به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،امروز حالمان دگرگون است و دلمان بی قرار! چشمانمان اشک آلود است و خاطرمان مُکدر و قلبمان داغدار!
همه منتظر یک میهمان هستند، اما جنس او، از جنس آسمانیان است و جایگاهش آرزوی هر انسان!
به هر جای شهر که نگاه کنی، جماعت زیادی را میبینی که تصویر قهرمانی از منظومه فرشته سیرتان را به دست گرفته و مسیر میدان امام حسین(ع) را در پیش گرفته است.
شهر بوی خوشی دارد و بر خلاف روزهای دیگر، همه دوست دارند در این فضا معطر شوند و هرکس سعی میکند خود را عطرآگین کند.
انگار! این رایحه هر لحظه خوش بوتر شده و عطر او همه را مبهوت خود کرده است.
همه جا صحبت از رجعت «محسن»،قهرمان جوان ایران زمین است و انگار! جسم بی سر او همچون سروی استوار بر سر میهن سایه انداخته است.
آری! بوی خوش گلی از بوستان مردانگی و گذشت همه جا را در بر گرفته، همگان چشم انتظار بدرقه یکی از نمادهای بیبدیل شجاعت در دایره عرشیانند.
مادری اسپند آماده میکند و پدری تن پوش سیاه برتن. نوجوانان و جوانان بیرق عزا به دست گرفته و سربند «یازینب(س)» بر پیشانی بستهاند.
امروز، یکی از ماندگارترین روزهای تاریخ کشورمان است؛ روزی که یادآور بدرقه کبوتران خونینبال دفاع مقدس در سالهای حماسه و از خودگذشتگی است.
آن حماسهسازان دفاع مقدس! و این سرو قامتان مدافع حرم! هر دو بر سر یک مقصود و آرمان جانانه پیکار کرده و میکنند.
هدف یکی بوده و هست، جان دادن برای عزت و سربلندی و پاسداری از حریم ولایت!
قطعه قطعه شدن برای جاودانگی در طریق آزادگی و لبیک به ندای «هل من ناصر ینصرونی» حسین زمان!
برق نگاه «محسن»، جذاب ترین نور هدایت است و لبخند او، قشنگ ترین پاسخ و تأیید بر حرکت در راه عزت و سربلندی!
او خدا را چه زیبا ادراک کرده و چه دلربا و فریبا پیدا کرد. «محسن» غیرت و مردانگی را معنا کرد و دوست داشتن و دل سپردن بی بهانه به خدا و «رایتُ الا جمیلای» زینب را تفسیر کرد.
چه زیبا کوچ کرده و میکنند از قفس محدودکننده و تنگ دنیا! و چه دلربا میشوند آن زمانی که همچون پرنده تیزپایی از کهکشانهای مادی گذر کرده و به درگاه حضرت دوست عاشقانه پرواز میکنند.
«حججی» و «حججیها» رفته و میروند تا آرمانهای حسینی جاودان بماند.
یکی سر میدهد؛ در رکاب حسین (ع) و دیگری اسیر میشود همچون اسرای کربلا!
دختری همانند رقیه(س) در حسرت نگاه و نوازش دوباره پدر میماند و با او نجوای عاشقانه میکند و پسری نظیر علیاصغر (ع)، در آرزوی جرعه آبی از چشمه بیپایان عطوفت پدر میماند.
همسری رخت ماتم میپوشد و در مسیری همچون زینب (س) صبوری میکند و پدر و مادری که سنگریزههای مزار فرزندشان تسکیندهنده هرروز و شب فراغ ماندگار پاره تنشان میشود.
آری! امروز محسن با افتخار آمد! او از پی جانانه ستیز کردن با یزیدیان زمان بازگشته و نجوای «یا زینب، زینب» او، نوای ماندگار و طنینانداز همیشه جاودان وطن شده است.
بله! از شام بلا شهید آوردند /با شور و نوا شهید آوردند
منبع:فارس
انتهای پیام/