به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،جانبازان آن دلدادگان حضرت دوست پرمایهترین و با ارزشترین سرمایه زندگی خویش را به مسلخ عشق بردهاند، با دریافت حقیقت وجود خویش به اوج انسانیت رسیده و مهر بندگی را بر پیشانی خویش زنند و رضای الهی را کسب کنند. همان کسانی که با خودباوری کرامت و شجاعت را در جان خویش پروراندند و جهاد در راه پروردگار محبوب را بهترین عرصه عرضه اخلاص خویش میدانند.
قدرت الله شفیعی یکی از آن جانبازان دلدادهای است که برای حک کردن مهر بندگی بر پیشانی خویش و کسب رضایت پروردگار محبوبش، با ارزشترین سرمایه زندگی و جان خویش را به مسلخ عشق برد و دیدگان پرنورش، پرنورتر شد.
به همین بهانه به گفتوگو با یکی از جانبازان 8 سال دفاع مقدس قدرت الله شفیعی جانباز 70 درصد پرداختیم.
حضور بندگان خاص خدا، عامل بیداری اراده و امید خوابزدگان
قدرت الله شفیعی در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در قم، زمانی را به تصویر میکشد که در کنار خانوادهای پرتلاش و کشاورز در یکی از شهرهای یزد به همراه 5 خواهر و دو برادرش روزگار میگذراندند، تا اینکه پدر خانواده دچار سانحه آتشسوزی میشود، بهگونهای که پزشکان مجبور به قطع عضو ایشان شده، بهواسطه آن اتفاق و از آنجایی پدر دیگر توان کار پرمشقت کشاورزی را از دست میدهد به شهر قم مهاجرت میکنند و زندگی را بهگونهای دیگر از سر میگیرند.
عطش و اشتیاق دفاع از سرزمین مادری و غیرت و مردانگی این جانباز روحانی با آغاز جنگ بیشازپیش شعلهور شد تا بیادعا و عاشقانه و جان برکف عازم جبهههای نبرد شود. در سال 60 و اولین اعزام خویش، با عنوان امدادگر سپس کمک آرپیچی زن به خدمت در جبهههای بیتالمقدس و محرم پرداخت، که در نهایت در بهمن 61 در عملیات والفجر مقدماتی با مبارزه و دفاعی مردانه از ناحیه دو چشم نابینا میشود و از آنپس دنیای این جوان برومند 17 ساله در تاریکی محض فرو میرود.
تاریکی دنیای این جانباز روشندل در اوج جوانی میتوانست او را از ادامه راه بازدارد و در محبس تنهایی خویش نگه دارد، اما عزم و اراده پولادین این مرد نبرد، بار دیگر او را به جنگ با ناتوانی و موانع و مشکلات زندگی پیش رو کشاند و ناقوس نبرد بار دیگر برایش نواخته شد. آری نبردی تنگاتنگ بین خواستن و توانستن و یاس و ناامیدی، که مطلقاً در او راه نداشت، بهگونهای که بار دیگر این دلاور عرصه نبرد با سعی وافر، عزمی راسخ و با حرکت به سمت جلو و با تکیهبر عنایت و لطف الهی به زندگی خویش ادامه میدهد. در زندگی سراسر اراده و تلاش و پشتکار و موفقیت این مرد خدایی ناتوانی به چشم نمیخورد، گویی خداوند میخواهد با حضور بندگان خاص خویش اراده و امید خوابزدگان خوابرفته را بیدار کند.
کشیدن خط بطلان بر همه ناتوانیهای دنیایی با صرف فعل خواستن
دنیای روشندلی و راز و رمزهای آن برای کسانی که از قدرت بینایی برخوردار نیستند امری ثابتشده است، دنیایی که گویی پرده و حجاب بین خالق و مخلوق برداشتهشده و عنایت خاص خالق هستی بر آن دلشدگان خداوندی پرتوافشانی میکند و از پی آن عنایت، همه حقایق عالم هستی را به چشم دل دیده و حالآنکه بینایان واقعی همینها هستند. در واقع این انسانهای خدایی با از دست دادن چشم دنیایی خویش در راه معشوق حقیقی، بین پایبندی دنیا و نعمتهای خیرهکننده آن به معاملهای پرسود با خالق هستیبخش تن دادهاند حالآنکه گذشت و ایثارگریهای این مردان خدا که در راه آرامش مردمان سرزمینشان در آن قدم گذاشتهاند را نباید نادیده انگاشت و خواستههای آن شهیدان زنده را سزاست که توتیای چشم خویش کنیم.
این جانباز و وکیل پایهیک دادگستری با تکیهبر اهداف و آرمانهای الهی، به راه پرمشقت خویش ادامه داد و با ارتباطگیری با دنیای روشندلان توانست ادامه تحصیل دهد، تا بهجایی که با اخذ مدرک دکتری حقوق و عنوان یکی از وکلای موفق استان قم، همچنین با کسب مدرک خارج حوزه، مدت 20 سال در ترویج علوم و فرهنگ دینی فعالیت چشمگیری داشته و با عضویت در تیم ملی جانبازان و معلولان و فعالیت در رشته گلبال و تیر و کمان و دارت، فعل خواستن را جور دیگری بهصرف میکشد و با این کار عملاً خط بطلانی بر همه ناتوانیهای دنیایی کشیده و این مطلب که مشکل جسمی دلیل بر ناتوانی نیست را بهطور عینی به اثبات میرساند.
دل این جانباز روحانی پر توان نسبت به نگاههای نازیبایی که از پس روشنای دلش احساس میکند، بسیار ملول گشته، نگاههایی که به گفته این جانباز روشندل ناشی از عدم باور به توانایی روشندلان است. نگاههایی که مانع حمایت و پشتیبانی از فعالیتهای این قشر میشود. موانعی در فعالیتهای ورزشی آنان گرفته تا واگذاری شغلی متناسب به این قشر، تا با اقداماتی از سختی زندگی دنیایی این افراد تا حدی کاست بهگونهای که کمتر دغدغه معاش داشته باشند. این در حالی است که خداوند نگاهی ویژه به نابینا دارد و آیهای نیز بر حساسیت خداوند بر اکرام این افراد اشاره دارد. آری دغدغه این جانباز روحانی تنها اکرام روشندلانی است که در این شهر در بین این مردم زندگی بسیار سختی را میگذرانند، بدون داشتن هیچگونه حمایت و پشتوانهای، مسیر ناهموار زندگی را برای خویش هموار میکنند.
تبدیل دنیای روشندلی به پلی برای رسیدن به آرمانها و خواستهها
دنیای روشندلان که برای عدهای نوعی نقص و مشکل جدی برای ادامه حیات دنیایی بهحساب میآید را این روشندل قهرمان عرصههای نبرد جور دیگری ترسیم میکنند بهگونهای که این، از دید ما نقص را، پلی برای رسیدن به همه آرمانها و خواستههای خویش میسازند و باوجود مشقتها از آن عبور میکنند. درحالیکه اینهمه توانایی بهندرت در افراد بینا و سلامت دیده شود. حال با سرمایه گزاری و ایجاد زمینه و امکانات برای این افراد میتوان مسیر زندگیشان را هموارتر و از تواناییهای خاص آنها استفاده بهینه کرد، که این مسئله (رسیدگی و اکرام کودکان و جوانان نابینا، با عنوان عضوی از این جامعه) مهمترین دغدغه این جانباز روشندل است. حال اینکه لازمه تحقق این امر نیز قطعاً تغییر نگرش و دیدگاهها نسبت به این مقوله خواهد بود.
غزل سلام خواهر خورشید یکی از سرودههای جانباز قدرت الله شفیعی
دلم هوای تو کرده است و سر آوردم، سلام و التماس دعا و دیدهتر آوردم
ز حجر و کعبه و از مسجدالحرام، سلامی از عرفات و منا و مشعر آوردم
و از مدینه و از بغض پنهانش، سلام گنبد خضرای پیمبر آوردم
سلامی از بقیع و چهار امام مظلومش، ز قبرهای افلاکی و منور آوردم
نگاهها در جستجوی قبر ناپیداست، سلامی از آیات کوثر آوردم
میان پرسش حجاج ز قبر مخفی زهرا، سلام و مهر و عطوفت ز مادر آوردم
و از سکوت مدینه و بغض مجتبی را هم، سلام کوچه و دیوار و آن در آوردم
گذشتم از مکه و مدینه عازم نجف شدم، سلام از فاتح احزاب و خیبر آوردم
به ایوان طلایش رسیدم و دلم جلا گرفت، سلام مسجد و محراب و منبر آوردم
به باب علم قسم قسیم جنت و نار، سلام ز مولود کعبه حیدر آوردم
به کاظمین قسم و بر دوشاخه طوبا، سلام غربت موسی بن جعفر آوردم
حریم عشق را جوادالائمه داده صفا، سلامی ز دردانهات مکرر آوردم
به سامرا و غریبی اولادت، ز عسگری و ز هادی سلام دیگر آوردم
غمی به سینه نشست و به کربلا شدم، سلام زینب و عباس و اکبر آوردم
هنوز ششماههای روی دست ارباب است، سلام غنچه نشکفته پرپر آوردم
منبع:تسنیم
انتهای پیام/