خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

تفسیر آیات 98-103سوره بقرهبه گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سر تا سر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هرشب تفسير آياتی از اين معجره الهی را برای شما آماده می‌كنيم. در این گزارش تفسیر آیات 98-103سوره بقره را می‌خوانید:

 

مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَمَلئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ وَمِیکَلَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلکَفِرِینَ (98)
هرکه دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و بداند که) خداوند دشمن کافران است.

 

ایمان و تولّی، نسبت به همه ی مقدّسات لازم است. (لِلَّهِ وَمَلئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ)

دشمنی با انبیا واولیا، کفر ودشمنی با خداوند است. (فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلکَفِرِینَ )
همه فرشتگان، در یک مرتبه و سطح نیستند. (وَمَلئِکَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِیلَ) (نام دو فرشته ی مخصوص؛ جبرئیل و میکائیل را برده است)

 

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَآ إلَیْکَ ءَایَتٍ بَیِّنَتٍ وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلّاَ الْفَسِقُونَ (99)
همانا آیات (و نشانه های) روشنی به سوی تو فرستادیم و جز فاسقان کسی به آنها کفر نمی ورزد.

انسان با پیروی از هوس ها و ارتکاب گناه، از مدار حقّ خارج شده و به سوی کفر تمایل پیدا می کند.
قرآن می فرماید: سرانجام کسانی که مرتکب گناه می شوند اگر توبه و جبران نکنند تکذیب و کفر است.
(ثمّ کان عاقبة الّذین اساؤا السُؤای ان کذّبوا بایات اللَّه...) روم، 10.

ابن صوریا که داستانش در دو آیه قبل آمد، بعد از آنکه پیامبر سؤالات او را پاسخ داد، بهانه ای نداشت جز اینکه بگوید: چون جبرئیل بر تو وحی می آورد نه میکائیل، ما به تو ایمان نمی آوریم. ولی از آنجا که جوابش با آیه قبل داده شد، برای اغفال عوام یهود گفت: او دلیل روشنی به ما ارائه نکرد. آیه نازل شد که مبادا بهانه جویی علمایی همچون ابن صوریا تو را ناراحت کند، مردم بدانند که بنی اسرائیل بهانه می گیرند وگرنه ما آیات ودلایل روشن ومحکمی فرستاده ایم تا کسی در نبوّت تو تردیدی نداشته باشد وبا این دلایل، تنها کسانی کفر می ورزند که فاسق باشند و به خاطر هوسها وگناهان زیاد، از مدار حقّ بیرون رفته باشند.

پیام ها:
در برابر تضعیف ناحقّ، باید تقویت صورت بگیرد. چون علمای یهود، پیامبر اسلام را به ناحقّ تضعیف کرده و گفتند دلیل روشنی ندارد، خداوند آن حضرت را تقویت فرمود. (أَنْزَلْنَآ إلَیْکَ ءَایَتٍ بَیِّنَتٍ)

فسق و گناه زمینه ی کفر است. (وَمَا یَکْفُرُ بِهَا إِلّاَ الْفَسِقُونَ)

أَوَکُلَّمَا عَهَدُواْ عَهْداً نَّبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (100)
و آیا چنین نبود که هربار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند، جمعی از آنان آن را دور افکندند، حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند.

(أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنْهُمْ) این قسمت از آیه رهگشای است برای تمام مسلمانان دنیا و بالأخص برای حکومتهای جهان اسلام که هرگز به عهد و پیمان یهودیان اعتماد نکنند زیرا هرگاه که عهد و پیمانی ببندند گروهی از آنان عهد شکنی خواهند نمود، واین سخن قرآن در طول تاریخ از زمان نزول این آیه تا به حال بوقوع پیوسته و تا قیامت نیز همین گونه خواهد بود زیرا قوم یهود یک قوم بی وفا و عهد شکنی است که هرگز نمی شود به عهد و پیمان این قوم اعتماد نمود .

(بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یُؤْمِنُونَ) این قسمت آیه پیام مهمی است برای داعیان دین که زیاد وقتشان را در دعوت قوم یهود صرف نکنند بلکه بیشتر توجه شان را در دعوت به اسلام به سایر اقوام صرف نمایند زیرا قوم یهود یک قوم سخت دل و متعصبی است که به کفر و فساد بیشتر علاقه دارد تا به اصلاح و اسلام؛ و بهمین خاطر است که در طول تاریخ از تمام اقوام و ادیان کمترین افرادی که به اسلام مشرف شدند از قوم یهود بودند ولی برعکس از سایر ادیان و اقوام افراد زیادی به اسلام مشرف شده اند .


واقعا این آیه در بیان حالت قوم یهود معجزه است و بهترین راهنمایی برای حکومت های اسلامی است تا در مسیر تعلقات خارجی و روابط سیاسی با کشور نا مشروع اسرائیل محتاط بوده وهمیشه مواظب عهد شکنی های این قوم باشند وهمانگونه که داعیان دین اسلام نیز باید این نکته را بدانند که بجای وقت ضایع نمودن در دعوت قوم یهود بیشترتوجه شان را به سمت سایر اقوام برده و آنان را به اسلام دعوت دهند زیرا این قوم سخت دل و متعصب علاقه آنچنانی به حق ندارد .

 

این آیه، تسلّی خاطر برای رسول خداست که این گروه در پیمان شکنی و بهانه گیری، سابقه طولانی دارند و نباید از این لجاجت و بهانه گیری تعجّب کرد.

 

وَ لَمَّا جَآءَهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَبَ کِتَبَ اللَّهِ وَرَآءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (101)

و هنگامی که فرستاده ای (چون پیامبر اسلام) از سوی خدا به سراغشان آمد، که آنچه را با ایشان است (یعنی تورات) تصدیق می کند، گروهی از اهل کتاب، کتاب خدا را پشت سر افکندند، گویی اصلاً از آن خبر ندارند.

 

علمای یهود، پیش از بعثت پیامبر، مردم را به ظهور و دعوت آن حضرت بشارت می دادند ونشانه ها ومشخّصات او را بازگو می کردند. با نشانه هایی که در نزد دانشمندان یهود بود، آنان محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را همچون فرزندان خویش می شناختند، ولی بعد از بعثت آن حضرت، در صدد انکار و کتمان آن نشانه ها برآمدند.

 

در برخورد با مخالفان، باید انصاف مراعات شود. در آیه پیشین فرمودند: اکثر آنان ایمان نمی آورند، تا حقّ اقلّیّت محفوظ بماند. در این آیه نیز می فرماید: گروهی از آنان چنین اند، تا همه به یک چشم دیده نشوند. (نَبَذَ فَرِیقٌ مِنَ)

علمی که بدان عمل نشود همانند جهل است. به علمایی که علم خود را نادیده گرفته و حقایق را کتمان کردند می فرماید: (کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ )

واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیَطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَنَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَنُ وَلَکِنَّ الشَّیَطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَرُوتَ وَمَرُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَریهُ مَالَهُ فِی الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ (102)

و (یهود) آنچه (از افسون و سحر که) شیاطین (از جنّ وانس) در عصر سلیمان می خواندند، پیروی می کردند وسلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولکن شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر وجادو می آموختند و(نیز) از آنچه بر دو فرشته، هاروت وماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروی نمودند. آنها سحر را برای آشنایی به طرز ابطال آن به مردم می آموختند.) وبه هیچ کس چیزی نمی آموختند، مگر اینکه قبلاً به او می گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم، (با بکار بستن سحر) کافر نشوید (واز این تعلمیات سوء استفاده نکنید،) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند (نه اینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند). ولی هیچگاه بدون خواست خدا، نمی توانند به کسی ضرر برسانند. آنها قسمت هایی را فرا می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت، و مسلّماً می دانستند هرکس خریدار اینگونه متاع باشد، بهره ای در آخرت نخواهد داشت وبه راستی خود را به بد چیزی فروختند، اگر می فهمیدند.

 

آنچه از روایات استفاده می شود آن است که حضرت سلیمان علیه السلام برای جلوگیری از انحراف یا سوء استفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمع آوری و نگهداری کنند. ولی بعد از وفات او گروهی به آن نوشته ها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعه سحر شدند.
سحر، به فن ظریف و دقیقی گفته می شود که امور را از مسیر عادّی خود منحرف می سازد و گاهی سحر به معنی خدعه، و باطل را در شکل و قالب حقّ آوردن، آمده است. در میان مردم شدند. آنان حتّی معجزات حضرت سلیمان را سحر معرّفی کرده و پیامبری او را منکر شدند. و برخی از بنی اسرائیل نیز به جای پیروی از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این کار چنان شهرت و گسترش یافت که یهود زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز سلیمان را ساحری زبردست می دانستند و او را به عنوان پیامبر نمی شناختند.

این آیه، گناه و انحراف رها کردن تورات و پیروی از شیاطین سحرآموز را بیان می کند که یهود به جای تورات از آنچه شیاطین در زمان سلیمان بر مردم می خواندند، پیروی می کردند. آنان برای توجیه کار خویش، نسبت سحر به سلیمان نیز می دادند، در حالی که سلیمان مرد خدا بود و کارش معجزه، و شیاطین در جهت مخالف او و کارشان سحر بود.

 

علاوه بر آنچه گذشت، یهود از منبع دیگری نیز به سحر دست یافتند. بدین طریق که خداوند دو فرشته را به نام «هاروت» و «ماروت» به صورت انسان در شهر «بابل»که نام منطقه ای حدود نجف و کربلای فعلی بوده است،در میان مردم قرار داد که روش ابطال و خنثی سازی سحر و جادو را به آنان بیاموزند. امّا برای اینکار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند. چون انسان تا فرمول ترکیبی چیزی را نداند، نمی تواند آنرا خنثی نماید. لذا فرشته ها، ابتدا طریق سحر و سپس طریقه ابطال آن را می آموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط می کردند که از آن سوء استفاده نکنند ومی گفتند: این کار مایه ی فتنه و آزمایش است، مبادا در مسیر مبارزه و خنثی سازی، خودتان گرفتار شوید. امّا یهود از آن آموزش سوء استفاده نموده و از آن برای مقاصد ناشایست بهره بردند و حتّی برای جدایی میان مرد و همسرش بکار گرفتند.

قرآن در اینجا نکته ای را یادآور می شود که جای دقت و تأمل است. می فرماید: ساحر با داشتن علمِ سحر، از دایره ی قدرت الهی خارج نیست و بدون اراده ی خدا قادر به انجام کاری نیست و به کسی نمی تواند ضرری برساند، ولی از آنجایی که خداوند برای هر چیز اثری قرار داده است، سحر و جادو نیز می تواند اثرات سویی داشته باشد که از آن جمله تأثیر آن بر روابط زناشویی و خانوادگی است.

پیام ها:

در حکومت حقّ وزمامداری حاکم الهی نیز همه ی مردم اصلاح نمی شوند، گروهی کجروی می کنند. (واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیَطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَنَ)

شیطان ها، در حکومت سلیمان نیز بیکار نمی نشینند و پی درپی القای سوء می کنند. (مَا تَتْلُواْ الْشّیَطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَنَ)
حکومت، با نبوّت منافات ندارد. برخی انبیا حکومت داشته اند. (مُلْکِ سُلَیْمَنَ

 

ساحران برای مقدّس جلوه دادن و توجیه کار خود، سلیمان را نیز ساحر معرّفی می کردند. (وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَنُ)

خداوند، از مقام انبیا در برابر تهمت دیگران دفاع می کند. (وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَنُ)

تعلیم وتعلّم واِعمال سحر، در ردیف کفر است. در روایات نیز وارد شده که ساحر، کافر ومجازاتش قتل است.(کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ)

برای مقابله با علوم مضرّ وعقاید انحرافی، آگاهی صالحان از آنها لازم است. (وَمَآ أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ)

در مقام تعلیم، معلّم باید نسبت به کاربردهای منفی علوم هشدار دهد. (وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ)

انسان در بین دو آموزش قرار داد: هم وساوس شیطانی؛ (یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ) و هم الهامات الهی. (وما یعلّمان)

فرشتگان نیز می توانند معلّم انسان ها شوند. (وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ)

گاهی علم ودانش، وسیله آزمایش است. (إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ)


واتَّبَعُوا مَا تَتْلُواْ الْشّیَطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَنَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَنُ وَلَکِنَّ الشَّیَطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَرُوتَ وَمَرُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلّاَ بِإِذِنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَریهُ مَالَهُ فِی الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ (102)

 

تفرقه انداختن میان زن و شوهر، کاری شیاطینی ودر حدّ کفراست. (فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرءِ)

دانش وآموزش همیشه مفید نیست، گاهی مضرّ و زیان آور نیزاست.(یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ)

سحر وجادو واقعیّت دارد ودر زندگی انسان مؤثّر است. (یُفَرِّقُونَ بِهِ)

ساحر دست به کارهایی می زند، ولی تمام تأثیر و تأثرات زیر نظر خداست. می توان از طریق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توکّل و دعا و صدقه از توطئه ها نجات یافت. (و ماهم بضارین)
ساحران شاید به پول و شهرتی برسند، ولی در قیامت بهره ای ندارند. (فِی الأَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ)

کسی که به سراغ تفرقه اندازی و سحر می رود، انسانیّت خود را از دست می دهد. (لَبِئسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنْفُسَهُمْ)

وَلَوْأَنَّهُمْ ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِنْدِاللَّهِ خَیْرٌ لَّوْکَانُواْ یَعْلَمُونَ (103)
و اگر آنها ایمان آورده وپرهیزکار شده بودند، قطعاً پاداشی که نزد خداست برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند.

«تقوی» تنها به معنای پرهیز از بدی ها نیست، بلکه به معنای مراقبت و تحفّظ درباره ی خوبی ها نیز است. مثلاً در جمله ی (اتّقواالنار) به معنی حفاظت و خودنگهداری از آتش، و در جمله ی (اتّقواللّه) به معنی مراقبت درباره ی اوامر و نواهی الهی است. چنانکه در آیه (اتّقوا اللَّه و... الارحام) یعنی نسبت به فامیل و خویشان تحفّظ داشته باشد.

امام صادق علیه السلام در جواب سؤال از تقوی فرمودند: تقوی همچون مراقبت هنگام عبور از منطقه تیغ زار و پرخار و خاشاک است.

پیام ها:
ایمان به تنهایی کافی نیست، تقوی و مراقبت لازم است. (ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ)

پاداش های الهی، محدودیّت ندارد. (لَمَثُوبَةٌ) نکره و نشانه ی بی نهایت است.

پاداش های الهی، قطعی است. حرف «ل» در (لَمَثُوبَةٌ)

پاداش های الهی، از هر چیز بهتر است. به دنبال کلمه «خیر» چیزی نیامده که این نشانه ی برتری مطلق است، نه نسبی.


انتهای پیام/

تفسرالمیزان سوره بقره آیات98تا103

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.