به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، زمانی که از زندگیمان ناراضی هستیم، قاعدتاً به دنبال یافتن ریشههای مشکل و راه خلاصی از آن خواهیم بود. هرقدر فرد عمیقتر بنگرد، درکش از ریشۀ مشکلات عمیقتر خواهد بود. برای مثال امکان دارد فردی، راه برونرفت از مشکلاتش را در نوع نگاه فلسفیاش به جهان، یا اصلاحات سیاسی-اجتماعی بجوید. اما فرد سطحینگر، همیشه خود را در سطحیترین حالات بازخواهد یافت. او در پی یافتن ریشۀ مشکلاتش، به نازلترین و سطحیترین ابزار پناه میبرد: "آینه".
آینه هیچ ژرفا یا عمقی را نشان نمیدهد. فرد در سطحیترین مواجههاش با خویش، «خود» را صرفاً به صورت ظاهریِ «بدن» بیولوژیکش تقلیل میدهد.
او به تصویر خود در آینه خیره میشود تا ریشۀ مسئله را بیاید و البته همواره مشکلات زیادی آنجا آمادۀ برملا شدن هستند. نوسانی شگفت پدیدار میشود میان خودشیفتگی و ازخودبیزاری، میان خودزیباپنداری و خودزشتپنداری. فرد به خودش مینگرد و مشکلاتش یکییکی هویدا میشوند. اینکه فرد اولویت را به کدام عضو یا اندام بدهد، ربط چندانی به خود فرد و شکل اندامش ندارد و برساختۀ جامعه و فرهنگ غالب است.
حال فردی را فرض کنید که از زندگیاش ناراضی است و مثلاً در روابط اجتماعیاش، یافتن شریک زندگی دلخواه، حتی موفقیت تحصیلی و شغلی ناکام مانده است. او ریشۀ همۀ این مشکلات را در آینه جسته و یافته است: مثلاً در شکل بینیاش. پس از «نظر» در آینه، اکنون وقت «عمل» است.
فرد چند ماه بعد، احساس بسیار بهتری دارد. او عامل اصلی مشکلاتش را ریشهکن کرده است. تمام دوستان، آشنایان و خویشاوندان به او تبریک گفتند، عکسهای دوران پیش از عمل، همگی از سطح خانه، صفحات مجازی و آلبومهای خانوادگی حذف شدهاند. فرد زندگیِ تازهای را شروع کرده است. اما مسئلۀ اصلی اینجاست که او پس از مدتی درمییابد که مشکلات سابقش سر جای خودش هستند. عجیب است که با اینکه بینیاش را به این خوبی عمل کرده، اما هنوز در یافتن شریک مطلوب یا تحصیلاتش پیشرفتی نکرده است. او بازهم سرخورده است. او باید عامل مشکلاتش را بیابد و بازهم به تنها ابزارش پناه میبرد: به آینه.
به ناگاه عامل دیگری مییابد که تاکنون از آن غفلت کرده بود: مثلا شکم فربهاش یا شاید گونههای فلان یا پلکهای بهمانش. او باید به سرعت دست به کار شود. شاید تمام عمرش هم کفایت نکند. حتی اگر تمام اندامش تمام شوند، شاید حتی مجبور شود برخیها را دو یا سه بار عمل کند. او تا آخر عمرش برنامه دارد.
نمونۀ فوق هرچند شاید ابتدا اغراقآمیز به نظر آید و حتماً از جهاتی سادهانگارانه است، اما همه ما در اطرافمان شاهد نمونههایی مشابه بوده و هستیم. نارضایتی ما از زندگیمان و مواجهه با ملال روزمره، البته احساسی است مغتنم و میتواند انگیزهای باشد برای مواجههای انتقادی با زندگی شخصیمان به طور خاص و در نتیجۀ آن، تمدن و فرهنگ حاکم به طور عام. اما اگر این احساس از طُرق سطحینگرانه ارضا شود، صرفاً روزبهروز بر دور باطلِ سرخوردگی و حماقت میافزاید و فرد را در باتلاق نارضایتی و ملال فروتر خواهد برد. از سوی دیگر، جیبِ فربیکاران را نیز پر خواهد کرد که با سلطۀ فرهنگی و تبلیغاتی خود، از قضا عملاً همان خدمات قابل عرضۀ خود را از پیش به عنوان معیارهای زیبایی و ارزش به اذهان تلقین میکنند.
اما مسئلۀ اصلی اینجاست که تلاش برای کسب بازشناسی از دیگران (که به جلب توجه یا خودنمایی مشهور است) بخشی ضروری از حیات شهری و اجتماعی انسان به شمار میرود. شیوههای کسب این بازشناسی نیز با جایگاه و دیدگاه فرد در عرصۀ جامعه متناسب است. دیدیم که هرچه فرد درک سطحیتری از میلش به بازشناسی داشته باشد، بیشتر تمایل پیدا میکند که خود را به شیوهای سطحیتر به نمایش بگذارد. اما نهایتاً نباید فراموش کرد که وضعیت اسفبار فعلی جهان ما (و البته بهمراتب، جامعه ما، به عنوان یکی از بالاترین رتبههای افراط درمصرف لوازم آرایش و جراحیهای زیبایی در جهان) نه صرفاً محصول رفتار سطحی یا رقتبارِ برخی افرادِ انگشتنما، بلکه نشانگر انحطاط همۀ ماست. در این شرایط هرگز نمیتوان دیگری را به اتهامِ افراط در خودنمایی مورد تمسخر و انتقاد قرار داد و خود را از دچار شدن به این آفت همهگیر مبرا دانست. سطحیشدگی امروز در تمام ابعاد فرهنگ ما رواج یافته است، و فرهنگ منحط همانند بیماری همهگیری است که همگان را آلوده میکند، چه قربانیان جراحیهای زیبایی، چه حتی منتقدانشان را.
ارائه راهکار ایجابی در این خصوص البته نیازمند تحلیل همهجانبه و جامع است، اما عجالتاً میتوان بر شکلی از مقاومت متعهدانه در عین آگاهیرسانی جمعی و عمقبخشی به مطالبات و نیازهای عمومی، رسواسازی و افشای تکنیکهای فریبکارانه فرهنگ در همه جا و همهزمان، به عنوان پادزهری برای سطحینگریِ عمومیتیافته امروز تاکید کرد.
منبع: تابناک باتو
انتهای پیام/