به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در طول دفاع مقدس در کنار عملیاتهای پیروزمندانه رزمندگان اسلام، چندین عملیات هم عدمالفتح نام گرفتند. عملیاتهایی که وقتی در جزئیات رزم آن بررسی میشود، دست آلوده منافقان، کشورهای مدافع صدام و کارشکنانی در آن دیده میشود که کارزار جنگ را با لو دادن مواضع رزمندگان تغییر میدادند. عملیاتهایی نظیر کربلای 4 و والفجر مقدماتی از این جمله عملیاتها بودند که حالا بعد از گذشت بیش از 30 سال از این عملیاتها همچنان پیکر مطهر شهدای این عملیاتها که مظلومانه به شهادت رسیدند، از مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس تفحص شده و به کشور باز میگردد.
«مهدی رمضانی»، مدرس دانشگاه، عضو هیاتعلمی دانشگاه افسری امام حسین(ع) و از رزمندگان جبهههای جنگ تحمیلی و معروف به خادمالشهدای فکه است. او که یکی از بازماندههای عملیات والفجر مقدماتی است، حرفهای فراوانی از راز کانال کمیل و عملیاتهایی که نفاق و خیانت جلوتر از دشمن بعثی در آن رخ عیان کرد دارد. گفتوگو با او در مورد خباثت دشمنانی که به دنبال جاسوسی در دستگاههای نظامی ما در دوران دفاع مقدس بودند در ادامه میآید.
به نظر شما چه عواملی باعث عدمالفتح برخی عملیاتهای جنگ تحمیلی شد؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حدود 30 هزار مستشار آمریکایی در کشور وجود داشتند که با پیروزی انقلاب، از کشور خارج شدند. 12 هزار نفر از این تعداد در ارتش کار میکردند و در اصل، نرمافزار ارتش ما را تشکیل میدادند و سختافزارها باقی ماند. با پیروزی انقلاب، برخی از سران ارتش که در دوران مبارزات به مردم تیراندازی کرده بودند، در دادگاههای انقلاب، محاکمه و به اعدام محکوم شدند و برخی را به اجبار بازنشسته کردند و بعضی از آنها نیز فرار کردند.
ارتش در چنین وضعیتی بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. توانی که نیروهای ارتش به کار گرفتند همانهایی بودند که روحیه انقلابی داشتند و توانستند از ابزارهای ارتش استفاده کنند، اما ارتش عراق به قدری قدرتمند بود که ارتش انقلابی آن زمان، نمیتوانست مقابل آنها ایستادگی کند. بنابراین به اجبار نیروهای مردمی و سپاه که تازه شکل گرفته بود و تجربهای هم نداشتند، باید به میدان میآمدند. البته به مرور زمان، تجربه کسب کردند. بیشترین وسایل نقلیه برای اعزام نیروها به جبهه، اعم از اتوبوس، کامیون و تریلی از طرف مردم بود، چراکه هنوز ارتش و سپاه به اندازه کافی وسیله نقلیه برای جابهجایی نیروها در اختیار نداشتند.
تقریبا شاکله اصلی دفاع مقدس را نیروهای مردمی تشکیل میداد و افرادی که میخواستند به نفع دشمن کار کنند بهخصوص منافقین، توانستند در نیروهای بسیج نفوذ کرده و از این طریق به جبههها اعزام شوند. منافقین، اطلاعات کسب شده را در اختیار دشمن قرار میدادند، حتی برخی از آنها در عملیاتها با رزمندهها ادامه مسیر میدادند و در مسیرهایی مخفی میشدند و اطلاعات مسیرها را به دشمن مخابره میکردند. به این طریق به کشور و مردم خود، خیانت کردند و یکی از عوامل شکست عملیاتهایی مثل «والفجر مقدماتی» و بهخصوص «کربلای 4» بودند. البته غیر از عامل منافقین، عواملی مثل ستون پنجم باعث شکست برخی از عملیاتها شد، ولی رزمندههای اسلام با جانفشانیهای خود در مقابل دشمن ایستادگی کردند.
از عملیات کربلای 4 بگویید؛ آنجا چه اتفاقی افتاد که به عدمالفتح منجر شد؟
عوامل مختلفی مثل فرامنطقهای، منطقهای و داخلی در عدمالفتح عملیات کربلای 4 موثر بودند. یکی از آن عوامل، دشمنان فرامنطقهای مثل آمریکاییها و انگلیسیها بودند. ایران ماجرای «مک فارلین» را لو داده بود و این یک شکست سنگین و تلخ برای آمریکاییها بود که باید به نحوی آن را جبران میکردند. در این عملیات، کانالهای روبازی حفر شده بود که غواصها باید از داخل آنها عبور کرده و به اروند میرسیدند و از آنجا به دشمن حمله میکردند. آمریکا از این کانالها، عکسهای ماهوارهای خیلی دقیق تهیه کرده و آنها را در اختیار صدام قرار داده بود.
عامل دیگر، دشمنان منطقهای ما بودند، بهعنوان مثال، سفرای کشور عربستان داخل کشور بودند و همه موارد را رصد میکردند. در آن زمان سفیر عربستان، زمانی که صدها هزار نفر نیرو در استادیوم ورزشی آزادی تجمع کرده بودند، از آنجا به راهآهن رفته و با قطار عازم جنوب شده بودند را رصد کرده و به سفیر عراق که همپیمانش بود، اعلام کرد که این تعداد نیرو عازم جنوب شده است.
عامل دیگر که داخلی است، ستون پنجمیها بودند که در شهرهای اهواز و اندیمشک حضور داشتند و متوجه اعزام این همه نیرو به سمت شلمچه شدند. ستون پنجم، متشکل از تعدادی خلق عربهایی بود که هنوز در خوزستان مانده بودند و جاسوسی میکردند و یک تعداد از حزبهایی که مخالف بودند. بهعنوان مثال حزب بازرگان(نهضت آزادی) که کنار رفته بود، افراد آن مجبور بودند ناخواسته با دشمن همکاری داشته باشند، چراکه احساس میکردند دیگر در جامعه قدرتی ندارند که بخواهند قسمتی از آن را در اختیار بگیرند. تعدادی از افراد حزبهایی که در کشور خواهان قدرت بودند نیز جزء ستون پنجم میشدند و اطلاعاتی را به دشمن منتقل میکردند. عامل دیگر، منافقین بودند که فعال بوده و اطلاعات و نقشههای دقیقتر منطقه را به دست دشمن رسانده بودند و در تکمیل عکسهای آمریکاییها موثر بود. عامل داخلی مهمترین اصل در عدمالفتح عملیات کربلای 4 بود، چراکه اطلاعات تاکتیکی را لو میدادند. بهعنوان مثال، به دشمن اطلاعات میدادند این لشکری که میخواهد وارد عمل شود، از این مسیر در حال عبور است و دو تیربار در آنجا قرار دهید و با این کار، کل یگان را از بین میبردند.
با اطلاعاتی که توسط دشمنان داخلی و خارجی لو رفته بود، چه اتفاقی در این عملیات رخ داد؟
اطلاعات عملیات کربلای 4 توسط گروههای فوق به عراق منتقل شد. حتی دشمن میدانست که اولین مرحله عملیات، داخل رودخانه است. با شروع عملیات و زمانی که غواصهای ما وارد رودخانه شدند، دشمن روی رودخانه منور زد و منطقه مثل روز، روشن شد. رودخانه به قدری در دل تاریک شب، روشن شد که حتی اگر ماهی داخل آب، تکان میخورد، لرزش آن احساس میشد، چه برسد به آن همه غواص که داخل آب بودند. در همین هنگام دشمن تمام رودخانه را به رگبار بست و اکثر غواصها در آب شهید شدند و غواصهایی که از رودخانه عبور کرده و خود را به جزیره رسانده بودند، به علت اینکه عملیات متوقف شد و نیروهای کمکی نرفت، اسیر شدند و تعدادی هم به شهادت رسیدند. در واقع زمانی که غواصها در رودخانه قتل عام شدند، سریع از طرف قرارگاه، عملیات متوقف شد و نیروهایی که باید از غواصها عبور کرده و به خط اصلی دشمن میزدند، دیگر وارد عمل نشده و به عقب برگشتند. فرماندهان عراقی به قدری از این عملیات، خشمگین شده بودند که یک سری از غواصهای زخمی را نزدیک قرارگاه بصره برده و دستانشان را بستند و عدهای از آنان را بعد از شهادت در گور دستهجمعی ریختند یا برخی را زنده به گور کردند که نمونهای از آنها، همان 175 شهید غواص بودند. به علت اینکه تعداد نیروهای شرکتکننده در عملیات زیاد بود، باعث شد قدری از توکل فرماندهان ضعیف شده و دچار غرور شوند و حفاظت اطلاعات و شرایطی که باید حفظ میشد، بهطور دقیق رعایت نشد. با اینکه رزمندهها پاک و بااخلاص بودند و توکل آنها تکمیل بود، ولی بعد از عدم پیروزی در عملیات، راهی توبه کردن شدند. خیلی از رزمندههای گردان پیاده، پوتینهای خود را بر گردن میانداختند و دور زمین صبحگاه میدویدند و نوحه میخواندند و میگفتند حتما از ما گناهی سر زده که عملیات شکست خورده است و به این طریق خود را برای عملیات کربلای 5 آماده می کردند.
برخی میگویند با وجود اینکه برخی فرماندهان از لو رفتن این عملیات آگاه بودند، چرا این عملیات انجام شد؟
برای انجام یک عملیات، چند محور عملیاتی در نظر گرفته میشود. بهعنوان مثال پنج محور مشخص میشود و هر محور را به یک لشکر میدهند. فرض کنید 12 لشکر قرار است در یک منطقه عملیاتی باشند. اگر دو یا سه محور لو برود به خاطر آن محورها، نمیتوان کل عملیات را لغو کرد. محسن رضایی فرمانده سپاه وقت در دوران جنگ تحمیلی در مورد لو رفتن عملیات کربلای 4 و انجام آن عملیات، اذعان میدارد تعدادی از قرارگاههای فرعی عملیات لو رفته بود که ضربهای به عملیات نمیزد.
بهعنوان یکی از بازماندههای گردان کمیل در عملیات والفجر مقدماتی، راجع به عدمالفتح این عملیات توضیح بدهید.
من بهعنوان یک رزمنده در این عملیات حضور داشتم و همه نکات عملیات والفجر مقدماتی را در کتاب «راز کانال کمیل» بیان کردهام. رژیم بعث عراق، حماسه بچهها در این عملیات را با مدفون کردن شهدای کانال کمیل و حنظله، مخفی کرده بود. زمانی که شهید «محمودوند» تصمیم گرفت به همراه گروه تفحص، شهدا را بیرون بیاورند، یک ماه در آن هوای گرم، منطقه فکه را مثل دیوانهها میگشتند ولی پیکر شهدا را پیدا نمیکردند که درنهایت اتفاقاتی افتاد و این شهدا پیدا شدند. اگر واقعا حماسه این رزمندهها گفته نشود، یک ظلم است. درنهایت دیدم زمانی فرا رسیده که باید حماسه والفجر مقدماتی گفته شود و تصمیم گرفتم شرح عملیات را بنویسم که شرمنده هم هستم.
یکی از دلایل عدمالفتح، نقش ستون پنجمیها بود. افرادی که عضو حزب توده بودند در لو رفتن و شکست عملیات نقش داشتند. همچنین منافقین در دادن اطلاعات به دشمن موثر بودند. در عملیات والفجر مقدماتی توسل و توکل فرماندهان ارتش و سپاه به تعداد نیروهایشان بود، چراکه بیشترین نیرو در والفجر مقدماتی شرکت کرده بود و به نظر من 25 درصد این شکست، همین بود، چون کسانی که به غیر از خدا توکل داشته باشند، از خداوند سیلی خواهند خورد.
در عملیات والفجر مقدماتی، همه محورها لو رفته بود؟
تمام نیروهای یگانها اعلام کرده بودند که تقریبا همه محورهای عملیات، لو رفته است. بنیصدر حتی در جبهههای جنگ و خط مقدم هم آمده بود و اوایل هم مایل نبود که همان چند عملیاتی که انجام شده بود به شکست منجر شود، ولی چند عامل وجود داشت که با منافقین و دشمنان خارج از کشور همکاری کند. اول اینکه حرف امام را گوش نمیکرد، در واقع پیرو ولیفقیه نبود. دوم، عدم به کارگیری مردم در جنگ با آن گستردگی بود و معتقد بود که فقط ارتش در جنگ شرکت کند. سوم، عدم به کارگیری بچههای سپاه بود. نیروهایی که انقلابی، مومن و متدین بودند و برای امام و انقلابشان، جان میدادند. در این زمان بود که متوجه شد به او هجمه وارد میشود و میگویند این چه وضعیتی است که در جنگ شکست میخوریم یا عقبنشینی میکنیم و مردم خسته شدهاند. او وقتی دید که در حال از دست دادن جایگاه اجتماعی خود است، به منافقین متوسل شد و با دشمنان خارج از کشور هم همکاری کرد و اطلاعات در اختیار آنها قرار میداد. بنیصدر فکر میکرد اگر پشتیبانی آنها را داشته باشد، از دست ملت کاری ساخته نیست و به دشمن خدمت و به کشور خیانت کرد که همین امر نیز یکی از عوامل عدمالفتح برخی عملیاتها بود.
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/