به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، شاعران آیینی و نوحه سرایان کشورمان هر کدام با فرا رسیدن اربعین حسینی و به یاد عزای سالار شهیدان و یاران وفادارشان، اشعاری را در خصوص زیارت اربعین سرودند که بخشهایی از آنها در اینجا اشاره شده است.
شعر حبیب اللّه چایچیان (حسان) ویژه اربعین حسینی
بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت
ماه اینجا واله و سرگشته است و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غمها به پاست
گویی از آن خیمههای نیم سوز خود صدای العطش آید هنوز
هرکجا، نقشی ز. داغ ماتم است هر چه ریزد اشک در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها هان به گوش دل شنو فریادها
تا قیامت کربلا ماتم سراست حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست
شعر جواد محدثی ویژه اربعین حسینی
بسوزای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است مطاف و کعبه دلها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دلها غمین است دلا خون گریه کن، چون اربعین است
شعر سید رضا مؤید ویژه اربعین حسینی
محشرای برافروخته از عشق رخت اختر ما خاطراتی است ز. دریای غمت دفتر ما
از سرت بر سر نی سرّ خدا سر میزدای حسینای اثر بندگی ات بر سر ما
آتشی بر دل هر خشک وتر انداخته است ماجرای لب خشک تو و چشمتر ما
ز شهیدان به خون خفته کویت ما راست خاطراتی که نخواهد رود از خاطر ما
کاش میسوختم از سوز غمت تا شاید ببرد باد به صحرای تو خاکستر ما
به سراپای توای مظهر ایثار قسم که غمت شعله فکنده است ز. پا تا سر ما
دیگران را غم محشر بود و ما را نیست، چون که آغاز به نام تو شود محشر ما
سر پرواز به کویت همه داریم، ولی بسته اندای پسر فاطمه بال و پر ما
شعر غلامرضا سازگار ویژه اربعین حسینی
من جابر پیر توأم،ای دوست نگاهی
جز تربت پاک تو، مرا نیست پناهی
آرند همه بر شهدا، لاله و من هم
باشد، گلم از سوز جگر، شعلهی آهی
گوش که شنیده است، که با نیزه و خنجر
بر یک تن مجروح کند، حمله سپاهی
لب تشنه، سر از پیکر پاک تو، بریدند
آخر به چه جرمی چه خطایی چه گناهی؟
دریا به لبت سوخت و این قوم ستمکار
بر حنجر خشک تو نکردند نگاهی
با داغ تو، لبخند، حرام است به شیعه
بی گریه به پایان نرسد، سالی و ماهی
آن کس که زد آتش به حریم تو بسوزد
در آتش دوزخ، ابد الدهر، الهی
خون ریخته از گوش زنی بر روی شانه
جان داده ز. کف، دخترکی بر سر راهی
و الله نسوزند خلایق به جهنم
سوزند اگر در غم تو گاه به گاهی
«میثم» همه جا، گفته من از آن شمایم
بسته است خودش را به شما نامه سیاهی
شعر غلامرضا سازگار ویژه اربعین حسینی
بی تو دلم، بسمل بی بال بود
داغ چهل روزه، چهل سال بود
طایر جان، دور سرت میپرید
مرغ دلم، گوشهی گودال بود
سلسله، گردیده النگوی دست
خار، به پای همه خلخال بود
سینهی ما، داغ روی داغ داشت
خال لب ما، همه تبخال بود
همـره ما، تار و نی و چنگ بود
دسته گل محفل ما، سنگ بود
*****
اگر چه، خون جگر آوردهام
پرچم فتح و ظفر آوردهامای به فدای تن پاکت، سرم
بر تن پاک تو، سر آوردهام
بر لب خشک تو ز. شام بلا
اشک فشان، چشمتر آوردهام
گرچه تو خود از همه داری خبر
من ز. سه ساله، خبر آوردهام
داغ بزرگی است غم کودکت
فاطمـهی سـه سالـهی کوچکت
*****
خیز، ز. جا،ای پسر مادرم
من نه مگر این که تو را خواهرم
معجر نو، بر سر خود کردهام
بسکه به سر، ریخته خاکسترم
تو در مدینه، وسط آفتاب
عبا کشیدی به روی پیکرم
در پی این قصه، گمانم نبود
از سر نی، سایه کنی بر سرم
من نـه فقط هـمسفرت گشتهام
سـوخته ام و دور سـرت گشتهام
*****
کرب و بلا، باغ گل ما کجاست؟
مصحف صد پارهی زهرا کجاست؟ای بدنت پارهتر از برگ یاس!
باغ گل و لالهی لیلا کجاست؟
رباب با شاخهی گل آمده
غنچهی پرپر شدهی ما کجاست؟
رقیّه را، اگر نیاوردهام
سکینهات آمده، سقّا کجاست؟
آن همه گل در چمنت کو حسین
لالـهی بــاغ حسَنَـت کــو حسین
*****
شام و کف و خنده و دشنام بود
عترت تو، در ملاء عام بود
دسته گل سلسله دار همه
سلسله و سنگ لب بام بود
طفل تو، از بیم جنایت گران
اشک به رخ ریخت و آرام بود
شب همه، با گریهی ما صبح شد
شام هم از غربت ما شام بود
رأس تو تا، زینتِ دروازه شد
داغ دل مـا همگی تازه شد
*****
پیش بلا، سینه سپر گشتهام
راهی طوفان خطر، گشتهام
چهره برافروز، عزیز دلم
من پی دیدار تو برگشتهام
گرچه رسیدم ز. سفر، سرفراز
با غم تو، خمیدهتر گشتهام
از اینکه تو رفتی و من مانده ام
خجل ز. مادر و پدر گشتهام
داغ تو زخم جگرم شد حسین
قاتل تو هـمسفرم شد حسین
*****
کوه غمت به شانه آوردهام
قامت خم نشانه آوردهام
ناز مرا مکش که از بهر تو
قصهی نازدانه آوردهام
کبوتران بال و پر بسته را
باز به آشیانه آوردهام
خیز و ببین شبیه زهرا شدم
نشان تازیانه آوردهام
همّت من، فـاتح دینـم شده
مدال من، زخم جبینم شده
*****
ای به ابی انت و امّی فداک
جانِ اخا! دست، برون کن ز. خاک
سر، که نداری، ز. لبت بشنوم
حرف بزن، از گلوی چاک چاک
وای اگر رود، ربابت ز. دست
آه اگر سکینه، گردد هلاک
قلب رباب را بده تسلیت
اشک سکینه را کن از چهره پاک
نظر، بـه زین العابدینت، فکن
زخم غـل جامعه را بوسه زن
قسم! به خون دل و زخم سرم
قسم! به کام خشک و چشم ترم
*****
قسم! به جان خاتم الانبیا
قسم! به جانِ پدر و مادرم
قسم! به دستهای عبّاس تو
قسم! به آن دو کودک بیسرم
هزار بار اگر، به شامم برند
باز تو را، باز تو را، یاورم
سایهی من فرش بیابان توست
لالهی من، خـار مغیلان توست
*****
«میثم» اگر در غم ما، سوخته
از دل سوزان من آموخته
ظرف گناهش، پر و دستش تهی
از همه سو، چشم به ما دوخته
هر نفسش شعلهای از آه ماست
با نفس ما شرر افروخته
نالهی ما، گریهی ما، سوز ماست
هر چه که آورده و اندوخته
اوست که یک عمر، ثناگوی ماست
خاک قدمهـای سگ کوی ماست
شعر علی اکبر لطیفیان ویژه اربعین حسینی
چل روز میشود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو
چل روز میشود که فقط زار میزنم
کوچه به کوچه نام تو را جار میزنم
چل روز میشود که بدون توأم حسین
حالا پی نتیجهی خون توأم حسین
چل روز میشود که حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم
مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند
آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین
آبی کهتر نکرد لب تشنهی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا
چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست
چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و ...
از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای
نیزه ز. جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در امده
جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه...، ولی سر جدا نشد
دیدم کسی حسین مرا نحر میکند
آقای عالمین مرا نحر میکند
من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند
فرصت نشد ز. خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را
میخواستم ببوسمت، اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند
بین من و تو فاصلهها سد شدند آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه
در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانهی پدریّ ام سرم شکست
وای از عبور کردن مثل غلامها
وای از نگاههای سر پشت بامها
باور نمیکنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم
از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من
شعر علی اکبر لطیفیان ویژه اربعین حسینی
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد
در اول بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین
دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنمای سایه بلند سرمای برادرم!
آیینهی ترک ترک در برابرم
بالم شکسته است و پرم پر نمیزند.
اما هنوز مثل همیشه کبوترم
من قول داده ام که بگیرم سر تو را
از دست نیزهها و برایت بیاورم
حالا سری برای تو آورده ام، ولی خاکستری و خاکی وای خاک بر سرم!
بگذار اول سخن و شکوه ام تو راای ماه زینب از نگرانی درآورم
هر چند کوچه کوچه تماشا شدم، ولی راحت بخواب دست نخورده است معجرم
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت
هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشتای بی کفن برادرمای بوریا نشین!
این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟
آن گونهای که من وسط خیمه سوختم
پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت
گلهای باغت از همه رنگی گرفته اند
یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت
مردی نبود اگر یل ام البنین که بود
هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
هر چند در مسیر سرت ازدحام بود.
اما درست مثل همیشه امام بود
بی تو سوار ناقهی عریان شدم حسین!
من که به روی چشم علمدار جام بود
یادم نمیرود سر بالا نشین تو
بازیچهی نگاه اهالی شام بود
در حرفهای مرد و زن پشت بامها
چیزی اگر نبود فقط احترام بود
با دست سنگ صورت تو خط خطی شده
از بس که آفتاب تو نزدیک بام شد
تو رفتی کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوال برد مسلمانی تو را
بالای تخت رفتی و دستم نمیرسید
تا که رفو کنم سر پیشانی تو را
میخواستند پیش همه کوچکت کنند.
اما خدات خواست سلیمانی تو راای کاش ما برادر و خواهر نمیشدیم
حیران نبودم این همه حیرانی تو را
این سر، شکسته هست، ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
تو رفتی و کنار خودم گریه میکنم
دارم سر مزار خودم گریه میکنم
شعر علی اکبر لطیفیان ویژه اربعین حسینی
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گَهی زهرا شد و گاهی علی شد
ندیدم زینب کبریتر از این
ندیدم زینت باباتر از این
ندیدم دختر زهراتر از این
حسینی مذهبی غوغاتر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
اگر چه غصه دارد آه دارد
به پایش خستگیِ راه دارد
به گِردش آفتاب و ماه دارد
به والله که ایوالله دارد
همین که با جلالت سر نداده
به دست هیچ کس معجر نداده
پس از آن که زمین را زیر و رو کرد
سپاه کوفه را بی آبرو کرد
به سمت کربلا خوشحال رو کرد
کمی از خاک را برداشت بو کرد
رسیدم کربلاای داد بی داد!
حسین سر جدا،ای داد بی داد!
چهل روز است گریانم حسین جان!
چو موی تو پریشانم حسین جان!
چهل روز است میخوانم حسین جان!
حسین جانم حسین جانم حسین جان!
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
همین جا شیرخواره گریه میکرد
رباب بی ستاره گریه میکرد
گَهی بر گاهواره گریه میکرد
گَهی بر مشک پاره گریه میکرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده، پیر کرده
همین جا دور اکبر را گرفتند
ز. ما شبه پیغمبر ما را گرفتند.
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
"به تو گفتم کهای افتاده از پا
ز. جا بر خیز ور نه معجرم را... "
همین جا بود که سقای ما رفت
به سمت علقمه دریای ما رفت
پناه عصمت کبرای ما رفت
پی او گوشوارههای ما رفت
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
همین جا بود که دلها گرفت و ...
کسی روی تن تو جا گرفت و ...
سرت را یک کمی بالا گرفت و...
و از پشت سرت سر را گرفت و...
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدای نالهی زهرا در آمد
همین جا بود الف. را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سم مرکب چال کردند
اگر خواندم قلیلت علت این بود
که یک تصویری از تو بر زمین بود
تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
تو را کشتند و خواهر رفت کوفه
خودم در راه و معجر رفت کوفه
چه بهتر زودتر سر رفت کوفه
و گر نه دردها میکشت ما را
نگاه مردها میکشت ما را
بهاری داشتم، اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دست ساربان شد
طلای من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردند
میان مجلس اغیار بردند
همین جا بود افتادند تنها
همین جا بود غارت شد بدنها
تمامی کفن ها، پیرهنها
بدون تو کتک خوردند زنها
همین جا بود گیسو میکشیدند
به هر سو دخترانت میدویدند
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز. خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
سکینه معجر از من خواست، اما خودم هم بودم آن جا مثل آن ها...
ز. جا برخیز غم خواری کن عباس!
دوباره خیمه را یاری کن عباس!
برای عزتم کاری کن عباس!
علم بردار علم داری کن عباس!
سکینه میکند زاری ابالفضل!
چه قبر کوچکی داری ابالفضل!
شعر آیت الله صافی گلپایگانی ویژه اربعین حسینی
اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است
هر که را مینگرم غمزده و محزون است
زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب
کز غم اصغر بیشیر، دلش پرخون است
یا که لیلی به سر قبر پسر آمده است
کاشکش از دیده روان همچو شط جیحون است
مادر قاسم ناکام که مینالد زار
بهر آن طلعت زیبا و قد موزون است
در ره کوفه و در شام و سرا ظلم یزید
کس نپرسید ز. سجّاد که حالت، چون است
دختر شیر خدا ناطقة آل رسول
کز نهیب سخنش کفر و ستم موهون است
کرد ایراد چنان خطبه و ثابت بنمود
که یزید شقی از دین خدا بیرون است
زنده دین مانده ز. تصمیم و ز. ایثار حسین
حق و حرّیت و اسلام به او مدیون است
هان بیایید و ببینید که در راه خدا
صحنة رزم ز. خون شهدا گلگون است
آه و افسوس که کشتند لب تشنه امام
زخم بر پیکر پاکش ز. عدد افزون است
قصة کرب و بلا قصة صبر است و قیام
به فداکاری و جانبازی و دین مشحون است
تا ابد نام حسین بن علی در تاریخ
با ثبات قدم و نصرت حق، مقرون است
جاودان عزت حزب الله و انصار خدا است
خیمة باطل و احزاب دگر وارون است
هر که در حصن ولایت رود از روی خلوص
ز. آتش دوزخ و آن هول و خطر، مأمون است
«لطفی» از عاقبت کار مکن قطع امید
که به الطاف حسین بن علی میمون است
شعر سید حمید رضا برقعی ویژه اربعین حسینی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری؟
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه میخواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و میدیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه آخر نگاه من صدا میزد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا میزد
حدود ساعت سه جان من میرفت آهسته
برای غرق در دریا شدن میرفت آهسته
بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمعای دریای غیرت خیمهها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود.
ولی از پا نیفتادم، شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
شعر محمد حسین انصاری نژاد ویژه اربعین حسینی
کدام چلهنشین است اینچنین که منم
علم به دوش دراین ظهراربعین که منم
اویس، دست تکان میدهد براهل یمن
چهل عمود بیایید از یمین که منم
چهل عمود نرفتم که دست حرملهای
کمان به دست فرود آمد ازکمین که منم
ببین درآینهی شط شکوه ساقی را
خدا که دست برآرد ازآستین که منم
چهل عمود، شبی از فرات رد شدهام
به روی دست، ورقهای یاسمین که منم!
سکوت تشنهلبانیم ساقیا مددی
أَدِر، و ناوِلُنی مثلَ ساتکین که منم
امام خوانده تو را «نافذالبصیره» و بس
برآر دست ازآن چشمهی یقین که منم
علم به دوش، شهیدان کیستند به دشت؟
به لالهپوشترین قسمت زمین که منم
کجاست سورهی یاسین سربریده به طف
به نیزه میشنوم شرح یاء و سین که منم
میان معرکه «هل من معین» کیست به دشت؟
به نیزه، شعشعهی ماه بیمعین که منم
نشسته جلوهی ثاراللهی به پیرهنش
نشسته نقش هوالله برنگین که منم
خموش ردشدی ازخیمهگاه سوختهای
شکسته بشنو ازاین تار بیطنین که منم
کنار علقمه ساعت به وقت مرثیه است
در این قصیده ببین داغ بر جبین که منم
شعر سیدرضا موید ویژه اربعین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
شعر یوسف رحیمی ویژه اربعین
غریبی، بیکسی، منزل به منزل
خبر دارد ز حالم چوب محمل
چهل روز است در سوز و گدازم
فقط خاکستری جا مانده از دل
چه بارانی دو چشم آسمان است
چه طوفانی دل این کاروان است
کنار قبر سالار شهیدان
همه جمعند و زینب روضه خوان است
شبیه آتش است این اشک خاموش
که میبارد ز چشمان عزاپوش
رباب است این که با لالایی خود
کنار خیمهها رفته ست از هوش
انتهای پیام/