به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،همه اشخاص دستکم یکبار در شرایطی که مصداق بارز قانون مورفی است قرار گرفته اند؛ برای درک درست این قانون این شرایط را در ذهن تصور کنید: یک قرار کاری بسیار مهم دارید و باید مثلا ساعت ۳ در یکی از محله های شلوغ شهر حاضر باشید. از نظر خودتان، همه برنامه ریزی ها کامل و درست هستند و بر اساس آن، تصمیم می گیرید که راس ساعت ۲ از خانه بیرون بروید تا ۵ دقیقه پیش از شروع جلسه در محل موردنظر باشید.
اما با اینکه همه شرایط کاملا آماده بهنظر می رسد و نقشه ترافیک را هم چک کرده اید و به خیال خود در ساعت مقرر در محل حضور خواهید داشت، یک اتفاق ناخواسته همانند تصادف در مسیر روی می دهد. حالا دیگر نه راه پس دارید، نه راه پیش! و مجبور هستید در وسط اتوبان، پشت ترافیک سنگین و ایست کامل خودروها به خود و شانس بد خود لعنت بفرستید.
یا مثلا هنگام خروج از پارکینگ متوجه می شوید که ریموت کار نمی کند. یا تصمیم دارید یک مطلب را سر ساعت معینی در سایت خود پست کنید و دقیقا دو دقیقه پیش از این کار، اینترنت کلا قطع می شود و هیچ ترفند و فوتفنی هم روی آن کارساز نیست. در نهایت مجبور می شوید کامپیوتر را ریاستارت کرده و دوباره از نو کارهایی که یک بار انجام داده اید را تکرار کنید. و هزاران مثال مشابه دیگر که بدون شک بیشتر ما در اغلب مواقع با آن ها مواجه می شویم.
اما ماهیت اصلی این رویدادها چیست و چرا همیشه در بدترین زمان ممکن دست آدم را در حنا می گذارند؟ برای کسب آگاهی در این رابطه که در لحظات سخت و دشوار چگونه رفتار کنیم ادامه مطلب را بخوانید.
قانون مورفی چیست؟
دیدگاههای مختلفی دربارهٔ منشأ دقیق قانون مورفی و جزئیات تشکیل اولیه آن وجود دارد. اما داستانی که همه جا در مورد منشا این قانون نوشته شده به شرح زیر است:
«از سال ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ پروژهای به نام MX۹۸۱ در منطقهٔ مورک (که بعداً به پایگاه نیروی هوایی ادوارد نامگذاری شد) برای آزمایش تحمل نیروی گرانش انسان هنگام کاهش سریع سرعت انجام شد. این آزمایش روی یک واگن که موشکی برای سرعت گرفتن و چندین ترمز هیدرولیک برای ایستادن روی آن سوار شده بود انجام میشد.
در ابتدا برای انجام آزمایش آدمکهای را که در بررسی تصادفات استفاده میشوند به صندلی واگن میبستند، اما در آزمایشهای بعدی توسط دکتر جان پاول استپ که در آن زمان سروان نیروی هوایی بود انجام شد.
در حین این آزمایشها در مورد میزان دقت ابزار استفاده شده برای اندازهگیری نیروی وارد شده به سروان استپ، سوالاتی مطرح شد. در این زمان مورفی استفاده از کششسنج الکترونیکی را که به جایگاه سروان استپ بسته میشد، پیشنهاد کرد.
مورفی به این نوع تحقیق علاقهمند بود و قبلاً تحقیق مشابهی برای اندازهگیری نیروهای دستگاههای سانتریفوژ پرسرعت انجام داده بود. دستیار مورفی اتصالات جایگاه را متصل کرد و آزمایش با یک شمپانزه انجام شد. اما حسگرهای بسته شده همه صفر را نشان میدادند و معلوم شد که دستیار مورفی، حسگرها را اشتباه وصل کرده بوده. در این زمان بود که مورفی این جمله را استفاده کرد: «این مرد راهی برای اشتباه کردن داشته باشد، بیشک اشتباه میکند» و با اینکه پیشنهاد شد که آزمایش دوباره با اتصالات صحیح انجام شود، از گروه خارج شد.»
واقعيت اين است كه همه قوانين مورفی از روی بدبينی ساخته شدهاند. البته مرهمی موقتی برای کاهش درد بدبیاری ها هم محسوب می شود و خلاصه آن این عبارت است: «اگر بتواند بشود، میشود.»
به زبان ساده تر باید گفت، طبق قانون مورفی همیشه همه چیزها در بدترین و نامناسبترین زمان به خطا میروند و کارها را لنگ میگذارند. معمولاً هنگامی که شخصی همواره بدشانسی میآورد او را مشمول قانون مورفی مینامند.
در حال حاضر تعداد قوانین مورفی به قدری زیاد شده اند که حساب آن از دست خارج است. اما در ادامه تعدادی از معروفترين آن ها را انتخاب کرده ایم.
اگر شما از يک صف به صف ديگري رفتيد، سرعت صف قبلي بيشتر از صف فعلي خواهد شد.
لبخند بزنيد فردا همه چيز بدتر خواهد شد.
اتوبوس، قطار، هواپيما و… هميشه ديرتر از موعد حركت می كنند؛ مگر آنكه شما دير برسيد.
احتمال بد پيش رفتن كارها نسبت مستقيم با اهميت آنها دارد.
هيچ كاری آنقدر ساده نیست كه بهنظر می رسد.
هرگاه به دروغ به رئيس خود بگوييد كه علت تاخير شما پنچر شدن چرخ ماشينتان بوده، روز بعد چرخ ماشين شما پنچر خواهد شد.
هرگاه چيزی را دور بيندازيد، به محض آنكه ديگر به آن دسترسی نداشته باشيد به آن نياز پيدا خواهيد كرد.
هروقت كه دستتان روغنی یا خیس باشد نوك دماغتان شروع به خارش خواهد كرد.
وقتی قبل از امتحانات نكات را مرور می كنی، مهمترينشان ناخواناترينشان است.
هرگاه كفش نو را برای نخستين بار به پا كنيد همه پایشان را روی آن خواهند گذاشت!
هر چيزی كه بتواند خراب شود خراب میشود؛ آن هم در بدترين زمان ممكن.
همه خوبها تصاحب شدهاند، اگر تصاحب نشده باشند، حتما دليلی دارد.
احتمال روبهرو شدن با يك آشنا، وقتی كه با كسی هستيد كه مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش مييابد.
هيچ كاری به آن سادگی كه بهنظر می آيد نيست.
اگر چيزی از دستتان بیفتد، بدون شک به پرتترين گوشه ممکن خواهد خزيد.
وقتی می خواهيد به کسی ثابت کنيد که يک ماشين کار نمی کند، کار خواهد کرد.
نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسي آن نقطه نسبت عکس دارد.
اگر به نظر می رسد همه چيزها خوب پيش می روند حتما چيزی را از قلم انداخته اید.
هر وقت دنبال چیزی می گردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می کنید آنرا پیدا می کنید.
همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیده اید روی زمین می افتد.
اگر شما هم نمونه های دیگری از این قانون را می شناسید و خودتان هم تجربه کرده اید، می توانید در بخش نظرات آن را با ما در میان بگذارید.
به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید. شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمیتواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهامبخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه میدهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که میتواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.
دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است. بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابلانتظار است. آدمها کارشان را از دست میدهند، بیمار میشوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست میدهند. وقتی جوانتر هستید و همه چیز خوب پیش میرود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانهترین و گاهی سختترین کاری که در چنین موقعیتهایی میتوانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر میکند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر میرسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قویتر شدن به ما میدهند.
اشکالی ندارد که برای مدتی از هم بپاشید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و هیچ نیازی نیست که مدام ثابت کنید که همه چیز خوب پیش میرود. همینطور نباید نگران باشید که بقیه چه فکری میکنند. اگر لازم است گریه کنید، اشک ریختن عملی کاملاً سالم است. هر چه زودتر این کار را بکنید، زودتر خواهید توانست دوباره لبخند بزنید. و لبخند زدن همیشه به معنی خوشحال بودن فرد نیست. گاهی اوقات به این معنی است که آنقدر قوی هستند که در مواجهه با مشکلاتشان لبخند بزنند.
منبع:روزیاتو
انتهای پیام/
دقيقاً لحظه اى كه نميخواستم يكى منو ببينه ، ديد ، يعنى از ذهنم همون لحظه گذشت كه چند ثانيه به واقعيت تبديل شد!! :)) خيلى از اين اتفاقا برام افتاده كه الان حضور ذهن ندارم ... شاد باشيد