به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات دادهاند و برای آنها الگو خواهند شد.»
اغلب مردم، نسبت به قراردادها و روشهای جاری غیرمنصفانه یا نادرست بانکها آگاهاند؛ آنها میدانند که بانک پس از ارائه تسهیلات، کاری به بهشت و جهنم کار شما ندارد و به روش رباخواران قانونمند و با روشهای امروزی بهره خود را طلب میکند؛ همچنین میدانند که نرخ فضایی بهره در ایران، کمر تولید ملی را خم کرده و اگر فروش ذخایر خدادادی نبود، اقتصاد ایران برای گفتن هیچ نداشت. از سوی دیگر پس از ورشکستگیهای پیاپی چند مؤسسه مالی و خسارت دیدن جمع کثیری از سپردهگذاران در سالهای اخیر، چشم مردم از اشکالات پیش آمده در این حوزه نیز ترسیده است. در این مسیر از سازوکارهای ناعادلانه و جنگ نامنظم و چریکی بانکها با اقتصاد، با اهرمهای سفتهبازی، بنگاهداری، شکار نابرابر فرصتهای اقتصادی با اتکا به پولهای خرد و ... میگذریم.
اما واقعیت این است که بخش اعظم اشکالاتی که بانکدارها برای مردم ایجاد میکنند از چشم آنها پنهان است. صاحبنظران معتقدند، حتی وجود بمب اتمی نیز ظرفیت ایجاد یک جنگ فراگیر و جهانی را ندارد، اما آغاز ایستادگی در برابر شبکه پیچیده و اقتدارگرای پولی و مالی جهانی، یکی از معدود مواردی است که یقیناً به جنگی فراگیر و سخت منتهی خواهد شد. روشن شدن واقعیتهای تاریکخانه جادوگران پولی و مالی، و ابعاد مختلف استعمارگری آنان، مطمئناً کنشهای اجتماعی و سیاسی سنگینی را در پی خواهد داشت. ذیلاً مواردی از این کلاهبرداری سنگین اما خاموش، اشاره خواهد شد.
آیا هرگز از خود پرسیدهاید که چرا بانکداری از جذابترین کسبوکارهای جهان به شمار میرود؟ و چرا صف تشکیل بانکها و مؤسسات اعتباری توسط نهادهای گوناگون، صفی بلند است؟
خلق پول و اعتبار به روشها و با سازوکارهای گوناگونی انجام میپذیرد؛ اما مهمترین بخش مسئله، سازوکاری است که بانکدار را قدرتمند و غیر از او را هر روز فقیر و فقیرتر میکند. برای توضیح ساده موضوع، فرض کنید در یک کشور فقط یک بانک وجود دارد و داستان زیر را ــ اگرچه مختصری ایراد فنی دارد ــ با اغماض و برای روشن شدن موضوع بپذیرید. آقای A مبلغی معادل 1000 تومان را در آن بانک سپرده میکند؛ آن بانک مطابق قانون، حدود 10 درصد این نرخ را نزد بانک مرکزی سپرده میکند و باقی مبلغ (900 تومان) را به آقای B (برای لیزینگ یک خودرو، مشارکت در پروژه، مشارکت در خرید ماشینآلات و غیره) وام میدهد. خوب؛ آقای B این مبلغ را از آقای C خرید میکند. آقای C این مبلغ را کجا نگه میدارد؟ بله؛ بانک. و باز بانک 10 درصد آن 900 تومان را نزد بانک مرکزی سپرده میکند و 810 تومان را به آقای D وام میدهد...
ادامه این روند این امکان را به بانک میدهد که از هر یک تومان سپرده، تقریباً 10 بار استفاده کند و سود بگیرد، و اگر کمبهرهترین بانکهای دنیا با نرخ حدود 2 درصد را در نظر بگیریم، بانک سالانه حدود 20 درصد منفعت خواهد داشت؛ آیا کسب و کاری را میشناسید که تا این اندازه سود داشته باشد؟!
غیر از اینکه بانکها با شیوه بالا از آب کره میگیرند، بخش قابل توجهی از نرخ تورم، از این سازوکار معیوب بانکها نشأت میگیرد. اگر بخواهیم این واقعیت را به زبان ساده تشریح کنیم، به این صورت خواهد بود که میزان مبادلات کالاها در جامعه، یک حجم خاصی است. این میزان، با میزان کالای موجود در جامعه، زمان، مناسبتها، فرهنگ اقتصادی، سطح رفاه آن جامعه و عوامل دیگر بستگی عمیقی دارد. برای مثال تعداد خودروها در ایران در سال 85 حدود 7 میلیون و در پایان سال 95، حدود 19 میلیون دستگاه بوده که به عوامل متعددی بستگی داشته است؛ به همین نسبت میزان مبادلات و نیاز به پول به عنوان ابزار مبادله نیز در حوزه مبادلات خودرو گسترش یافته است.
اما اگر در یک مقطع به میزان مبادلات یک جامعه و میزان پول موجود در آن ــ به عنوان ابزار مبادله ــ نگاهی بیندازیم، 10 برابر شدن میزان نقدینگی موجود در جامعه ــ و همزمان ثابت بودن مقدار خاصی کالای قابل مبادله ــ میزان تقاضا را بهشدت افزایش داده و موجب تورم خواهد شد. این تورم، ارزش دارایی افراد دارا را ارتقا خواهد داد و افراد ندار را نسبتاً فقیرتر خواهد کرد.
به این ترتیب سازوکاری که موجب تورم می شود، و فاصله میان فقیر و غنی را بیشتر میکند، مکانیزمهای خلق اعتبار بانکهاست. به بیان دیگر با این مکانیزم بانکدارها هر روز قدرتمندتر و متمولتر، و سایر اقشار جامعه فقیرتر میشوند. یکی از مهمترین دلایل ایجاد صف طولانی برای تأسیس بانک همین مکانیزم است.
موضوع مضحک، اما دردناک دیگر، تسلط دلار بدون پشتوانه بر ارزهای بینالمللی است، که توسط صهیونیستهای «روچیلد» در «فدرال رزرو» بر دنیا تحمیل شده است. در شماره 35 پرونده «باجِ باجه» {اینجا} تلاش یکصد و بیست ساله روچیلدها برای تسلط بر فدرال رزرو به تفصیل بحث شده است؛ تلاشهای پرحجم این خانواده صهیونیست آلمانی، از 1790 میلادی آغاز شد و در سال 1913، با تسلط بر این نهاد مهم، به ثمر نشست.
اما بزرگترین کلاهبرداری تاریخ آنجایی استارت خورد که دلار پس از جنگ دوم جهانی به عنوان پشتوانه ارزهای دیگر پذیرفته شد و در فاز دوم، در سالهای آغازین دهه 1970 میلادی، ارتباط دلار با طلا قطع شد؛ و این یعنی فدرال رزرو امریکا میتوانست کاغذ بدون پشتوانه را به عنوان سند واجد ارزش، خلق کند. این شرایط سبب شده، طی سه دهه گذشته، مارکتینگ پولی نسبت به بخش واقعی، چندین برابر شود.
فدرال رزرو مبالغی را به دولت و بانکها و بخش خصوصی امریکا وام میدهد؛ و آنها نیز به نوبه خود با انتقال این دلارها به سایر کشورها، کالا و خدمت دریافت میکنند. درواقع تقریباً با همان مکانیزمِ خلق اعتبار بانکها (و البته عمیقتر از آن) کلاهبرداری و صدور تورم به کشورهای دیگر صورت میگیرد. درواقع در این مکانیزم، با ضریب فزایندهای همه دنیا به نفع صهیونیستهای روچیلد فقیر میشوند.
این جادوی پولی و مالی بیشک بزرگترین کلاهبرداری تاریخ است که در فدرال رزرو و به نفع صهیونیستهای روچیلد رقم خورده است.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/