خواندن معنا و تفسير آيات قرآن كريم، به فهم درست آن و عملی كردن دستورات الهی در زندگی‌مان كمک می‌كند.

 به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سرتاسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتما اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بيشتر آيات قرآن كريم هر شب تفسير آياتی از اين معجره الهی را برای شما آماده می‌كنيم. در این گزارش تفسیرآیه 284 سوره بقره را می‌خوانید:

لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست‏. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى ‏كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى ‏بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست‏.﴿۲۸۴﴾

لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ
اين جمله دلالت دارد بر مالكيت خداى سبحان نسبت به عالم ، يعنى آنچه در آسمان و زمين است و منظور از آن ، زمينه چينى است براى جمله بعد، كه مى فرمايد: (و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به اللّه ) و مى خواهد بفرمايد آنچه در آسمانها و زمين است ، كه از آن جمله ، شما انسانها و اعمال شما است ، و آنچه كه دلهاى شما كسب مى كند همه و همه ملك خدا است، و خدا محيط به شما و مسلط و مشرف بر اعمال شما است، و براى او هيچ تفاوتى ندارد كه شما اعمالتان را علنى انجام دهيد، و يا پنهانى، هر جور انجام دهيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى كند.

و چه بسا مى توان نكته اى را از ظاهر آيه دريافت ، و آن اين است كه در آيه شريفه بين چهار چيز دو به دو مقابله افتاده ، يعنى بين زمين و آسمان يك مقابله ، و بين صفات درونى و اعمال ظاهرى يك مقابله شده ، در نتيجه آسمان هم سنخ و هم طراز اعمال نفس ، و صفات درونى است ، و زمين ، هم سنخ اعمال بدنى قلمداد شده ، پس وقتى مى فرمايد: آنچه در آسمانها است ملك خدا است ، نتيجه مى دهد پس صفات نفسانى بشر نيز ملك او است ، و وقتى مى فرمايد: و ما فى الارض نتيجه مى دهد كه پس اعمال انسانها نيز ملك او است ، و در آخر نتيجه مى دهد: آنچه در دلهاى آنان پوشيده هست ، چه اظهار بشود و چه نشود ملك خدا است ، و به زودى خداى تعالى با محاسبه خود در اين ملك تصرف خواهد كرد.

توضيح معناى: (و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه) و بيان اينكه خداوند انسانها را به جهت احوال و ملكات نفسانى منشاء اعمال محاسبه مى‌كند.


وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ
كلمه : (ابداء) به معناى اظهار است ، در مقابل (اخفا)، كه به معناى پنهان كردن است ، و معناى كلمه (ما فى انفسكم ) (ما استقر فى انفسكم ) است ، يعنى آنچه در دلهاى شما جايگزين شده ، چون هم عرف و هم لغت از آن عبارت اين معنا را مى فهمد، و معلوم است كه در نفس چيزى به جز ملكات و صفات چه فضائل و چه رذائل مستقر نمى شود.

آرى آنچه در نفس مستقر مى شود صفاتى چون ايمان و كفر و حب و بغض و عزم و غير اينها است ، اينها است كه هم مى توان اظهارش كرد و هم پنهانش داشت ، اما مى توان اظهار كرد چون صفات اصولا در اثر تكرار، افعال مناسب با خود پيدا مى كند، و وقتى فعلى از كسى صادر شد، عقل هر كس از آن فعل كشف مى كند كه فلان صفتى كه مناسب با اين فعل است در نفس فاعل وجود دارد. چون اگر اين صفات و ملكات در نفس مستقر نبود، افعال مناسب با آن از جوارح صادر نمى شود.

پس با صدور اين افعال براى عقل روشن مى شود كه منشاى براى اين افعال در نفس فاعل هست ، و اما مى توان اخفا كرد براى اينكه ممكن است انسان آن كارى كه دلالت بر وجود منشأش در نفس دارد انجام ندهد.

و كوتاه سخن اينكه ظاهر جمله : (ما فى انفسكم ) ثبوت و استقرار در نفس است ، البته منظور ما از اين حرف اين نيست كه از ظاهر عبارت نامبرده مى فهميم كه منظور، استقرار صفات ، به نحوى است كه نظير ملكات راسخه نتوان آن را از نفس زايل نمود، بلكه منظور ما ثبوت و استقرار تامى است كه مى توان صدور فعل را مستند به آن كرد، و ظهور اين معنا از جمله ، (ان تبدوا) و جمله (او تخفوه ) قابل انكار نيست ، براى اينكه خود ابدا و اخفا دلالت دارد بر اينكه آنچه در نفس هست طورى است كه هم ممكن است منشا اظهار باشد، و هم ممكن است منشا اظهار نباشد، (پس با ملكات راسخه اى كه نمى شود از بروز و ظهورش جلوگيرى كرد، فرق دارد)، پس آيه شريفه به احوال نفس نظر دارد، نه به ملكات راسخه در نفس .

و اما خاطراتى كه گاهى بى اختيار در نفس خطور مى كند، و همچنين تصورات ساده اى كه دنبالش تصديق نيست ، از قبيل صورت و قيافه گناهى كه در نفس تصور مى شود، بدون اينكه تصميم بر آن گناه گرفته شود، لفظ آيه به هيچ وجه شامل آنها نيست ، چون توجه فرموديد كه اينگونه تصورات ، استقرارى در نفس ندارند، و منشا صدور هيچ فعلى نمى شوند.

پس حاصل كلام اين شد كه آيه شريفه تنها بر احوال و ملكات نفسانيه اى دلالت دارد كه منشا صدور افعال هستند، چه فعل اطاعت و چه معصيت ، و خداى سبحان انسان ها را با آن احوال و ملكات محاسبه مى كند. در نتيجه آيه شريفه همان سياقى را دارد كه آيه : (لا يواخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم ، و لكن يوآخذكم بما كسبت قلوبكم ) و آيه : (فانه آثم قلبه ) و آيه : (ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا) دارند، چون همه اين آيات دلالت دارند بر اينكه قلوب كه مراد از آن ، همان نفوس است احوال و اوصافى دارد، كه آدمى با آن احوال محاسبه مى شود.

و نيز آيه شريفه : (ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فى الذين آمنوا لهم عذاب اليم فى الدنيا و الاخرة ) كه ظهور در اين دارد كه عذاب تنها و تنها به خاطر دوست داشتن اشاعه فحشا است ، و معلوم است كه دوستى حالتى قلبى است .

اين بود ظاهر آيه ، و لازم است دانسته شود كه آيه شريفه تنها دلالت دارد بر اينكه محاسبه بر معيار حالات و ملكات قلبى است ، چه اظهار بشود، و چه نشود، و اما اينكه جزاى آن ، در دو صورت اظهار و اخفا يك جور است يا نه ؟ و به عبارت ديگر آيا جزا تنها بستگى به تصميم دارد؟ خواه عمل را هم انجام بدهد يا ندهد؟ و خواه مصادف با واقع هم بشود يا نشود؟ و كاسه اى كه شراب تشخيص داده بنوشد، بعد معلوم شود آب بوده ، آيه شريفه ناظر به اين جهات نيست .

اين بود نظريه ما در تفسير آيه مورد بحث ، ولى مفسرين در تفسير آن به راههاى مختلفى رفته اند، چون خيال كرده اند كه آيه دلالت مى كند بر اينكه تمامى خاطراتى كه در نفس خطور مى كند چه در نفس مستقر بشود و دل آن را بپذيرد و چه نپذيرد مورد مؤ اخذه قرار مى گيرد در حالى كه اگر چنين باشد در حقيقت آيه شريفه تكليفى طاقت فرسا كرده ، براى اينكه همه مى دانيم دل آدمى در و دروازه ندارد، هر خيالى و خاطره اى در آن وارد مى شود، و اين امرى نيست كه بتوان از آن اجتناب كرد مفسرين خودشان متوجه اين اشكال شده ، بعضى به آن ملتزم شده اند، و بعضى در مقام خلاصى از آن وجوهى ذكر كرده اند.

بعضى گفته اند: آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه آنچه وارد دل مى شود به حساب مى آيد، و اين تكليفى است خارج از قدرت ، و به همين جهت آيه اى ديگر كه بعد از آن قرار دارد، آن را نسخ كرده مى فرمايد: (لا يكلف اللّه نفسا الاوسعها...)

و اين پاسخ صحيح نيست ، زيرا اولا: آيه چنين عموميتى ندارد. و در ثانى تكليف به ما لا يطاق و طاقت فرسا از خداى حكيم بدون شك ، جايز نيست ، و در ثالث خود خداى تعالى فرموده : كه در دين هيچ حرجى بر شما نيست ، (و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ).

بعضى ديگر گفته اند كه : آيه شريفه مخصوص كتمان شهادت و مربوط به آيه قبل است ، كه درباره قرض سخن مى گفت ، ليكن اين پاسخ هم درست نيست ، همچنانكه سخن بعضى ديگر كه گفته اند: مخصوص ‍ كفار است ، صحيح نيست .

بعضى ديگر گفته اند: معناى آيه اين است كه اگر با اعمال خود بدى هاى نهفته در دلهايتان را بروز دهيد، يعنى آن را علنى كنيد، و چنين اعمالى را در انظار عموم مرتكب شويد، و يا در خلوت و پنهان از انظار عموم انجام دهيد، در هر دو حال خدا آن اعمال را به حسابتان محاسبه خواهد كرد
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آيه شريفه مطلق خاطرات است ، اما مراد از محاسبه ، معناى معمولى آن نيست ، بلكه خبر دادن است ، مى فرمايد: هر چه به خاطر شما خطور كند چه اظهارش بكنيد و چه نكنيد، خدا در روز قيامت شما را از آن خبر خواهد داد، و به گفته اين مفسر آيه شريفه همان معنا را مى خواهد برساند كه آيه (فينبئكم بما كنتم تعملون ) آن معنى را مى رساند و اين وجه و وجه قبليش به دليل اينكه خلاف ظاهر آيه است كه بيانش گذشت مردود است .

فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
در آيه شريفه ، مغفرت الهى و يا عذاب او فرع بر مالكيت خدا و احاطه اش به اعمال مردم ، شده ، و اين مطلب اشاره به اين است كه مراد از جمله :(ما فى انفسكم )، صفات و احوال بد درونى است ، گو اينكه كلمه مغفرت گاهى در قرآن كريم در غير مورد گناهان نيز استعمال مى شود، ولى اين استعمال خيلى نادر و كم است ، كه احتياج به كمك قرائن دارد، قرائنى كه بفهماند منظور نوع خاصى از مغفرت است ، نه مغفرت معمولى كه همان آمرزش گناهان باشد، و جمله : (و اللّه على كل شى ء قدير) تعليلى است راجع به مفهوم جمله اخير و يا به مفهوم همه آيه .

بحث روايتى : (روايات مختلف و معارضى كه در باره نسخ يا عدم نسخ آيه (ان تبدوا) آمده است. در صحيح مسلم از ابى هريره روايت كرده كه گفت : وقتى آيه : (لله ما فى السموات و ما فى الارض ، و ان تبدوا ما فى انفسكم ، او تخفوه يحاسبكم به اللّه ) بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) نازل گرديد، اصحاب را سخت گران آمد، لذا نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) آمده به زانو نشستند، و عرضه داشتند: يا رسول اللّه هر عملى از قبيل نماز و روزه و جهاد و صدقه كه براى ما مقدور باشد بر ما تكليف بكن ، ولى اين آيه از طاقت ما بيرون است .

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: آيا مى خواهيد همان را بگوئيد كه قبل از شما اهل كتاب گفته بودند، كه (سمعنا و عصينا - شنيديم ولى نافرمانى كرديم )؟، نه اينطور نگوئيد، بلكه بگوئيد: (سمعنا و اطعنا، غفرانك ربنا و اليك المصير - يعنى شنيديم و اطاعت كرديم ، پروردگارا! از تو آمرزش مى جوئيم و بازگشت به سوى تواست ) و چون مردم اين را مكرر گفتند تا زبانشان به گفتن آن رام شد، دنبالش خداى تعالى اين آيه را نازل كرد: (آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤ منون ...) و چون مردم به مضمون اين آيه عمل كردند، و به خدا و ملائكه و كتب و رسولان خدا ايمان آوردند، خداوند آيه قبلى را كه مى فرمود: (ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه ) را با جمله :(لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها... نسخ فرمود.

مولف : اين روايت را الدرالمنثور هم از احمد، و نيز از مسلم و ابى داود (در كتاب ناسخش )، و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم از ابى هريره آورده ، و قريب به اين مضمون را به چند طريق از ابن عباس نقل كرده ، و مساله نسخ را به چند طريق از غير ابن عباس مانند ابن مسعود و عايشه نيز نقل كرده است .

و از ربيع بن انس نقل كرده كه گفته : آيه مورد بحث محكم است ، يعنى نسخ نشده ، چيزى كه هست منظور از محاسبه (اين نيست كه در قيامت در برابر نيت ها و يا صفات بد هم كيفر خواهد بود، بلكه مراد) اين است كه خداى تعالى در قيامت (از احوال و اوصاف درونى ) و از اعمال شما خبر مى دهد.

و از ابن عباس به چند طريق نقل كرده كه گفته است : آيه شريفه مخصوص كتمان شهادت واداى آن است ، پس آيه از آيات محكمه است و نسخ نشده .

و از عايشه هم روايت كرده كه گفت : منظور از محاسبه اى كه در آيه آمده ، غم و اندوهى است كه به شخص عازم به گناه در اثر ترك آن گناه مى رسد، پس آيه به حكم اين روايت محكم است نه منسوخ .

و از طريق على (عليه السلام ) از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه : (و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه ) گفته ، اين آيه درباره ظاهر و باطن شما است ، مى فرمايد: خداوند با آن دو به حساب شما مى رسد، پس اين آيه نسخ نشده ، ولى وقتى خدا خلائق را در قيامت جمع مى كند، مى فرمايد: من شما را به آنچه در دل پنهان مى كرديد، و حتى ملائكه من هم از آنها خبردار نشدند، خبر مى دهم ، و اما خداوند مؤ منين را بعد از خبر دادن در مورد آنچه به دل گذرانده اند مى آمرزد، و اما اهل شك و ترديد را خبر مى دهد به تكذيبى كه در دل نهان داشتند، (ولكن يواخذكم بما كسبت قلوبكم ).

نقد روايات مذكوره و اثبات بطلان قول به منسوخ شدن به آيه كريمه (ان تبدوا)

مؤ لف : اين روايات با همه اختلافاتى كه در مضامينش هست ، در اين كه مخالف با ظاهر قرآنند مشتركند، چون قبلا گفتيم ظاهر آيه اين است كه محاسبه بر روى اوصافى است كه دل ها يا مستقلا و يا از طريق اعضا كسب كرده باشد، و حال ، چه اين كسب به وسيله عمل ظاهرى باشد، و چه درونى و پنهانى ، و چه انسان مؤ من باشد، و چه كافر اما خطورات نفسانى كسب نيست و ظاهر محاسبه ، محاسبه به جزا است ، نه خبر دادن به اينكه چه چيرهائى از دل شما گذشته ، و چه تصميم هائى گرفته ايد، و آنچه ما گفتيم ، هم خود آيه مورد بحث بر آن دلا لت دارد و هم آياتى ديگر كه گذشت .

و اما مساله خود نسخ اشكال جداگانه اى دارد، و آن وجوهى از خلل است كه باعث مى شود از حجيت ساقط شود.

اول اينكه : نسخ خلاف ظاهر قرآن است ، كه بيانش گذشت .

دوم اينكه : مستلزم اين است كه تكليف به چيزى كه خارج از طاقت انسان است جايز باشد، و حال آنكه عقل در بطلان آن هيچ ترديدى ندارد آن هم تكليفى كه از ناحيه خداى تعالى باشد، حال چه اين تكليف بعدا نسخ بشود يا نشود، بلكه تكليف كردن به چيزى كه ما فوق طاقت است و سپس نسخ كردن ، اشكالى علاوه دارد، و آن اين است كه به حكم روايت آيه شريفه قبل از اينكه مورد عمل قرار گيرد نسخ شده ، و اين خود اشكالى است جداگانه (چون معنايش اين است كه خداى تعالى هم العياذ باللّه ، سخن نسنجيده اى گفته ، و سپس پشيمان شده باشد، بر خلاف نسخ بعد از عمل كه معنايش اين است كه حكمى كه نسخ شده تا امروز مصلحت داشته و از اول موقت بوده است ).

سوم اينكه : خواننده عزيز به زودى در تفسير دو آيه بعد خواهد ديد كه جمله : (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها) اصلا نمى تواند ناسخ چيزى باشد، بلكه تنها دلالت دارد بر اين كه هر نفسى در قيامت به بدى هائى كه خودش كسب كرده ، خواهد رسيد، چه اينكه تحملش آسان باشد و چه دشوار، و ما فوق طاقت (چون او خودش آن را براى خود درست كرده نه خداى تعالى )، پس اگر كسى چيزى را بر خود تحميل كند كه طاقتش را نداشته باشد، و يا به دست خود، زنجيرى بپاى خود ببندد سرنوشتى است كه خودش براى خود درست كرده ، و غير از خود كسى را ملامت نكند، پس جمله : (لا يكلف اللّه نفسا الا وسعها) به منزله جمله معترضه اى است كه مى خواهد توهمى را دفع كند.

چهارم اينكه : به زودى خواهد آمد كه اصلا تكيه كلام در دو آيه شريفه بر مساله خطورات نفسانى نيست ، و در مساله نسخ حتما بايد ناسخ تكيه بر منسوخ داشته و به آن نظر داشته باشد،

و دو آيه (آمن الرسول ...) غرض ديگرى را دنبال مى كند غير آن غرضى كه آيه : (لله ما فى السموات و ما فى الارض ...) در صدد بيان آن است ، و انشاء اللّه به زودى مطلب روشن تر خواهد شد.

انتهای پیام/

 شرح و تفسیر آیه 284 سوره بقره از تفسیر المیزان علامه طباطبایی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.