به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بعد از بوق ممتد تلفن، صدای زنی خسته به گوش میرسد، ۳۰ تا ۳۵ ساله میزند اما خودش میگوید ۲۳ سال سن دارد! انگار ساز روزگار از همان اول برای سارا کوک نبود، وقتی دخترش به دنیا آمد همسرش او را رها کرد و حدود ۶ ماه است از او خبری ندارد، با برادر معتاد و مادری زندگی میکند که از بیماری روحی رنج میبرد.
سارا هر روز پلههای راهروهای پر پیچ و خم دادگاه را بالا و پایین میرود تا پرونده طلاقش را به جریان بیندازد اما همچنان باید منتظر بماند چون یک زن معلق است، زنی که باید انتظار بکشد تا دادگاه با بررسی پروندهاش بعد از چند سال حکم طلاقش را بدون مهریه و نفقه صادر کند.
خودش میگوید از همان اول ماجرای طلاقش در همان دادگاهی که باید حق و حقوقش به او برگردانده میشد، پیشنهادهای زیادی از طرف وکیل و منشی دادگاه و مردان شاکی داشته است.
صدای گریه کودکش بلند میشود، چند لحظه اجازه میگیرد تا کودکش را آرام کند، با صدایی لرزان ادامه میدهد: هر روز دنبال کار میگشتم تا اینکه قرار شد از پیرزنی پرستاری کنم اما اجازه نداشتم دخترم را همراه خودم ببرم، بعد از چند روز که دخترم را با مادرم که حالت روحی ثابتی ندارد تنها گذاشتم، متوجه شدم مورد آزار و اذیت برادر معتادم قرار گرفته است.
بعد از این موضوع تصمیم میگیرد خانهنشین شود، میگوید: بعضی شبها نان هم نداریم بخوریم، مادر و برادرم هم گفتهاند که باید مستقل شوم.
حالا سارا، کودکش را برای مدت کوتاهی به زن همسایه میسپارد و با مردان زیادی رابطه دارد چون هنوز دادگاه طلاقش را صادر نکرده تا بتواند زندگی مجددی تشکیل دهد. سارا نه به خاطر رسیدن به آرزوهایش و نه از سر لذت بلکه به خاطر سهلانگاری متولیان امور بانوان کشور و در نظر نگرفتن حقوق نیمی از جمعیت جامعه به تن فروشی تن داده است.
قصه پرغصه زندگی ساراهای این شهر سوهان روح انسانهایی است که ته مانده وجودشان کمی غیرت و مردانگی هست، مردانی که اگر نمیتوانند دست زن معلق، بیوه، مطلقه و یا زن بیسرپناهی را بگیرند اما مشکلی هم به مشکلاتش اضافه نمیکنند.
در واقع در جامعه ما شمار تشکیلات حمایتی حاکمیتی، دولتی و مردمی از بهزیستی و کمیته امداد و انجمن حمایت از خانواده زندانیان گرفته تا خیریههای متعددی که مدام بر تعداد آنها افزوده میشود، کم نیست اما به نظر میرسد نه تنها این موسسات جهت کمک به این زنان قدم تاثیرگذاری برنداشتهاند بلکه مسئولان هم تاکنون هیچ لایحه و قانونی جهت بهتر شدن وضع زندگی این بانوان تصویب نکردهاند.
اما به عقیده کارشناسان مشکل اصلی زنان بدسرپرست و به خصوص زنان معلق غیر از بُعد اقتصادی و اشتغال، عدم حمایتهای اجتماعی و حقوقی است در واقع مشکلات زنان معلق زمانی حل میشود که نگرش جامعه به این افراد تغییر کند، روند طلاقشان تسریع شود و بتوانند به خودشان کمک کنند و منافع حاصل از خدمات ارائه شده را دریافت کنند، سوق دادن نظام حمایتی به فعالیتهای توسعه اجتماعی و شناساندن استعداد و قابلیتهای فردی و جمعی زنان معلق مطمئنا میتواند قدم مثبتی برای آنان بردارد.
امیرحسین سلیمانیپورگفت: قانونگذار ایران در مواد 1011، 1019، 1020، 1021، 1022، 1029 و 1130 قانون مدنی به جهت حمایت و تعیین تکلیف بانوانی که غیبت همسرانشان موجب ایجاد عسر و حرج میشود و بقا آنها بر زوجیت احتمال تحمل مشقت و زجر را برای آنها دارد تمهیداتی در نظر گرفته که در این صورت زوجه میتواند با مراجعه به دادگاه درخواست صدور حکم موت فرضی کرده و پس از طی تشریفات قانونی، خود را مطلقه سازد.
وی ادامه میدهد: به لحاظ اینکه نشوز از صفاتی است که میتواند بر زوجه و زوج عارض گردد ترک زندگی مشترک توسط زوج به مدت 6 ماه متوالی یا 9 ماه متناوب در یک سال بدون عذر موجه و نیز محکومیت قطعی وی به حبس به مدت 5 سال یا بیشتر نیز از مصادیق عسر و حرج برای زوجه بوده که وی به استناد آن میتواند از دادگاه تقاضای صدور حکم طلاق کند.
این حقوقدان مدت منظور جهت امکان صدور حکم طلاق برای همسر مرد غایب مفقودالاثر را 4 سال عنوان و اظهار میکند: با توجه به زمان و روال طولانی احقاق حق زنان معلق که زحمت و مشقت زیادی برای آنها ایجاد میکند، این امر نیازمند حمایت بیشتر و تجدید نظر قانونگذار است.
سلیمانیپور با تشریح رای شماره 35 شعبه 105 تاریخ 1363/11/13 دادگاه مدنی خاص خاطرنشان میکند: چنانچه غیبت شوهر موجب عسر و حرج زن شود طلاق دادن زن از سوی حاکم جایز است ولو مدت غیبت کمتر از 4 سال باشد.
وی با انتقاد از نداشتن اطلاعات حقوقی خانواده زوجین قبل از ازدواج تصریح میکند: همانطور که مشاوره پزشکی قبل از ازدواج الزامیست، نیاز است مشاوره حقوقی هم به جهت آگاهی خانوادهها از حقوق خود الزامی شود همچنین با توجه به اشراف عاقدین بر امور حقوقی تبیین و تشریح شروط ضمن عقد نکاح توسط عاقد برای متعاقدین و خانوادههای آنها از راهکارهای کاهش مشکلات عدیده و مبتلا به خانوادههای امروزی است.
هما صدری جامعهشناس با اشاره به تعریف سازمان بهزیستی و مددکاران اجتماعی از زنان سرپرست خانوار میگوید: زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که تامین معاش مادی و معنوی خود و اعضای خانوار را به عهده دارند که شامل زنان بیسرپرست، بدسرپرست و زنان خودسرپرست هستند.
وی با قرار دادن زنان معلق در دسته زنان بدسرپرست ادامه میدهد: این عنوان به زنی اطلاق میشود که همسر مرد معتاد، زندانی، بیکار، از کار افتاده بر اثر حوادث ناشی از کار و یا همسر مردناسازگار است در واقع این زنان از حمایت سرپرست خانواده برخوردار نیستند در صورتی که حضانت فرزندان نیز به عهده آنها است که به دلیل بدسرپرستی نیازمند توجه ویژه دولت هستند.
این مددکار اجتماعی تصریح میکند: زن معلقه، زنی است که هم شوهر دارد و هم ندارد. زنی که شوهرش به امید کسب درآمد به کشور یا شهری دیگری رفته و یا خوشگذرانی، قانونشکنی و بیقیدی باعث شده که دیگر به خانه بازنگردد حالا جامعه با زنی مواجه است که به امید بازگشت شوهرش روزها را شب و شبها را صبح میکند و بار زندگی را به دوش میکشد.
صدری با انتقاد از در دسترس نبودن آمار دقیقی از زنان معلق اظهار میکند: این موضوع باعث شده انواع آسیبهای اجتماعی بین این زنان رواج پیدا کند و سلامت روحی، روانی و اجتماعیشان کاهش یابد همچنین از پیامدهای معلق نگهداشتن زنان میتوان به افسردگی، تمایل به مصرف موادمخدر، القای حس بیسرپناهی، شرایط نامساعد فرزندان حتی فروش آنها و ورود به ارتباطات جنسی متعدد و تولد نوزادان بدون هویت و نامشروع اشاره کرد.
وی با اشاره به آیه 129 سوره نساء که معلق نگهداشتن زنان توسط همسرانشان را مذمت میکند، میگوید: این زنان مجبورند وارد روابط آزاد شوند چون هنوز طلاقشان صادر نشده و نمیتوانند ازدواج مجدد داشته باشند لذا خواستگارهای خوبشان را از دست میدهند از طرفی نمیتوانند به خانوادههایشان بگویند که با کسی ارتباط دارند چون نیاز به برقراری رابطهای دارند که حق طبیعیشان است.
این جامعهشناس با اشاره به آسیبهای اجتماعی فرزندان زنان معلق خاطرنشان میکند: این بچهها چون با بحران بیپدری روبرو هستند در زندگی آینده برای تشکیل زندگی جدید به مشکل برمیخورند و اگر پسر باشند چون رفتار محبتآمیز پدرانه ندیدهاند، نمیتوانند زندگی را اداره کنند و این مشکل تا نسلهای بعدشان ادامه پیدا میکند.
صدری با ارائه راهکارهای کاهش پیامدهای زنان معلق میگوید: زنان معلق باید حمایت اجتماعی شوند که سپر و عامل محافظت کننده در برابر پیامدهای منفی ناشی از این آسیب اجتماعی نوپدید است و این مهم تنها از طریق مددکاران اجتماعی تقویت میشود در واقع مددکاران از این افراد حمایت کرده، آنها را ساماندهی میکنند تا از یکدیگر حمایت کنند و صدای آنها را به دولت و سازمانهای اجتماعی و مردمنهاد میرسانند.
وی با هشدار در مورد به صدا در آمدن زنگ خطر تبعات آسیب اجتماعی زنان معلق در جامعه عنوان میکند: باید بستری فراهم شود که مددکاران اجتماعی بتوانند در دادگاهها همراه وکلا از حقوق روحی مددجو دفاع و قاضی را قانع کنند که اگر انتظار زنان معلق برای طلاق تا 4 سال ادامه یابد چه تبعاتی گریبان جامعه را خواهد گرفت.
به نظر میرسد نیاز است ماده یا بندی به قانون مدنی کشور در جهت طلاق کوتاهمدت زنان معلق اضافه شود که این بانوان بتوانند وارد سیکلهای دیگر زندگی بشوند همچنین نیاز است دولت از کلینیکهای مددکاری اجتماعی حمایت کنند چون این کلینیکها به طور مستقیم با زنان سرپرست خانوار در ارتباط هستند و برای توانمندسازی فردی و اجتماعی این بانوان میکوشند.
مددکاران اجتماعی در توانمندسازی فردی افراد، روی کنترل بیشتر این زنان بر تصمیمگیریها، سبک زندگی و فعالیتهایی که بر سلامتی آنان موثر است، تمرکز دارند و در توانمندسازی اجتماعی ضمن حمایت از اقدامات و فعالیتهایی که توسط دولت و سازمانهای مردمنهاد انجام میشود تلاش میکنند تبعیضها و نابرابریها را از بین ببرند، به زنان آزادی بدهند تا از طریق تصمیمگیری صحیح، کنترل سلامت خود و جامعه را در دست بگیرند و بر موانع اجتماعی در جهت دستیابی به خودتحققی و خودشکوفایی در چارچوب ساختارهای فعلی جامعه غلبه کنند.
منبع:ایمنا
انتهای پیام/