به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،گروه تکفیری تروریستی داعش از ابتدای پیدایش، آزادسازی فلسطین را همیشه به بعد موکول کرده است، این گروه با وجود پذیرش مسئولیت بسیاری از حملات تروریستی در اقصی نقاط جهان از اروپا و امریکا گرفته تا افریقا ، تاکنون حتی یک گلوله به سمت اسرائیل شلیک نکرده است .
داعش که حتی ورزشکاران جام جهانی فوتبال را هم تهدید می کند تاکنون حتی یک جمله تهدیدامیز در قبال اسرائیل منتشر نکرده است.
دلیل مهربانی داعش با اسرائیل چیست؟ اصولا اهداف پشت پرده ایجاد داعش چیست ؟ در بخش دوم گزارش "داعش از پیدایش تا فرسایش" جعبه سیاه داعش را رمزگشایی میکنیم.
داعش در خدمت تامین امنیت اسرائیل
داعش بعد از حدود شش سال بحران آفرینی در عراق و سوریه اکنون به پایان راه نزدیک شده است ، صدها هزار ان کشته و ویرانی گسترده در این دو کشور اسلامی در کنار انتشار ویروس تروریسم در منطقه حاصل این طرح امریکایی صهیونیستی و عربی است. طرحی که ا ز سوریه گرفته تا عراق ،یمن ، لیبی و مصر و کشورهای افریقایی را درگیر فتنه ای بی پایان کرد.
از آنچه گذشت میتوان به اهداف واقعی نهفته در پس تشکیل گروههای تروریستی مانند داعش و حمایت عربستان و آمریکا از آنها پی برد، چون اگر غیر از این بود، رژیم صهیونیستی هیچگاه در برابر آنچه «بهار عربی» خوانده میشد، سکوت نمیکرد و اگر گروههای تروریستی مانند داعش واقعا در پی تاسیس دولت اسلامی بودند، جهاد خود را نه علیه مسلمانان دیگر که علیه رژیم صهیونیستی اعلام میکردند و هدف خود را آزادسازی بیتالمقدس قرار میدادند.
این گروهها نه تنها تهدیدی برای رژیم صهیونیستی نبوده و نیستند، بلکه هر روز دامنه همکاری خود با این رژیم را توسعه میدهند و بارزترین نمونه آن، همکاری رژیم صهیونیستی با «جبهه النصره» در جنوب سوریه است.
بحران سوریه و هم پیمانی محور غربی – عربی با هدف ساقط کردن نظام سوریه تبدیل به بستری مناسب برای شکل گیری گروه های تروریستی در این کشور و در نهایت تولد گروه تروریستی داعش شد.
با نگاهی به تحولات غرب اسیا بعداز امضای معاهده کمپ دیوید از سوی مصر مشاهده می شود که بعد از امضای این معاهده،
اسرائیل دیگر از مرزهای جنوبی خود با تهدیدی از نوع عربی مواجه نبوده است امّا تهدیدهای عربی از دیگر مرزها پا بر جا بودند.
قذافی در لیبی،حافظ اسد در سوریه و صدام حسین در عراق همگی قسمتی از وجهه ملّی و عربی خود را بر دشمنی با اسرائیل بر اساس هویت عربی ساخته بودند.
یاسر عرفات هم به عنوان رهبر قهرمان عرب فلسطینی در لبنان پایگاه داشت و عملیات علیه اسرائیل ترتیب می داد. همه این افراد و زمینه های قدرت شان می بایست از بین می رفتند تا تهدیدی عربی برای اسرائیل بر جا نمانَد.
سوریه در منازعه درون بعثی با عراق و زمین گیر شدن استراتژیک در درّه بقاع لبنان زهرش گرفته شد.
قذافی درپی جاه طلبیهای دیوانه وارش درگیر جنگی با آمریکا شد که خطر فرامرزی اش را بالکل خنثی کرد و صدّام حسین، که برای رسیدن به رویای احمقانه "قادسیه دوم" درگیر جنگی گسترده، طولانی و بیسرانجام با ایران شد؛ ایرانی که گرچه عربی نبود امّا نفی اسرائیل یکی از اصلی ترین وجوه اندیشه انقلابی آن بود.
یاسر عرفات هم که از درگیری های بی سرانجام با اسرائیل فرسوده شده بود و دیگر حامی عربی با قوّتی برای خود نمییافت، تن به سازش با اسرائیل داد و بدین ترتیب، تهدید عربی علیه اسرائیل عملاً برّندگی خود را از دست داد امّا در این مدّت تهدید بزرگتری سر برآورده بود، تئوری نفی اسرائیل به عنوان غاصب قسمتی از جهان اسلام.
نقش ایران در زنده نگاه داشتن آرمان فلسطین
مبارزه با اسرائیل تا قبل از انقلاب ایران، گفتمان مذهبی نداشت. از طرفی کشورهای عربی نوعاً تحت الحمایه شوروی و تحت تاثیر بلوک شرق و تفکرات چپ بودند و گفتمان مذهبی پیشرو و برانگیزنده قوی در آنها بروز اجتماعی نداشت.
اولین گفتمان مذهبی نفی کننده اسرائیل از ایران آغاز شد و به سرعت در لبنان و فلسطین، بین کسانی که از سالها مبارزه بی حاصل بر بستر "پان عربیسم" خسته شده بودند هوادارانی پیدا کرد.
جهاد اسلامی، حماس (حرکت مقاومت اسلامی فلسطین) و حزب الله لبنان دشمنان جدید موجودیت اسرائیل بودند که دیگر وام دار "عربیت" خود در این دشمنی نبودند.
در صورتی که این گفتمان موفق به قدرت گرفتن در کشورهای هم مرز با اسرائیل میشد، همه نقشههای اجرا شده برای رفع تهدید همیشگی علیه اسرائیل نقش بر آب میشد.
ایمن سازی اسرائیل از خطر دشمنی اسلامی
در این بستر و با فرض طرح استراتژیک محوری " دور کردن خطر دشمنی اسلامی موثر و هم مرز با اسرائیل" می توان به تحولات سالهای آغازین قرن بیست و یکم در خاورمیانه نگریست.
القاعده و نحله های فکری و اجتماعی موازی با آن پتانسیل مذهبی ایجاد شده در کشورهای عربی با اکثریت اهل سنت را جذب و سازماندهی کردند، نه در راستای مبارزه با اسرائیل بلکه در راستای مبارزه با تشیع ،ایران و احیای خلافت اسلامی با مفهومی کاملاً ارتجاعی.
این استراتژی در صورت موفقیت مزایای فراوانی برای غرب و اسرائیل در پی داشت؛ اولاً منازعه، مناقشه و کشتار در کشورهای اسلامی پتانسیل آنها را دائماً تضعیف میکرد. ثانیاً القاعده و سلفیگریهای بعد از آن هیچگاه اسرائیل را به عنوان دشمن اصلی تلقی نکرده و اولویتی برای برخورد با آن ندارند و همین نکته بقایای گفتمان عربی ضد اسرائیلی را به شدت بلا وجه خواهد کرد.
برای پیشبرد این استراتژی، هدایت نرم و ناپیدای نیروی اجتماعی در کشورهای عربی با تکیه بر رسانههای جدید و فراگیر شروع شد.
"بهار عربی" که در کشورهای دیکتاتوری مورد حمایت غرب (تونس و مصر) با وجه ضد استبدادی آغاز شده بود، در کشورهای دشمن سنتی اسرائیل (سوریه و لیبی) به صورت دستکاری شده توسعه پیدا کرد ولی نه با هدف گذار به دموکراسی، بلکه با هدف نابودی جغرافیای کشوری و تبدیل دائمی این دو کشور به مناطقی مانند سومالی که هیچگاه قابل تبدیل شدن به تهدید برای اسرائیل را نداشته باشند.
سرنوشت لیبی به سرعت به فاجعه منجر شد اما در سوریه شرایط به گونه ای دیگر درآمد.
آغاز بحران در سوریه
"ایمن الظواهری" به عنوان نماد اسلام گرایی افراطی که هیچ مشکلی با حکومتهای سکولار بن علی و مبارک و امثال آنها نداشت، ناگهان علیه حکومت بشار اسد اعلام جهاد کرد و افراطیون عرب را از کانال ترکیه و اردن به شمال سوریه اعزام کرد .
گروههای متعدد افراطی سلفی تحت عنوان جبهه النصره متحد شدند که پروژه فروپاشی سوریه پایان یابد. داعش نیز در همین بستر بروز کرد. امّا ویژگی های خاص آن، نشان از توطئه بزرگتری دارد.توطئه ای با هدفی بزرگتر از سقوط بشّار اسد.
هدف اصلی داعش، به عنوان یک گروه مسلح و بسیار سازمان یافته دارای منابع مالی غنی و روابط مناسب با طوایف عربی در سوریه و عراق،تجزیه دائمی عراق و سوریه و درگیر کردن مناطق شرقی اسرائیل در یک جنگ بی انتهاست، به نحوی که اسرائیل را از هر نوع تهدید در مرزهای شرقی و شمالی خود تا همیشه آسوده کند و از طرفی با ایجاد درگیری شیعه – سنّی و عرب –غیر عرب در مناطق سوریه و عراق و درصورت امکان جنوب ترکیه و غرب ایران، پتانسیل حمایت از گروه های فلسطینی در این دو کشور را به دغدغه درجه دو تبدیل کند.
از طرفی تخریب وجهه اسلام به مثابه ایدئولوژی قابل رقابت با گفتمان غربی یکی از اهداف اصلی حرکت داعش است که با تیم رسانهای قوی خود از طریق برجسته کردن و "نمایش" ارتکاب غیر انسانی ترین جنایت ها با شعارها و نمادهای اسلامی توسط جنایتکاران حرفهای و مجرمین با سابقه آزاد شده از زندانهای کشورهای عربی که در قالب داعش سازماندهی شده اند، انجام میشود."
و به این ترتیب "داعش" نه یک حرکت مذهبی است و نه یک جنبش اجتماعی مسلحانه ضد استبداد. صرفاً بخشی از یک پروژه پیچیده با سابقه است تا خاورمیانه و ملت های آن روی خوشی و آرامش را نبینند و نیروها و ظرفیت های انسانی و طبیعی و اقتصادی خود را برای پیشرفت و رهایی از سیطره جهل و استبداد و دخالت غرب یکپارچه نسازند؛ تا اسرائیل، به عنوان نماد نفوذ و تسلط غرب در خاورمیانه با تهدید خارجی مواجه نباشد.
برای حفظ "امنیت اسرائیل" به عنوان "خط قرمز آمریکا" میلیونها عرب و کرد و علوی و دروزی و فارس و سایر ملیتها و قومیتهای خاورمیانه میبایست همدیگر را از بین ببرند. داعش نماد هیچ باور دینی یا ایدئولوژیکی نیست. یک دیوانگی رهاشده و سازمان یافته است که جز با مبارزه یکپارچه و هدفمند همه کشورها و ملت های در معرض تهدید از بین نخواهد رفت.
منبع:خبرگزاری صداو سیما
انتهای پیام/