بیمار دیدار می کنند و نتیجه دیدارهایشان را به گوش عالم و آدم می رسانند و به خیال خودشان، آن فرد را به آرزویش رسانده اند.
به دلیل همین سوءاستفاده ها، خیلی از نهادها برای همکاری در تحقق رویاهای افراد نیازمند یا بیمار گارد می گیرند، اما به خاطر سبک خالصانه کارمان، تقریبا با هیچ مانعی مواجه نشدیم، زیرا اهل نمایش نبودیم و هیچ هدفی جز تحقق رویاهای آن کودکان نداشتیم. برای تحقق بسیاری از آرزوهای این کودکان، افراد مهمی در حوزه های مختلف دخیل بودند، اما عده ای از این افراد شناخته شده دوست نداشتند اسمی از آنها برده شود. در نهایت این افراد، وقتی با ماهیت کار آشنا شدند، به ما اعتماد کردند و همراه شدند. تقریبا موردی نبوده که ما بخواهیم آرزوی کودک بیماری را برآورده کنیم، اما محقق نشده باشد.
تا به حال آرزوی چند کودک بیمار را برآورده کرده اید؟
این کار، پروژه سختی است. تا امروز تحقق آرزوهای حدود 60 کودک را پیگیری کرده ایم که آرزوهای 30 نفر از این کودکان محقق شده است. آن تعدادی هم که محقق نشده، به این دلیل بوده که یکی، دو روز مانده به تحقق آرزوهایشان، فوت شده اند.
برای تحقق آرزوهای این 30 کودک بیمار، میانگین برای هر کودک چقدر هزینه کرده اید؟
میانگینی وجود ندارد، مثلا آرزوی دختری به نام «دنیا» این بود که یک آرایشگر باشد که تحقق این آرزو، هزینه زیادی نداشت، اما ممکن است کودک دیگری، لاکچری ترین چیزها را آرزو داشته باشد. به همین دلیل نمی توانیم هزینه ها را به صورت میانگین بگوییم. چون ممکن است در یک پروژه، صدهزار تومان و در پروژه ای دیگر، صد میلیون تومان هزینه شود.
فکر می کنید فعالیت موسسه شما چه تاثیری روی کودکان بیمار می گذارد؟ به نظرتان همین که کودک بیمار، یک روز شاد باشد، کافی است؟
بحث یک روز شادی نیست. ما به بچه های بیمار انگیزه می دهیم. انگیزه برای زندگی و جنگیدن با بیماری. ما رویاهای واقعی کودک را زنده می کنیم و به او امیدی دوباره برای زندگی می دهیم. روحیه این بچه ها، قبل و بعد از تحقق رویاهایشان، غیرقابل قیاس است. البته در این مسیر، ریزه کاری های مهمی هم وجود دارد. برای مثال اخیرا شاهد هستیم که فلان کودک را می برند تا فلان بازیگر را ببیند و بعد اسمش را می گذارند برآورده کردن آرزوی کودک؛ در حالی که این مسئله گاهی به بچه ضربه می زند، زیرا این نوع رفتارها نه علمی و نه درست است.
برآورده کردن آرزو و شناخت درست آن، فرایند طولانی و سنگینی است که ما در مشورت با روانشناسان و پزشکان به آن رسیده ایم. ما برای تحقق رویای هر کودک، یک رویداد تعریف می کنیم که در هر سناریو نیز حداقل 30 نفر مشارکت دارند. درواقع بهترین اتفاقی که می تواند برای یک بچه بیفتد را رقم می زنیم.
بزرگ ترین مشکل و چالشی که در این مسیر عجیب با آن دست و پنجه نرم کردید، چه بود؟
ما دو مشکل عمده داریم؛ اول این که متاسفانه خیلی از بچه هایی که بیماری های سخت دارند، آنقدر امید ندارند که به آرزوهایشان فکر کنند. خیلی از آنها ایمان ندارند که وقتی برای هدفی بجنگید، آن هدف به دست می آید، حتی خیلی از بزرگ ترها هم به چنین باوری نرسیده اند و ناخودآگاه همین نگاه را به کودکشان منتقل می کنند. شاید بزرگ ترین دستاورد ما این باشد که به این بچه ها یاد دهیم به آرزوهایشان فکر کنند، با بیماری شان بجنگند و به روزهای خوب امیدوار باشند.
دومین چالش ما سوءاستفاده هایی است که گاه از نام و کار ما می شود، یعنی در حالی که روح ما هم خبر ندارد، عده ای برای منفعت شخصی شان از نام ما استفاده و سودجویی می کنند. حتی گاهی پیش می آید که ما مجرم شناخته می شویم، به جرمی که هرگز از آن خبر نداریم و بعد باید ثابت کنیم که ما نبوده ایم. البته این روزها در حال پیشگیری از بروز این گونه مشکلات هستیم تا هیچ فرد و گروهی از نام گروه و هدف ما سوءاستفاده نکند.
هزینه تحقق رویاهای کودکان بیمار را از کجا تامین می کنید؟
ما خیریه نیستیم، یعنی از مردم پولی دریافت نمی کنیم. ما جزء کسب و کارهای اجتماعی هستیم. البته کار بسیار پرخرجی داریم، زیرا همیشه دنبال انجام بهترین کارها با بهترین روش ها هستیم. به همین دلیل این کار همواره بیشترین هزینه ها را به دنبال خواهدداشت. اما با تهاتر، کمک گرفتن از دایره روابط و همکاری نهادها و افراد مختلف، می توانیم هزینه برآورده کردن آرزوهای این کودکان را تامین کنیم. ما با روش های جذب مسئولیت اجتماعی شرکت ها و حمایت افراد و نهادهای مختلف، پروژه ها را اجرا می کنیم.
خودتان هم درآمدی از این کار دارید؟
در این دو سال هیچ درآمدی نداشته ایم و صرفا به واسطه هزینه شخصی، نیازهای گروه تامین شده است. درست است که مسائل مالی مهم است، اما محتوای کاری که انجام می دهیم، برایمان بسیار مهم تر است. حتی درباره یکسری آرزوهایی که محقق کرده ایم، فیلم و تبلیغاتی منتشر نکرده ایم، زیرا معتقدیم نباید با زندگی افراد بازی شود و از آن فیلم تهیه کنیم. ما حتی اطلاعات زیادی هم از خود بیرون نداده ایم. هدف ما فقط برآورده کردن آرزوی کودکانی است که در حال جنگیدن با بیماری سخت شان هستند، آن هم بدون آن که بخواهیم نمایش بدهیم.
جالب ترین برنامه ای که تاکنون انجام داده اید تا کودکی بیمار به آرزویش برسد، کدام برنامه است؟
برنامه های جالب و مهیج زیادی داشتیم. مثلا دانیال که از بیماری سختی رنج می برد، دوست داشت نمایشگاه دار ماشین شود. با یک نمایشگاه دار صحبت کردیم که مرحوم عارف لرستانی هم با ما در این برنامه همکاری کرد. صبح آموزش های لازم برای فروش ماشین به مشتری و فوت و فن نمایشگاه داری را به دانیال یاد دادند، چند نفر هم به عنوان مشتری وارد نمایشگاه شدند و به این ترتیب دانیال یک روز، نمایشگاه داری را تجربه کرد. حتی صاحب نمایشگاه می گفت برای من جالب است که این بچه به نمایشگاه داری علاقه مند است، نه داشتن یک ماشین لوکس. او به پدر دانیال می گفت اجازه دهید دانیال پیش ما بیاید و با ما کار کند، گویی نمایشگاه داری در خون این بچه است.
یکی دیگر از این بچه ها، بنیامین بود. بنیامین هم عاشق نقش شهاب حسینی در سریال «شوق پرواز» بود که چند وقتی پیش به آرزویش رسید و پرواز را تجربه کرد. وقتی فیلمنامه نویس این سریال با بنیامین صحبت می کرد، بنیامین چنان دیالوگ ها و صحنه ها را حفظ بود که نویسنده می گفت من خودم اینطور حفظ نیستم. بنیامین کاملا از این برنامه غافلگیر شد. او همراه با فرماندهان و خلبانان به آشیانه میگ های جنگی رسید، برایش موزیک نظامی زدند و به او احترام نظامی گذاشتند. در آن روز، بنیامین به آرزویش رسید و نقش شهاب حسینی در این سریال برایش بازسازی شد.
مردم هم می توانند با شما در انجام فعالیت هایتان مشارکت داشته باشند؟
بله، آنها می توانند امکانات، توانایی و روابط شان را در قسمت همکاری با سایت ما به نشانی arezoom.com اعلام کنند تا در صورت ضرورت با آنها تماس گرفته شود.
گروهی در ایران هست که فعالیتی مشابه شما داشته باشد؟
در حوزه انگیزشی هیچ موسسه رسمی که به این شیوه فعالیت کند، نداریم. البته گاهی عده ای هستند که به صورت موردی و دلی برای بچه ها چنین کارهایی انجام می دهند، اما به طور رسمی و سازمان یافته، فقط گروه ما در این حوزه فعالیت می کند.
آرزوی بزرگسالان بیمار را هم تحقق بخشیده اید یا این که فقط روی تحقق آرزوی کودکان بیمار تمرکز دارید؟
معمولا روی تحقق آرزوی کودکان بیمار کار می کنیم، اما مواردی هم از افراد بزرگسال در برنامه هایمان بوده است. برای مثال آرزوی دو نفر که یکی از آنها 29 و دیگری 35 سال داشت را برآورده کردیم که شرایط زندگی بسیار سختی داشتند.
منبع:هفته نامه جامعه پویا
انتهای پیام/