به گزارش حوزه دانشگاهی گروه علمی پزشكی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در بیانیه بسیج اساتید به مناسبت 13 آبان آمده است: آبان یادآور سه حادثه مهم و سرنوشتساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که هرسه به نحوی به رویارویی ایرانیان با نظام سلطۀ جهانی و در رأس آن، امریکای جهانخوار پیوند میخورد؛ تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه در سال 1343 در اعتراض به مصونیت قضایی امریکائیان در ایران؛ سرکوبی و کشتار دانشآموزان و دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات و اعتراضات علیه نظام وابسته پهلوی در سال 1357 و تسخیر مرکز جاسوسی امریکا در ایران در سال 1358؛ به همین جهت، در تقویم کشورمان این روز به «روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی» نامگذاری شده است.
در این بیانیه آمده است: غالب صاحبنظران مسائل ایران بر این نظرند که آمیزهای از استعمار خارجی و استبداد داخلی به عنوان دو نیروی مکمل در «نقش زدن سکۀ بدبختی» در ایران دورۀ معاصر مؤثر بوده و ایرانیان را از حقوق مسلم خود در «تعیین سرنوشت» و رسیدن به جایگاه شایستۀ خود محروم کردهاند؛ به گونهای که همه مبارزات تاریخی ملت ایران در دورۀ معاصر برای مقابله با این دو معضل اساسی بوده است. جنبش تنباکو به عنوان اولین حرکت تاریخی ملت ایران علیه استعمار انگلیس بود. اما دشمن خارجی که از در رانده شده بود -علیرغم پیروزی اولیۀ ملت ایران - با کمک استبداد ناصرالدینشاهی، مجدداً از پنجره بازگشت و با کمک روسیۀ تزاری، همه منابع کشور را بدر قالب امتیاز به نام خود ثبت کرده؛ چنانکه این دورۀ تاریخی به «عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران» معروف شد.
بسیج اساتید تصریح کرد: ملت ایران که از این همراهی ناجوانمردانۀ کارگزارانِ داخلی با دشمن خارجی به ستوه آمده بود، 15 سال بعد (در سال 1285) در انقلاب مشروطه، دولت سرکوبگر و مستبد داخلی را هدف گرفت و با رهبری علما و فداکاری مردم و مجاهدان اقصی نقاط کشور، به حصول فرمان مشروطیت و تأسیس نظام مشروطه و مقید کردن اختیارات دربار و دولت، نائل آمد. اما اینبار نیز با دخالت دو قدرت انگلیس و روسیه که در رقابت استعماری همپیمان بودند، ایران (سالِ بعد از مشروطه) به سه منطقه تقسیم شد و سال بعد از آن با بمباران مجلس شورای ملّی از سوی لیاخوف روسی، علیه مشروطه کودتا شد و 6 سال بعد در جریان جنگ جهانی اول (1915) منطقه بیطرف نیز بین این دو قدرت استعماری تقسیم شد تا هریک، سهم نامشروع خود از ایران را تاراج کرده باشند، اما با وقوع انقلاب کمونیستی 1917 در روسیه و دست برداشتن انقلابیونِ مارکسیست از ادعاهای استعماری تزارها و خروج شوروی از گردونه مسائل ایران، انگلیس یکه تاز میدان سیاست ایران شد.
دراین بیانیه خاطرنشان شد: این قدرت استعماری با قرارداد 1919 و سپس کودتای رضاخان در سال 1921 (1299) به مدد حضور و نفوذ گسترده و فوق العادۀ خود در ایران همراه با امتیاز انحصاری نفت ایران، این فرصت را پیدا کرد که با کمک به تأسیس سلسلۀ پهلوی، به ادغام رسمی ایران در نظام سرمایهداری جهانی پرداخته و از طریق این سلسلۀ وابسته، همه نهادها و نمادهای تمدن غربی را در ایران غرس کرده و متقابلاً همۀ نهادها و مؤسسات مدنیِ بومی و سنتی ایران را که در حال ضعف و افول بودند، محو و نابود کند.
بسیج اساتید افزود: هدف استعمارگر پیر اروپا به نمایندگی از اردوگاه سرمایه داری جهانی، علاوه بر رقابت ایدئولوژیک و سیاسی با شوروی، ایجاد سدّ نفوذ شوروی به ایران، غرب آسیا و هندوستان و جلوگیری از ورود و نفوذ هر قدرت دیگری به ایران بود. به همین دلیل، مبارزۀ بعدی ملت ایران در جریان جنگ جهانی دوم و علیه استعمار انگلیس شکل گرفت؛ عاملان این جنگ استعماری با نادیده گرفتن سیاست بیطرفی ایران در تحولات جهانی، پادشاه کشور را که البته منفور مردمش بود، بهشکل تحقیرآمیزی از کشور تبعید کردند.
در این بیانیه ذکر شده است: اما در شرایط اشتغال بیگانگان به رقابت استعماری در ایران و نبود رضاشاه دیکتاتور، ملت، «جنبش ملّی کردن نفت» را راه انداخت تا دست استعمار انگلیس را از منابع نفتی ایران کوتاه کند که سرانجام بعد از 6 سال در اسفندماه 1329 منجر به پیروزی ملت ایران علیه انگلیس و ملّی کردن صنعت نفت شد. در کمال ناباوری و در شرایط خوشبینیِ برخی نخبگانِ جنبش به امریکا در رقابت با انگلیس، اما این دو قدرت سلطه گر غربی بر سر منافع مشترکشان (نفت ایران) باهم به تفاهم رسیده و با اجرای کودتای 28 مرداد 1332 همه دستاوردهای مبارزات ملت ایران را بر باد داده، با تشکیل کنسرسیوم نفتی، نفت ایران را بین خود (امریکا و انگلیس) تقسیم کردند، اما با توجه به افول قدرت جهانی انگلیس و خروج تدریجی این کشور از منطقۀ غرب آسیا، امریکا با کمکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی به تحکیم پایههای استبداد پهلوی دوم (محمدرضا) همت گماشت و تا سال 1357 به مدت 25 سال قدرت بلامنازع عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... ایران شد. در این شرایط حکومت ایران وابستگی کامل به امریکا پیدا کرد؛ بهطوریکه گازیوروسکی در کتاب خود آن را «دولت دست نشانده» خواند و علت سقوط رژیم شاه را همین عدم استقلال اعلام کرد.
بسیج اساتید ادامه داد: امریکا در این دوره با تحمیل کاپیتولاسیون و گرفتن مصونیت قضایی برای 60 هزار مستشار امریکایی و خانوادههایشان در ایران (21 مهرماه 1342) اوج تحقیر و تحمیل خود را بر ملت ایران وارد کرد که با فریاد روشنگرانۀ امام خمینی(ره) در چهارم آبانماه 1343 مواجه شد. امام خمینی(ره) که در شرایط تصویب کاپیتولاسیون در زندان بود، در سال بعد و به مناسبت سالگرد تولد شاه با فریاد «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و بازهم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند ... عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند»، به این موضوع واکنش نشان داد. در این قضیه یکی از مقامات رژیم شاه، برای ملاقات با امام و هشدار نسبت به هرگونه واکنش به قم رفت که اجازه ملاقات پیدا نکرد؛ لذا از طریق مرحوم حاج آقا مصطفی - که در ایام بزرگداشت چهلمین سالگرد شهادتش هستیم - به امام پیغام داده بود که: اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف میزند، مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه شاه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی معروف خود، آمریکا را با شدیدترین حملۀ خود مواجه کرد و فرمودند: آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر، اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست! با آمريكاست. رئيس جمهور آمريكا بداند كه پيش ملت ما منفورترين افراد دنياست، آقا تمام گرفتاریهاي ما از این آمریکاست.
در این بیانیه تصریح شد: در همان روز، امام خمينى(ره) اعلاميهاى خطاب به ملت ايران و علماى اسلام منتشر كرد و اقدام ننگين و اسارت بار دولت و مجلسين را درخصوص تصويب لايحه كاپيتولاسيون افشا و محكوم نمود و از اقشار مختلف ملت خواست كه درباره آن، روشنگرى كنند و عليه دولت بپاخيزند: بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود. از بالاترها، به هر وسيلهای که هست، بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند؛ اين دولت را ساقط كنند؛ وكلايى را كه به اين امر مفتضح رأى دادند از مجلس بيرون كنند ... برجميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند.
بیبج اساتید تاکید کرد: دولت سرکوب گر در هماهنگی با استعمار خارجی اقدام به تبعید امام خمینی(ره) در 13 آبانماه نمود تا این فریاد حقطلبانه و استقلالخواهانه را خاموش کند؛ اما وقتی با ندای آزادیخواهانه ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی 1357 مواجه شد، اینبار نیز با پشتوانه ابزارها و مستشاران امریکا، به مقابله وحشیانه با ملت ایران پرداخت که نمونه برجستۀ آن، کشتار دانشآموزان و دانشجویان در 13 آبانماه 1357 در مقابل دانشگاه تهران بود. ملت ایران که از دو دشمن دیرین خود؛ استعمار خارجی و استبداد داخلی، تجربیات تلخی داشت، به رهبری بزرگمرد تاریخ معاصر ایران حضرت امام خمینی(ره)، پایمردی و فداکاری به خرج داد و اینبار با شعار کلیدی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به نفی همزمان استبداد داخلی و استعمار خارجی در هر دو وجه کمونیستی و سرمایهداری آن پرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی، به تأسیس نظام جمهوری اسلامی برمبنای اسلام و استقلال ملّی پرداخت و اولین نظام حقیقتاً دینی مستقل جهان را برقرار نمود.
در این بیانیه با اشاره به شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی و بویژه بعد از جنگ جهانی دوم آماده است: تثبیت نظام دوقطبی و تقسیم دنیا بین دو ابرقدرت امریکا و شوروی که تا آن زمان امکان وقوع انقلاب، خارج از اراده و حمایت آندو، تقریباً غیرممکن بود و همۀ انقلابها به نحوی وابسته به یکی از این دو ابرقدرت بودند، انقلاب اسلامی که از این قاعدۀ کلی کاملاً مستثنا بود، بدون وابستگی به هیچیک از دو ابرقدرت و حتی کشورها و قدرتهای دیگر و صرفاً با اتکا به ارادۀ مردمِ خود به وجود آمد، به همین دلیل نیز همۀ قدرتهای جهانی بویژه امریکا با آن سرِ ناسازگاری گذاشتند.
بسیج اساتید اظهار داشت: علیرغم چشم پوشی ملت انقلابی ایران از جنایات 25 سالۀ امریکا در ایران، شیطنت ها، دخالتها و مزاحمتهای این دولت قلدر و مستکبر برای نظام نوپا ادامه یافت و بیتوجهی آن کشور به خواسته ها و مطالبات ملت ایران مبنی بر تحویل شاه فراری به ایران برای محاکمه و نیز بازپس دادن 12 میلیاد دلار وجوه قراردادهای نظامی که در روزهای آخر رژیم پهلوی از سوی دولت بختیار لغو شده بود، خشم ملت ایران را برانگیخت. در این شرایط بغرنج و شکننده و در یک دهنکجی آشکار به ملت ایران و علیرغم هشدار محرمانه دولت موقت به امریکا در مورد پناه دادن به شاه فراری، کارتر اجازۀ ورود شاه فراری به خاک امریکا را در 30 مهرماه 1358 به وی داد. دانشجویان انقلابی و جوانان آرمانخواه ایران که بوی آمادگی برای کودتایی شبیه کودتای 28 مرداد را استشمام کرده بودند در اقدامی انقلابی و پیشدستانه، روز 13 آبانماه 1358 مرکز جاسوسی امریکا را با این هدف که جلوی کودتای احتمالی را بگیرند و نیز امریکا را وادار به پذیرش خواستهای برحق ملت ایران کنند، به تصرف درآوردند. اما امریکای مستکبر و به تعبیر امام خمینی(ره)؛ «شیطان بزرگ» بهجای اینکه به خواستههای دانشجویان که مطالبات ملت ایران بود، توجه کند و اموال و داراییهای بلوکه شده ایران را بازپس دهد، یا شاه فراری را برای محاکمۀ عادلانه، به ایران تحویل دهد؛ به شاخ و شانه کشیدن روی آورد و با اعزام ناوگان ششم خود به خلیج فارس و اعزام یک گردان از تفنگداران خود به صحرای سینا برای آموزش و آمادگی جهت حمله به ایران و اجرای عملیات آزادسازی گروگانها و ... تلاش کرد بدون دادن کوچکترین امتیازی که درواقع حق مسلم ایران بود، گروگانها را با قدرت زور آزاد کند. گرچه بعد از شکست مفتضحانه در این راه، به مذاکره و تعامل روی آورد و براساس بیانیۀ الجزایر در اواخر دیماه 1359 گروگانها را آزاد کرد، اما با حیله، باز سرشت بدعهدی خود را نمایان کرد؛ چنانکه تاکنون هم به وعدهها عمل نکرده و اموال و داراییهای ایرانیان همچنان در تصرف غیرقانونی امریکا باقی مانده، حتی هر روز به بهانههای واهی اقدام به مصادرۀ آنها به نفع شهروندان خود و افراد ثالث میکند.
در این بیانیه تصریح شد: بعد از پیروزی انقلاب، جمهورى اسلامى همواره براى بريدن رشته هاى پيوند و وابستگى اقتصادى خود، فقط به ارادۀ نيرومند ملت خويش و استعداد درخشان ايرانيان متكى بوده و است؛ امام خمینی(ره) نیز در پیشگاه ملت ایران، این حقیقت را اذعان داشتند که: «مسئولين تنها با پشتوانه شماست كه مىتوانند به تمامى تشنگان حقيقت و صداقت اثبات كنند كه بدون امريكا و شوروى مىشود به زندگى مسالم تآميز توأم با صلح و آزادى رسيد». به تعبیر امام خامنهای، انقلاب اسلامی «پيام بزرگ خود را نفى نظام سلطه در جهان مىداند».این هویت مستقل، موجب هجوم بىسابقه تبليغاتى و نظامی عليه انقلاب اسلامی شده؛ به گونهای که در تاریخ انقلابهای جهان، «هيچ انقلابى تاكنون به اندازه انقلاب اسلامى مورد هجوم تبليغاتى و تسليحاتى واقع نشده است». با پيروزى انقلاب اسلامى روند نگرانى و توطئه و دشمنى از سوى دولتهاى مستكبر و صهيونيستها و سرمايهداران غارتگر بين المللى و نيز وابستگان آنها در برخى كشورهاى ديگر آغاز شد و به تدريج، گسترش و عمق و تنوع يافت. پيشرو و پرچمدار اين خصومت آشتىناپذير، دولت آمريكا و زائدۀ صهيونيست آن در خاورميانه یعنی اسرائیل غاصب بودند كه با سقوط رژيم پهلوى، مطيعترين متحد و مزدور خود در منطقه را از دست داده و از منافع نامشروع سياسى و اقتصادى خود در ايران محروم شده بودند.
بسیج اساتید تصریح کرد: نگاهى به فهرست تلاشهاى خصمانه امریکا كه شامل: اقدامهاى سياسى، تهاجمات نظامى، تدارك كودتاها، شورش آفرينى در مناطق متعددى از كشور، محاصره ها، توطئه هاى اقتصادى، حبس ذخائر ارزى، بهكارگيرى صدها راديو و روزنامه و تولید و نشر دهها هزار مقاله و گفتار تبليغاتى و شبيخون همهجانبۀ فرهنگى است، موضوعات و ابعادی که مؤید عمق دشمنى غارتگران بينالمللى و صهيونيستها و قدرتهاى استكبارى و در رأس همه آنها، دولت آمريكا با اسلام و انقلاب اسلامى و ملت انقلابى ايران است. تنها يكى از اين اقدامهاى خصمانه، تشويق، تحريك و كمك همهجانبه به رژيم عراق براى راهاندازى جنگى ويرانگر با ملت ايران بود كه هشت سال به طول انجاميد و علاوه بر خسارتهاى سنگين انسانى و مادى و ويرانگرى صدها شهر و روستا و بلعيدن امكانات گرانبهاى كشور، ملت و دولت ايران را در فرصت مغتنمى كه بايد صرف سازندگى و اصلاح مفاسد دوران طاغوت مىشد به خود مشغول ساخت و هشت سال از عمر یک انقلاب باشکوه را به جنگى بزرگ و دفاع از مرزها و سرزمينهاى ميهن عزيز مصروف ساخت. این تلاشها به اندازهای گسترده و همهجانبه بوده که قطعاً در مقابل اين دشمنان مقتدر، اگر هر رژيم دیگری میبود درهم ريخته و ساقط شده بود. انقلاب اسلامى اما بهطور معجزهآسايى به راه خود ادامه داد و بسيارى از مسلمانان و مستضعفان جهان را نیز بيدار نمود. نهضت بیداری اسلامی در سالهای اخیر، نمونۀ بارز این حقیقت است.
در این بیانیه در خصوص لزوم برگزاری راهپیمایی 13 آبان ماه خاطرنشان شد: همانند دیگر مناسبتهای ملّی و سیاسی میتواند بهانهای برای یادآوری حماسه ها و نقاط عطف انقلاب اسلامی و مایه درس آموزی برای چگونگی تداوم آن باشد. اما تحلیل علمی آن برای نخبگان دانشگاهی ضرورت دیگری است که تجزیه و تحلیلی فراتر از رویکردهای مناسبتی در حوزۀ نخبگان را آشکار میکند. یکی از نظریه ها و چارچوبهای تحلیلی که برای توضیح این وضعیت و شرایط مشابه در کشورهایی شبیه ایرانِ دورۀ پهلوی در جهان اسلام و در حال توسعه ارائه شده، تئوری توسعۀ وابسته است. از نظر اقتصادی، یک نظام، هنگامی وابسته است که انباشت و گسترش سرمایه نتواند عنصر پویایی و رشد خود را در درون آن بیاید. درواقع، یک نظام بینالمللیِ اقتصادی وجود دارد که در چارچوب آن، هریک از دولتها مواضعی را در سطوح متفاوت قدرت و نفوذ اتخاذ میکنند. کشورهای توسعهیافته، با کنترل تکنولوژی و سرمایه، توسعه سایر مناطق را بهصورت خاص و مورد نظر خود شکل میدهند. در چنین شرایطی، توسعه، ناممکن نیست و رشد اقتصادی از طریق افزایش داد و ستد، ازدیاد تولید ناخالص ملّی و صنعتی شدن ممکن میگردد بهگونهای که توسعه در مقطع زمانی خاصی در بعضی از کشورهای در حال توسعه، روی میدهد. اما این دستاوردها معمولاً با پیامدهای منفی، مثل تورم، عدم اشتغال، پیامدهای بهداشتی، نارسایی آموزش و پرورش، کمبود مسکن و ... همراه میشود. به همین دلیل، جان فوران آن را توسعه وابسته مینامد که به معنای رشد در محدودههای خاص، پیشرفت و رفاه اقلیتی از مردم جامعه و رنج و حرمان اکثریت است مشکلاتی که هیچ وقت حل و رفع نخواهد شد. روی دیگر سکۀ توسعه وابسته، دولت سرکوبگر در داخل است که پشتوانه و حافظ فرایند وابستگی است. درواقع، توسعه وابسته در ربط و نسبت وثیق با کشورها و قدرتهای سلطهگر و اقتصاد سرمایهداری جهانی و در مقام تکمیل کنندگی آن است و توجهی به نیازها و اقتضائات داخلی و نیروهای اجتماعی در داخل کشور ندارد و برای کنترل مخالفت و اعتراضات، به سرکوب متوسل میشود.
بسیج اساتید گفت: به نظر میرسد که این تحلیل، درواقع همان «تئوری توطئه» است که استعمار غرب را مانع اصلی توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان سوم تلقی کرده و غرب را عامل اصلی تداوم عقبماندگی میداند؛ درحالیکه نقش عوامل داخلی را نمیتوان در نظر نگرفت؛ اگر کشوری ظرفیت داخلی مستحکمی داشته باشد، هیچگاه تحت سلطه و استعمار قرار نمیگیرد. حتی گفته میشود کشورهای در حال توسعه با تبعیت از اصول و معیارهای غربی، میتوانند مثل کشورهای غربی مسیر توسعه را طی کنند. اما سؤال اساسی این است که چرا تاکنون کشورهای در حال توسعه که راه غرب را هم رفتهاند، به توسعه نرسیدهاند؟! پاسخ روشن است؛ دور باطل همینجاست که کشورهای در حال توسعه، چون ظرفیت و قابلیت درونی لازم (اقتصادی و نظامی) برای ایستادن در مقابل قدرتهای سلطهگر را ندارند، نمیتوانند سیاستها و برنامههای لازم برای تحقق توسعه را طراحی و اجرا کنند و در نتیجه، همچنان تحت سلطه باقی میمانند. ازسویی دیگر پرسش بعدی این است که چرا این کشورها ظرفیت داخلی لازم را ندارند؟! چون زیر سلطه هستند و سلطهگران و قدرتهای نظام سرمایهداری جهانی اجازۀ انتقال تکنولوژی و انباشت سرمایه داخلی را به ایشان نمیدهند؛ و این یعنی تسلسل و دور. تئوری جان فوران سکۀ بدبختی ایران را همزمان با گسترش نظام سرمایهداری جهانی در ایران از دورۀ قاجایه میداند. درحالیکه ایرانِ دورۀ صفوی در قرن 17 قدرتی در عرض قدرتهای اروپایی، هند و عثمانی بود. اما بعد از فروپاشی صفویه و پس از فترت دوران افشاریه و زندیه، ایران از قرن 19 (دورۀ قاجاریه) وارد فرایند توسعه وابسته شد و در حاشیه نظام سرمایهداری جهانی قرار گرفت.
در این بیانیه با اشاره به اینکه یکی از واقعیتهای تلخ تاریخ ایران این است که این کشور از زمان قاجاریه به بعد در موقعیت وابستگی به نظام جهانی سرمایهداری قرار گرفته و همین وابستگی باعث شده که هرگاه انقلاب یا اصلاحی در حال به ثمر نشستن بود، با مداخلۀ بیگانگان ناکام ماند که نمونۀ آن، دخالت انگلیس و روسیه در انقلاب مشروطه و مداخلۀ امریکا و انگلیس در جنبش ملّی شدن نفت است. حتی مخاصمه و تضییقات امریکا بعد از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از چالشهای اصلی انقلاب اسلامی، در همین چارچوب قابل فهم بوده و است. دیگر عامل مهم شکست انقلابها و مبارزات ملت ایران در دورۀ معاصر، توسعۀ وابسته در حوزه اقتصاد و موقعیت حاشیهای ایران در نظام جهانی بوده است. این متغیر باعث شده است که در لحظههای حساس و بحرانی، ایران نتواند روی پای خود بایستد. تحریم اقتصادی ایران در دورۀ ملّی شدن صنعت نفت، و سقوط قیمت نفت در سالهای آخر دهۀ 1350 و نیز و اواسط دهه 1360 در شرایط جنگ تحمیلی، تحریمهای شدید و باصطلاح «فلج کنندۀ» امریکا از سال 1390 تاکنون، خود، از نمونههای عملکرد اقتصاد وابسته است.
بسیج اساتید با بیان اینکه به لحاظ وابستگی، ایران در قبل از انقلاب در همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی به دولتهای غربی بویژه امریکا وابسته بود، ادامه داد: اما از همان آغازِ استقرار نظام جمهوری اسلامی، سیاست کلی آن بر محور «قطع همۀ وابستگی ها» قرار گرفت و خروج از پیمانهای نظامی ابرقدرتها و پیوستن به جنبش عدم تعهد در همین راستا بود. در حوزۀ اقتصادی نیز با توجه به امکانات عظیم و بالقوه خدادادیِ سرزمین ایران، سیاست خودکفایی و خوداتکایی، هم در کشاورزی و هم در صنعت بویژه علم و فنّاوری در دستور کار قرار گرفت تا کشور در تأمین کالاهای راهبردی، مستقل و خودکفا شده و از زمره کشورهای وارد کنندۀ مطلق خارج شود و در حد امکان به صادر کننده تبدیل شود. این سیاست معطوف به این هدف بود که در جهان بههم وابسته و بههم پیوسته بتواند استقلال خود را حفظ کند و تحت تأثیر تحولات و سیاستهای جهانی قرار نگیرد، یا کمتر متأثر شود. از منظر جمهوری اسلامی، پیوستگی متقابل و وابستگی کشورها بههم، فینفسه مشکلی ندارد، اما این پیوستگی نباید به گونهای یکطرفه باشد که یک یا چند بازیگر بینالمللی بتوانند ارادۀ خود را بر دیگر کشورها تحمیل کنند و استقلال سیاسی و حاکمیت ملّی آنها را تحت تأثیر قرار دهند.
در این بیانیه تصریح شد: امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی پیامدها و آثار واقعیتهای مسلم گفتهشده، بهتدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن تشکیک میکنند؛ اسفبارتر از آن، بعضی حتی توصیه به پذیرش وضع موجود و تمکین در مقابل خواست و اراده قدرتهای مسلط جهانی و هضم در نظم موجود طراحی شده بهوسیله آنان، بلکه پذیرش طوق وابستگی به آنان میکنند. تفکر یادشده اینگونه استدلال میکند که مقاومت در برابر قدرتهای سلطهگر جهانی، علاوهبر آن که آب در هاون کوبیدن است و نتیجه نمیدهد، هزینههای بسیاری بر ملتها و دولتهای مبارز و مقاوم تحمیل میکند. در اینجا تلاش میشود تا دو رویکرد متفاوت در مواجهه با این پدیده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
بسیج اساتید تاکید کرد: جریان و رویکرد نخست که میتوان آن را رویکرد واقعگرای سازشگر نامید، گرچه دارای طیفبندیهای گوناگونی است، لکن در یک نگرش کلی بر این نظر استوار است که باید در عرصه بینالمللی و منطقهای واقعگرا بود؛ یعنی قدرتهای جهانی همانند امریکا و اروپا را بهعنوان یک واقعیت غیرقابل انکار مورد توجه و محاسبه قرار داد. از نظر آنان، واقعیت این است که هیچ تصمیم و اقدامی بدون هماهنگی با این قدرتها بخصوص امریکا که بزرگترین اقتصاد، عظیمترین ارتش و قویترین همپیمانان سیاسی را در جهان دارد، به سرانجام نخواهد رسید. لذا باید راه مقابله و مقاومت را کنار گذاشت و راه اعتمادسازی و همراهی را دنبال کرد. برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته، مبتنی بر «تئوری وابستگی» این ایده را مطرح میکنند که برای پیشرفت کشور باید به دنبال وابسته شدن به قدرتهای جهانی بود و از توهم استقلالطلبی و خروج از یوغ بیگانگان خارج شد؛ اینان الگوی ژاپن و کره جنوبی را که براساس آن، این دو کشور با نزدیک شدن به امریکا از پیشرفت و توسعه بهرهمند شدند، به عنوان الگوی مورد نظر خود برای توسعه یافتگی مطرح میکنند. در میان این گروه که عمدتاً تحصیلکردگان غرب میباشند، برخی بر این نظرند که غرب، یک کلیت به هم پیوسته است که باید همه آن را با هم پذیرفت! لذا باید برای رسیدن به پیشرفت و توسعه همانگونه که در سیاست و اقتصاد سرمایهداری حل میشویم، در فرهنگ و تمدنش نیز بهطور کامل ذوب و محو شویم.
در این بیانیه آمدهاست: در نقطه مقابل دیدگاه یادشده، دیدگاه واقعبینِ مقامتگرا قرار دارد. براساس این دیدگاه، غرب، توسعه و پیشرفت خود را بیش از هرچیز، مرهون چپاول، استعمار و استثمار ملل محروم شرق و جهان اسلام در طی چند قرن اخیر است و این امر را تاریخ چند صد ساله استعمار افریقا، هند، کشورهای اسلامی، ایران، عراق و ... گواهی میدهد. این گروه از صاحبنظران در مقابل دسته اول که ژاپن و کره جنوبی را به عنوان الگوهایی از توسعهیافتگیِ متأثر از وابستگی ذکر میکردند، به این نکته اشاره میکنند که اگر امریکا و غرب به توسعه اقتصادی این دو کشور کمک کردند، دلیلش مقابله و رقابت با چین کمونیست و کره شمالی بوده، اما در جهان اسلام که بدیل و رقیبی برای غرب در منطقه وجود نداشته، وابستگی کشورها، جز خرابی، ویرانی و عقبماندگی دستاورد دیگری نداشته است؛ ضمن اینکه توسعۀ نسبی این کشورها در محدودهها و عرصههای خاصی است و این کشورها هیچگاه نمیتوانند به محدودۀ ممنوعه قدرتهای جهانی وارد شوند. به همین دلیل، آندو کشور ضمن کسب جایگاه نیمهحاشیهای در نظام جهانی، خود، از سوی کشورهای مرکز استثمار میشوند؛ در عینحال که کشورهای حاشیهای را هم استثمار میکنند؛ یعنی هم به نظام سرمایهداری جهانی «سواری» میدهند و هم جهان سوم را استثمار میکنند.
بسیج اساتید تصریح کرد: از دیگر سو باید از دیگر واقعیات نیز پرده برداشت؛ اگر مقاومت و مبارزه با قدرتهای بزرگ هزینه دارد، هزینۀ سازش و اعتماد به آنان نیز اگر از آن بیشتر نباشد، کمتر نیست. کشورهای عربی و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که از 40 سال پیش با اعتماد به غرب و امریکا، مسیر سازش و همراهی را طی کردند، نهایتاً چه توشهای از این راه به دست آوردهاند؟! این در حالی است که حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی علیرغم محدودیتهای بسیار از ابتدای قرن جدید (21) پشتسرهم با پیروزیهای چشمگیر همراه بودهاند. آزادی جنوب لبنان در سال 2000، جنگ 33 روزه در 2006 ، جنگ 22 روزه و 8 روزه در غزه (2008) که همگی علیرغم نابرابری فاحش، با پیروزی جریان مقاومت همراه شد. در منطقه نیز شاهد این هستیم هنگامی که ما با امریکا و ناتو در جنگ علیه القاعده و طالبان در افغانستان در 2001 همراه شدیم، نهتنها هیچ دستاوردی به چنگ نیاوردیم و هماکنون در آن کشور از نفوذ اقتدار درخور توجهی برخودار نیستیم، که حتی مردم افغانستان نیز همچنان در آتش تروریسم، جنگ داخلی و کشتار از سوی نیروهای امریکایی میسوزند. اما در عراق، شاهد نتایجی کاملاً برعکس هستیم؛ عراقی که بهوسیله امریکا و ناتو، شاهد سقوط صدام بزرگترین دشمن ایران بود، نهتنها بهدست امریکا نیفتاد، بلکه با سیاستهای مستقل ایران هماکنون به اصلیترین متحد جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده است. چرا؟ برای اینکه جمهوری اسلامی در عراق برخلاف افغانستان، با ائتلاف غربی به اصطلاح ضدداعش همراهی نکرد و خود به تنهایی محور یک ائتلاف شد که روسیه را هم با خود همراه نمود و جبهه جدیدی را در منطقه گشود که هماکنون در دو قدمی پیروزی کامل قرار دارد. در سوریه نیز هکذا. در حوزه مسائل داخلی نیز آنگاه که به دست دیگران چشم دوختیم، دست خالی ماندیم و آن گاه که خود دست بهکار شدیم، موفقیتهای چشمگیری را بهدست آوردیم. شاهد این مدعا پیشرفتهای علمی و فنّاوری در عرصههای مختلف نظامی، هستهای، ماهواره، نانو، سلولهای بنیادی، پزشکی، سدسازی، صنعت نفت و بسیاری از عرصههای دیگر است. درمقابل، هرگاه که تصور کردیم با مذاکره و معامله با امریکا میتوانیم برمشکلات فایق آییم و به آنان اعتماد کردیم، ناکام ماندیم.
در این بیانیه خاطر نشان شد: زندهترین شاهد مدعای بالا - علاوهبر بدعهدیهای مکرر امریکا در دورۀ معاصر- مسأله برجام است. تصور اولیه برخی از مسئولان این بود که با وارد کردن امریکا به فرایند مذاکرات هستهای، پروندۀ هستهای به نتیجه مطلوبی خواهد رسید و در اولین روز انعقاد قرارداد، همه تحریمها اعم از مالی، بانکی، هستهای و غیر آن برداشته خواهد شد. اما هماکنون که بیش از دو سال از زمان عقد این قرارداد میگذرد، به اذعان همه صاحبنظران و حتی مقامات مسئول، وضعیت تحریمها از قبل از برجام نیز بدتر شده است؛ زیرا اولاً در این دوره، جمهوری اسلامی با تحریمهای جدیدی همچون تحریم معامله با دلار مواجه شده و مبادلات ارزی و حتی پرداخت حقوق نمایندگان سیاسی کشور در خارج با مشکل جدی مواجه شده است؛ ثانیاً بهدلیل بسته بودن سوئیفت عملاً از 137 میلیارد دلار ارز بلوکه شده در سیستم بانکی خارجی، تاکنون چیزی کمتر از 7 میلیاردِ آن وصول شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی در همان روز اول اجرایی شدن برجام، خوشبینانه بلکه سادهلوحانه به همه تعهداتش عمل کرد و انجام هیچ تعهدی را منوط به انجام تعهد طرف مقابل ننمود.
بسیج اساتید اظهار داشت: این رویکرد خوشبینانه در یک اشتباه دیگر، در پی آن است که با سیاستهای امتیازدهی به اروپا تلاش کند تا اروپا را ترغیب به پایبندی به برجام نماید. بر همین اساس، با وجود آنکه فرانسه در جریان مذاکرات برجام بدترین مواضع را داشته، هماکنون به اولین شریک تجاری جمهوری اسلامی تبدیل شده و در شرایط جدید نیز اهرم فشاری علیه ما و به نفع امریکاست. لکن بعضی دیگر از اعضای 1+5 که نسبتاً در کنار ما بوده و هستند؛ چندان مورد عنایت و توجه قرار نمیگیرند. این رویکرد که به امید بهبود روابط با غرب، تمام تخم مرغهای خود را در سبد برجام چیده بود، هماکنون که با ناکامی و ناکارآمدی این توافق مواجه شده، در پی فرافکنی و شانه خالی کردن از مسئولیت خود در تحمیل برجام بر جمهوری اسلامی است. در برابر این نگاه خوشباور، رویکرد واقعبینانۀ مقاومتگرا اما بر آن است که راه پیشرفت و موفقیت کشور را در همه عرصهها با اتکا به توان نیروها و منابع داخلی دنبال کند. براساس این دیدگاه که بارها در تاریخ معاصر ایران مورد آزمون پرثمر قرار گرفت؛ اگر جمهوری اسلامی در پی آن است که اهداف داخلی، منطقهای و خارجی خود را محقق کند، باید در پی افزایش قدرت اقتصادی و نظامی خود باشد؛ زیرا آنچه در عرصه جهانی موجب پذیرش یک سخن حق و هژمونی آن میشود؛ علاوهبر اتقان آن، «رژیم قدرت» و توان و اقتداری است که در پشتِ آن نهفته است.
در این بیانیه با اشاره به اینکه بیشک، فرهنگ اسلامی و ایرانی دالّ مرکزی بالندگی و پویایی ملت ایران است، از دیگر سو باتوجه به قضاوت عقل و اقدام حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که برای دومین سال متوالی، در نامگذاری سال از عنوان «اقتصاد مقاومتی» استفاده می کنند، نصریح شد: پیداست که افزایش توانمندیهای اقتصادی ملت و دولت باید در صدر اولویتها قرار گیرد. اقتصاد مقاومتی، اقتصادی درونزار و بروننگر است و در پی آن است که در مقابل تکانههای اقتصاد جهانی، توان حفظ تعادل و استقرار خود را داشته باشد. درونزاست به این معنا که متکی به توان علمی و اجرایی نیروهای داخلی و استعدادهای درخشان مردم این مرز و بوم است؛ بروننگر است به این معنا که در پی آن نیست که اقتصاد ایران را فارغ از واقعیتهای اقتصاد جهانی اعم از ظرفیتها و آسیبهای آن پیش ببرد و از تجربه کشورهای موفق در این حوزه استفاده نکند.
بسیج اساتید افزود: باتوجه به چنین وضعیتی است که نظریه «توسعه دانشبنیان» مطرح میشود (العلم سلطان)؛ یعنی توسعه و پیشرفتی که پایههای اصلی آن، علم و فنّاوری دانشمندان و متخصصان ملّی میباشد. خوشبختانه کشور ما در این خصوص با توجه به سرعت رشد 13 برابریاش نسبت به رشد علمی دنیا، به اندازه کافی دارای ظرفیت بالنده است. هماکنون بررسیهای میدانی حکایت از آن میکند که مشکل عمده جمهوری اسلامی در حوزه صنعت، علم نیست، بلکه فنّاوری است. این عرصه، همان عرصهای است که در آن، نقش استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مراکز علمی اهمیت مییابد. آنچه در این فرآیند از اهمیت مضاعفی برخوردار است، حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. زیرا اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتاً باید آن را در نظریههای بومیِ اسلامی- ایرانی جستجو کنیم. حوزهای که نقش اساتید متعهد، انقلابی و وطنخواه در آن از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
انتهای پیام/
مرگ بر امریکا