به گزارش خبرنگار دنیای ورزش گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان؛ موضوع جدا بودن یا نبودن ورزش از سیاست مسئله ای است که هر از گاهی به بهانه های مختلف مطرح می شود و اخیرا هم به بهانه بازی 2 ملی پوش فوتبال کشورمان مقابل تیمی از رژیم اشغالگر قدس این بحث دوباره مطرح شده و در این بین افرادی به جدایی این دو مقوله اعتقاد دارند و در مقابل آنها کسانی هستند که این دو مورد را از هم «جدا ناپذیر» می دانند.
اگرچه نهادها و فدراسیون های جهانی ورزش شعار جدایی ورزش از سیاست را سر می دهند و سعی می کنند در ظاهر خود را حامی چنین تفکری نشان دهند اما عملا و در بزنگاه ها رفتاری کاملا مغایر با این طرز فکرشان انجام داده و اقدام سیاسی را در دستور کار خود قرار می دهند.
حتی در سپهر سیاسی جهان مواردی هم دیده شده که سیاستمداران از ورزش برای تنبیه دیگر کشورها یا نزدیکی به آنها و رفع کدورت ها بهره برده اند.
در این ارتباط می توان به موارد متعددی اشاره کرد:
یکی از معروف ترین بهره برداری های سیاسی از ورزش، به «دیپلماسی پینگ پنگ» شهرت یافته است.
دیپلماسی پینگ پنگ به گفتگوهای پنهانی ایالات متحده آمریکا و چین در اواسط دهه ۱۹۷۰اطلاق میشود. در آن زمان 2 کشور هنوز روابط سیاسی با یکدیگر نداشتند و برای انجام مذاکرات برگزاری یک تورنمنت پینگ پنگ را بهانه کردند. در مارس ۱۹۷۱ چینیها که در جریان مذاکرات صلح ویتنام گفتگوهایی را با آمریکاییها شروع کرده بودند تیم ملی پینگ پنگ آمریکا را به پکن دعوت کردند. در این تیم تعدادی از دیپلماتها نیز حضور داشتند که مخفیانه با مقامات چینی گفتگو کردند. این مذاکرات سرانجام به سفر پنهانی هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی دولت ریچارد نیکسون به پکن در ژوئیه سال ۱۹۷۱ انجامید.
نمونه های دیگررا فدراسیون جهانی فوتبال(فیفا) به عنوان مرجع رسمی فوتبال در سال های اخیر نشان داده است با توجه به سیاست های موجود در کشورهای مختلف و تحت تاثیر عوامل مختلف سیاسی و اقتصادی برنامه ریزی های خود را انجام می دهد و دخالت سیاست در ورزش امری طبیعی است.
در همین رقابت های انتخابی جام جهانی روسیه وقتی داور قطری قرار بود دیدار امارات و تایلند را قضاوت کند با اعتراض اماراتی ها روبه رو شد (که اخیرا روابطشان با قطر تیره شده) و بنا بر دلایل سیاسی، فیفا این داور را تغییر داد و این همان دخالت سیاست در ورزش است.
اما در روی دیگر سکه فیفا شعار های تماشاگران در حمایت از امیر قطر را در بازی با کره جنوبی سیاسی تلقی می کند و حق را به امارات می دهد.
اماراتی ها در فوتبال انتخابی جام جهانی دعوای سیاسی با قطر را به فیفا تحمیل می کنند و فیفا نیز موضوع را تایید می کند پس چطور می توان ورزش را از سیاست جدا دانست.
نمونه دیگری که می توان از تداخل سیاست و ورزش ذکر کرد به «قانون مهاجرت ترامپ»، رئیس جمهور جنجالی آمریکا، بر می گردد. ترامپ پس از روی کار آمدن قانونی وضع کرد که به موجب آن چند کشور عمدتا مسلمان حق مهاجرت به آمریکا را نداشته باشند. به این ترتیب ورزشکاران چند کشور جهان برای حضور در این کشور دچار مشکل می شوند و فیفا یا هیچ مرجع جهانی در این باره تصمیمی نمی گیرد آیا این موضوع سیاسی نیست؟
ورزش آمده است که در راستای اعتقادات ملی و مذهبی به عنوان تیغ دو لبه عمل کند.
از یک سو، سلامت جامعه را در آینده تضمین کند و از سوی دیگر ابزاری باشد برای نشان دادن باورهای اخلاقی، ایدئولوژیکی و سیاسی...
این را ما معنا نکردیم این روال ورزش در جهان است.
بازی های المپیک که معتبرترین آوردگاه ورزش جهان است ،گاهی اوقات عرصه نمایش های سیاسی می شود.به طوری که تمامی کشورهای جهان، حتی کشورهای جنگ زده و بحران زده تلاش می کنند حتی با کمترین نفرات در آن حضور پیدا کنند تا نام خود را به عنوان کشوری مستقل به جهانیان معرفی کنند.
کشورهای تازه استقلال یافته المیپک را میدان مناسبی برای نشان دادن پرچم مستقل خود می دانند. این همان بهره برداری از ورزش در جهت منافع سیاسی است.
اما نمونه ای دیگر، مسابقات دانشجویان جهان در چین تایپه برای رئیس جمهور این کشور یک دستآورد ویژه داشت.
«تسای اینگ ون»، رئیس جمهور چین تایپه در سخنرانی خود در ورزشگاه محل برگزاری مراسم افتتاحیه از نام« تایوان» استفاده کرد و همین موضوع باعث شد که ورزشگاه غرق در هیاهو شود.
این استفاده ابزاری از ورزش است در جهت اهداف سیاسی است.
مخالفان و موافقان در چین تایپه از فضای بین المللی بوجود آمده در تایوان استفاده کردند و برای رساندن صدای خود به گوش خبرنگاران بین المللی از فضای ورزش استفاده کردند.
کشور هایی که نخواهند از تمام ابعاد و ظرفیت های ورزش قهرمانی در سطح بین المللی استفاده کنند، به طور حتم بازنده هستند.
همانطور که در ورزش تاکید زیادی بر این موضوع می شود که برخی از ورزش ها یک صنعت محسوب می شوند و باید از فضای اقتصادی حاصل از آن استفاده کرد در مورد سیاست نیز این موضوع صداق دارد.
باز هم به فوتبال بر می گردیم؛ رفتار متناقض فیفا نشان داده است که این سازمان جهانی هم، تحت تاثیر اتفاقات سیاسی تصمیم گیری می کند و بر خلاف آیین نامه و اساسنامه خود گزینشی تصمیم می گیرد و مصلحتی می اندیشد.
در روز های اخیر برخی از چهره های ورزشی با بهانه محرومیت احتمالی 2 بازیکن ملی پوش کشورمان و بهانه تعلیق فوتبالمان، از جدایی سیاست از ورزش دم می زنند که این موضوع با روال کنونی فوتبال در جهان منافات دارد .
نقش سیاست در فوتبال اخیرا بارها در رقابت های جام جهانی و مسابقات قاره ای خود نمایی کرده است و جالب است آنهایی که بیشتر با فوتبال و سیاسی کاری های آن آشنا هستند امروز ساز جدایی سیاست از ورزش را می زنند.
این افراد دیدگاه جدایی سیاست از ورزش را در حالی مطرح می کنند که به خوبی می دانند فوتبال ایران خود در سال های اخیر قربانی موضع سیاسی فیفا بوده است.
نهاد جهانی که بر طبق اساسنامه اش قرار است مخالف دخالت سیاست در ورزش باشد، در اقدامی کاملا سیاسی و غیرحرفه ای سال ها میلیون ها دلار پولی را که متعلق به فدراسیون فوتبال ایران بوده است به بهانه تحریم، بلوکه کرده است.
با راهیابی تیم های فوتبال به رقابت های جهانی فیفا مبالغی را به عنوان پاداش برای آنها در نظر می گیرد، این رقم برای ایران در مجموع سه و نیم میلیون دلار بوده اما تحریمهای آمریکا علیه ایران مانع از دسترسی فدراسیون به این منبع مالی شد و پس از روی کار آمدن مهدی تاج به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال ایران، اواخر سال گذشته بود که او برای گرفتن پول بلوکه شده ایران دست به دامن مقامات سیاسی کشورمان شد.
تاج به همراه حمیدرضا آصفی، عباس ترابیان و سفیر ایران در سوییس جلسهای را با جیانی اینفانتینو و فاطما سامبا سامورا، رئیس و دبیرکل فیفا برگزار کردند و برای تسهیل در دریافت پول از سوی ایران، راهکارهایی را هم پیشبینی کردند و پس از آن تنها توانستند بخشی از مبلغ را پس بگیرند.
اگر این دخالت سیاست در ورزش نیست، چه نام دیگری می توان بر آن گذاشت؟
در حالی که فدراسیون فوتبال ایران یکی از اعضای رسمی و برجسته فیفا در قاره آسیا، به دلیل ضعف مالی در پرداخت دستمزد سرمربی تیم ملی و اجرای برنامه های مدنظر او با مشکلاتی رو برو است، فیفا در چمبره «سیاسی کاری» اسیر شده و از پرداخت «حق مسلم ایران» خودداری کرده است.
نمونه دیگری از دخالت آشکار سیاست در فوتبال به حکم کنفدراسیون فوتبال آسیا در قبال ایران برمی گردد. وقتی عربستان سعودی و به دنبال آن متحد سیاسی اش، امارات، به بهانه واهی نا امن بودن ایران حاضر نشدند برای برگزاری دیدارهای لیگ قهرمانان آسیا به ایران سفر کنند،کنفدراسیون فوتبال آسیا تحت فشار آنها در تصمیمی کاملا سیاسی کشورمان را از حق میزبانی محروم کرد و حکم داد دیدار نمایندگان ایران مقابل حریفان عربستانی و اماراتی در کشوری ثالث برگزار شود.
این رویکرد دو طرفه از سوی سیاسیون و مخالفان سیاست در استفاده از ورزش از سال 1968 نیز وجود داشته است، در آن زمان اعضاء کریکت زیمبابوه با پوشیدن بازو بند سیاه و سفید در المپیک تابستانی اعتراض خود را به مرگ دموکراسی در بزرگترین رقابت جهان نشان دادند.
فیفا بارها عنوان داشته است در بحث مبارزه با تداخل ورزش و سیاست ما باید قانون های اساسی کشور های مختلف را لحاظ کنیم اما این اظهار نظر که زمان سب بلاتر هم مطرح شد با واکنش گروه های فشار کشور های مختلف وتو شد و به نوعی قانون مصلحت اندیشانه اجرا شد.
نقش ورزش در اقتصاد و سیاست این روز ها بیشتر از ماهیت خود ورزش است و آنها که مدعی اند این موضوع در ایران باید تفکیک شود سخت در اشتباهند چرا که این یعنی عقب ماندن از دیگر کشور ها در بحث های سیاسی و ورزشی و اقتصادی، برای پیشرفت ورزشی لازم است که از ابزار های قدرتمندی مثل وزارت امور خارجه، وزارت ورزش و مجلس شورای اسلامی استفاده کرد چرا که گاهی اتفاقاتی را که ما صرفا ورزشی می دانیم درمجامع بین المللی اصلا ورزشی نیست و تشخیص این نگاه در حیطه و توانایی ورزش نیست.
انتهای پیام/