به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان: این اواخر مسئله جانشینی "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه فعالانه مطرح و مورد بررسی قرار گرفته است. هرچند به نظر می رسد احتمال این مسئله بسیار کم باشد، برای اینکه پوتین تاکنون نه تنها هیچ ضعفی از خود در رهبری کشور نشان نداده، بلکه ظاهرا به این زودی قصد کناره گیری از قدرت را هم ندارد.
واقعیت این است که مسئله جانشینی، دیر یا زود واقعا مطرح خواهد شد. انتخاب فرد خاصی که بتواند حکومت کشوری مانند روسیه را برعهده بگیرد، فعلا معنایی ندارد، برای اینکه در طول زمانی که برای پوتین باقی مانده، چنین فردی ممکن است با توجه به شرایط آینده، بارها تغییر کنند. مسئله مهمتر نگاه به مواضع افرادی است که ممکن است جنگ بر سر کسب قدرت در روسیه را بین خود آغاز کنند. 4 سناریو را در این خصوص می توان حدس زده و مورد بررسی قرار داد:
"دمیتری مدویدیف" نخست وزیر کنونی روسیه که پیش از این نیز برای مدت چهار سال جای خود را در مقام ریاست جمهوری با ولادیمیر پوتین عوض کرده بود و اکنون نیز رهبری حزب «روسیه واحد» (حزب حاکم) را برعهده دارد، کسی است که در صورت خارج شدن پوتین از دنیای سیاست، در مقام نخست وزیری، اختیارات بیشتری برای فراهم سازی مقدمات برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و البته مطمئن شدن از پیروزی بر رقبای خویش در جریان آن را بدست خواهد آورد.
در نگاه اول به نظر می سد که در حکومتهایی مانند روسیه، دقیقا چنین افرادی باید به پیروزی برسند، برای اینکه کل نظام بعد از خارج شدن «صاحبخانه» در اختیار آنها خواهد بود. ولی در واقع امر، چنین جانشین قانونی با مشکلات متعددی روبرو خواهد شد.
اولا، ولادیمیر پوتین، هرگز فرد بسیار قدرتمندی را بطور رسمی در موقعیت سیاسی دوم روسیه قرار نمی دهد. سیاستمداران ضعیف هرگز نمی توانند بطور مستقل و بدون کمک، خود را به سطوح بالای سیاسی برسانند و مدویدیف از جمله این افراد است.
دوم اینکه، ولادیمیر پوتین مدتهاست که بر اساس اصل «جدایی بیانداز و حکومت کن» عمل کرده است. او کلیه ساختارهای حکومتی را به شخص خود وابسته کرده و آنها را به گونه ای اداره کرده که سیاستمداران سطح بالای کشور رابطه دوستانه ای با یکدیگر ندارند. به همین دلیل بعد از برکناری پوتین از قدرت، جانشین قانونی وی، اهرم فشار زیادی برای کنار گذاشتن رقبای خویش برای کسب قدرت در اختیار ندارد. از جمله آنها، نداشتن محبوبیت کافی در میان مردم و عدم حمایت از جانب سیاستمداران کشور است. بدین ترتیب موفقیت مدویدیف در چنین شرایطی، نیازمند معجزاتی مانند توانایی هدایت اوضاع، سازش و مذاکره است که بعید به نظر میرسند.
"ایگور سچین" رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه کسی است که بطور واقعی بر نیروهای نظامی کشور، یا بهتر بگوییم بر بخش اعظم آنها، کنترل دارد. مسئله این نیست که وی شخصا مایل باشد جانشین ولادیمیر پوتین باشد، ولی بعد از کنار رفتن رئیس جمهور، شرایط برای او مهیا خواهد بود، ضمن اینکه برای بالاترین مقام امنیتی روسیه هم تبدیل شدن به «صاحبخانه» کار آسانی نخواهد بود.
اولا، همانطور که گفتیم، نیروهای نظامی روسیه هم به چند دسته تقسیم شده و بین خود رقابت دارند. هر یک از ساختارهای نظامی کشور، از سوی فرد خاصی هدایت می شود که قطعا در آن شرایط تلاش خواهد نمود تا رهبری کل کشور را از آن خود سازد. ضمن اینکه این مسئله به ماهیت نظامی بودن هم مربوط می شود، هر فرد نظامی که بعد از پوتین قدرت را در دست بگیرد، قطعا بین همتایان خویش همبستگی بوجود خواهد آورد و مهره های نامطلوب را کنار خواهد گذاشت.
در ثانی، در اینجا این سئوال پیش خواهد آمد: آیا در چنین شرایطی سچین، بدون پوتین از عهده کنترل اوضاع برخواهد آمد؟ هر نوع کنترل خارجی بر ساختارهای نظامی، باید از نزدیکترین نقطه به بدنه اصلی ارتش صورت بگیرد. هر نوع تغییر قدرت حاکمه بر نیروهای نظامی، ممکن است آنها را از کنترل خارج کند. تنها نزدیکی به رئیس جمهوری برای این منظور کافی نیست، بلکه باید ویژگیهای دیگری نیز وجود داشته باشد، برای مثال باید قادر باشد تا نظامیان را مطمئن ساخت که از لحاظ مالی و امنیتی، چه در برابر خشم مردمی و چه در صورت تجاوز خارجی، در امان خواهند بود.
"سرگئی شایگو" وزیر دفاع روسیه شخصی است که در صورت فقدان حضور ولادیمیر پوتین، خصوصیتی که در بالا به آن اشاره کردیم را خواهد داشت، یعنی مردم روسیه و نیروهای نظامی به او اطمینان دارند. یعنی او فردی است که از لحاظ محبوبیت، در یک انتخابات ریاست جمهوری عادلانه قطعا به پیروزی خواهد رسید. بنابراین فراهم سازی شرایط برای برگزاری یک انتخابات دموکراتیک برای به رهبری رسیدن شایگو، بسیار اهمیت خواهد داشت که البته این مسئله برای برخی نیروهای سیاسی در کاخ کرملین، قابل قبول نخواهد بود.
اگر چنین شخصیت محبوبی «صاحبخانه» شود، بهترین گزینه برای حفظ حاکمیت و قدرت روسیه خواهد بود. البته در ارتش روسیه، قهرمانان دیگری نیز وجود دارند، ولی هیچیک قدرت رقابت با سرگئی شایگو را ندارند. در این صورت نیز جزییات قابل توجهی وجود دارد:
اولین نکته اینکه- رئیس جمهوری قهرمان، مانند هر فرد پیروزی در هر موقعیتی، شروع به جمع کردن طرفداران بدور خویش خواهند نمود و افراد غیردوست خود را به بهانه های مختلف کنار خواهند گذاشت. بنابراین برخی افراد بانفوذ ممکن است با به قدرت رسیدن چنین فردی مخالفت کنند. هرچند وی بهترین گزینه برای جانشینی پوتین باشد.
دومین نکته آن است که وزیر دفاع روسیه در حقیقت سیاستمدار چندان قدرتمندی هم که به نظر می رسد، نیست. برای اینکه در حال حاضر در ارتش روسیه کسی برای رسیدن به قدرت تلاش نمی کند، ولی در صورت فقدان حضور ولادیمیر پوتین، بعید نیست چنین وضعیتی بوجود آید و سئوال اینجاست که آیا سرگئی شایگو می تواند ارتش را از قدرتنمایی در پایتخت باز داشته و آن را تحت کنترل خویش درآورد؟
"رمضان قدیروف" رئیس جمهوری چچن از جمله افرادی است که علاوه بر برخی قدرتهای نظامی در مسکو، بعید نیست که در صورت فراهم شدن شرایط و خارج شدن ولادیمیر پوتین از صحنه قدرت، سریعا برای رسیدن به مقام «صاحبخانه» دست به کار شده و با هر رقیب سیاسی به مبارزه بپردازد. البته اقدامات قدیروف ممکن است بر رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه موثر نباشد، ولی بر سایر رقبا می تواند غلبه کند. برای اینکه دارای تجربه نظامی کافی، به معنای واقعی کلمه است.
البته قدیروف خود نخواهد توانست به مقام ریاست جمهوری برسد، ولی می تواند شریک مناسبی برای برخی نیروهای سیاسی بانفوذ در مسکو بشود. گفته می شود که وی بر بخشی از نیروهای نظامی روسیه کنترل دارد، به همین دلیل وی علاقه مند است که از میان نظامیان روس، کسی نتوانند بعد از پوتین به قدرت برسند. در چنین شرایطی رهبر چچن متحد مناسبی برای کسانی خواهد بود که بر سر رسیدن به مقام ریاست جمهوری با یکدیگر مبارزه می کنند.
مسلما سناریوی آخر تنها در صورتی تحقق خواهد یافت که افراد صاحب نفوذ پایتخت، نیروهای ضعیف تر را کنار زده باشند و برخی نظامیان قدرتمند ارتش را به پشت دیوارهای کرملین رسانده باشند و همه چیز برای نشستن بر سر سفره باز شده قدرت، فراهم شده باشد. البته چنین شرایطی در حال حاضر در روسیه اصلا وجود ندارد و همه چیز تحت کنترل کرملین قرار دارد. ولی کسی نمی داند وضعیت کشور بعد از گذشت 10 الی 15 سال دیگر به چه صورت خواهد بود و آیا شرایط به گونه ای نخواهد شد که با کنار رفتن «ستون اصلی قدرت در کشور»، هر کس برای دفاع از منافع خویش دست به کار شده و مبارزه برای رسیدن به قدرت آغاز شود.
نویسنده مقاله: "دمیتری تراوین" استاد دانشگاه اروپایی سنت پترزبورگ.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/
هر کس داعیه قدرت داره و با اندک تغییری کل مجموعه به هم میریزه و راههای رفته و پل های ساخته شده خراب میشه تا نظر شخصی فرد جدید تامین بشه
کمونیست هم هستند و دین ایمانی دارن که باعث وحدت نظرشون بشه
کشوری مثل امریکا هم اگه اینطوری اداره میشه بخاطر اینه که همه کاره لابی صهیونیسم ه و اینقدر قدرت پیچ و تاب داره که کسی نمی تونه از فیلترش به راحتی عبور کنه