به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ آتنا را امروز خیلیها میشناسند اما هیچکس تا آن روز ، آن دوشنبه سیاهی که آتنا وارد مغازه رنگرزی شد او را نمیشناخت؛ هیچکس آتنا را وقتی که ترسیده بود، وقتی از وحشت نفساش به شماره افتاده بود ندیده بود! هیچکس او را وقتی با مرد همسایه پشت درهای بسته تنها مانده بود، وقتی مرد به او نزدیک شده بود، دستهایش را به او رسانده بود، نمیشناخت. اما حالا آتنا را همه میشناسند، هرجا بروید، چه در دنیای مجازی چه در دنیای واقعی، همه جا صحبت از دختربچه 7 ساله ای اهل پارس آباد مغان است که توسط یک مرد 42 ساله مورد آزار و اذیت قرار گرفته و کشته شده است. دختربچهای که امروز اسمش آتناست ، دیروز اسمش ستایش بود و فردا میتواند مریم باشد یا نازنین یا لیلا...
از انتشار خبر پیدا شدن جنازه آتنا شش روز بیشتر نمیگذرد؛ دخترکی که از 20 روز قبلتر با خبر گمشدنش ،رسانهای شده بود و حالا با خبر فوتش... خبری که انتشارش خیلی ها را شوکهکرد و ترساند. مخصوصا خانوادههایی را که فرزندی همسن و سال آتنا در خانه دارند. ما موضوع این پرونده جدید قضایی را با دکتر جعفر بای ، رئیس سابق اداره اجتماعی حوزه پیشگیری قوه قضاییه و آسیبشناس اجتماعی مطرح میکنیم و با این استاد دانشگاه به تحلیل پروندهای مینشینیم که قربانیاش، مظلومانه زیرخروارها خاک خوابیده و مرگ او افکار عمومی را بهشدت جریحهدار کردهاست.
آقای دکتر بعنوان یک آسیب شناس در پرونده قتل آتنا چه عاملی بیشتر از همه جلب نظر میکند؟
مهمترین عامل از نظر من، مساله رهاشدگی آتناست. این دختربچه هفت ساله نباید به تنهایی در خیابان خلوت در ساعت خلوتی از روز رها شود، حتی اگر اعضای خانواده تمام ساکنان آن خیابان را هم بشناسند، باز هم نباید اجازه میدانند او به تنهایی در خیابان تردد کند. این بیتوجهی زمینه ساز وقوع برنامه های خطرساز است.در این حادثه با اینکه رنگرز صددرصد مقصر است اما از سهلانگاری آشکار خانواده آتنا هم نمیتوان گذشت.
یعنی میگویید این سهلانگاری، مراقبتی بوده که باید از آتنا انجام میشده اما در آن کوتاهی شده؟
دقیقا همین طور است،آتنا از چند جهت باید خیلی مراقبت میشد، اول اینکه دختربچه بوده، هفت ساله بوده، توانایی دفاع از خودش را در مقابل افراد مهاجم نداشت، دوم اینکه طلاهای زیادی همراهش داشته و وجود همین طلاها خودش میتواند وسوسه انگیز باشد. همانطور که میبینیم که قاتل در اعترافهایش گفته من بدهکار بودم و این طلاها را دیدم و وسوسه شدم... درحالیکه ما همیشه به زنان و افراد بزرگسال هم هشدار میدهیم که در امکان عمومی با خودشان طلا به همراه نداشته باشند، طلاهایشان را نمایان نکنند چون سارقین را برای وقوع جرم تحریک میکنند، حالا چرا باید یک دختربچه با این مقدار دو سه میلیونی طلا به کوچه وخیابان برود.؟! ما اگر این پازل ها را کنار هم بچینیم با عواملی مواجه میشویم که آتنا را به خلوتگاه این مرد جنایتکار کشاندهاند.
اما آن مرد غریبه نبوده؟ همسایهای بوده که همیشه با آنها ارتباط داشته و حتی با پدر آتنا دوستی داشته است.
بله همین طور است اما باید آگاه باشیم که همیشه خطر از جانب غریبهها کودکان را تهدید نمیکند. اینجا اعتماد افراطی به افرادی که صلاحیت اخلاقی ندارند، میتواند آسیبزا باشد. طبق اطلاعات این پرونده، اعتیاد رنگرز محرز است، یعنی این فرد مغازه دار که بهرحال آنقدر با آنها آشنا بوده که آتنا برای خوردن آب به مغازهاش برود، اعتیادش ثابت شدهاست و قطعا درمحل افراد دیگر هم از این اعتیاد خبر داشتند و حتی خود والدین آتنا هم این موضوع را میدانستند. همانطور که میدانیم اعتیاد خیلی وقتها دامن زده است به وقوع یک جرم. یعنی شرایط وقوع را تشدید کردهاست و اینجا هم میتواند موثر باشد. نکته بعدی مساله بدهکاری فرد و شرایط اقتصادی نابهسامانش است. فقر هم یکی از عوامل وقوع جرم شناخته شده است در اینجا هم طلاهایی که آتنا بههمراه داشته این فرد را حداقل در مرحله اول برای سرقت وسوسه کرده است. همینجاست که میگویم والدین باید در تعامل با افرادی که نقاط پرابهامی در زندگیشان دارند هوشیارتر باشند ، وقتی کسی زندگی نابسامانی دارد، اعتیاد دارد، سابقه کیفری دارد ، خودبهخود به ما هشدار میدهد که برای تعامل مناسب نیست. تعامل با چنین افرادی که سوابق زندگی پرفراز ونشیبی دارند، باید با دقت فوق العاده اتفاق بیفتد.
آقای دکتر، موضوع آزار و اذیت جنسی آتنا هم در این پرونده تایید شده است.دراینباره هم صحبت میکنید؟
بله این موضوع برمیگردد به همان عقدههای فروخوردهای که در بیماران جنسی در جامعه وجود دارد. مثلا این مرد با اینکه خودش سه تا بچه داشته، پدر بوده اما نسبت به آتنای هفت ساله خشونت جنسی نشان داده است.
پدرومادرها از کجا بفهمند که یک بیمار جنسی در نزدیکیشان است؟
بیماران جنسی تعاملات غیرطبیعیای دارند، اکثرا درباره تعاملات آنها حرف و حدیث وجود دارد. اما حتی اگر این نشانهها هم نباشد، خانواده ها باید روی رفتارهایی که میبینند، مثلا اینکه آدم خشنی هستند یا نه، درگیری فیزیکی دارند یا نه و... قضاوت کنند. ببینید یکی از مستندات موجود آزارجنسی، وقوع همین خشونت جسمی است. یعنی همین مورد میتواند هشدار دهنده باشد که ما درتعامل با این افراد مراقبتهای ویژهتری داشته باشیم.
این مراقبت ویژهتر آیا باید به خود کودکان هم آموزش داده شود؟
بله ضرورت دارد که کودکان ما از حریم شخصی خودشان آگاه باشند، بدانند که هیچ کس اجازه ندارد به این حریم وارد شود. بدانند که اگر کسی این مرز را شکست ، حتما آدم خطرناکی است.اینجا هم خانوادهها باید این اطلاع رسانی را انجام بدهند و او را از خطراتی که تهدیدش میکند آگاه کنند.
رسانهها برای جلوگیری ازوقوع حوادث مشابه چه نقشی دارند؟
وظیفه رسانهها اطلاعرسانی و آگاه سازی است؛ هم باید خانوادهها را از خطرات موجود در جامعه آگاه کنندوهم باید درباره حوادث رخداده، اطلاع رسانی کنند. ولی نکته اینجاست که فقط نباید به توصیف و بیان جرم بپردازند،بلکه باید علت یابی هم انجام بدهند و درنهایت از سرانجام و فرجام جرمهای اینچنینی جامعه را مطلع کنند تا تکرار صورت نگیرد.
منبع: جام جم
انتهای پیام/