سروده علی انسانی به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
کسی که راه به باغ تو، چون نسیم گرفته
صراط را ز. همین راه مستقیم گرفته
تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله
که عطر، مرقدت از جنة النّعیم گرفته
گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی
سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته
همیشه سفرۀ دل باز کردهام به حضورت
که فیض باز شدن، غنچه از نسیم گرفته
برین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت
به کف برات نجات خود از جحیم گرفته
همیشه عبد، حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سمت عبد باعظیم گرفته؟
ملک غبار ز. قبر تو تا نرُفته نرفته
در این مُقام، فلک خویش را مقیم گرفته
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم
که هر کبوتر تو ذکر یاکریم گرفته
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته
سروده غلامرضا سازگار به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
ای دامن مدینه ری، کربلای تو
ای اهل فیض تشنهی جام ولای تو
ریحانه امام حسن، سیدالکریم
ای اوفتاده جود و کرامت به پای تو
مدح تو را امام زمان تو گفته است
من کیستم که مدح بگویم برای تو
نجل کریم آل محمّد تویی تویی
تنها نه اهل ری همه عالم گدای تو
ماه حسن، که نور گرفتند اهلبیت
از آفتاب روی محمّد نمای تو
جسم مطّهر تو و آغوش خاک ری
بردار سر که در دل ما هست جای تو
آیات وحی در نفس روح پرورت
علم حدیث درسخن دلربای تو
بر اهل ری نه، بر همه عالم وجود
واجب بود زیارت صحن و سرای تو
بر زائری درود که گردد به دور تو
بر شاعری سلام که گوید ثنای تو
بر اهل ری سلام که همسایه تواند
بر شهر ری درود که شد نینوای تو
در موج فتنههای اجانب خدا گواست
ایران نیازمند بود بر دعای تو
نبود عجب که هر شب و روز اولیای حق
آرند سجده بر حرم با صفای تو
بیمار نا امید ز درمان، به صد امید
رو آورد به جانب دارالشّفای تو
بوی بقیع میوزد از خاک تربتت
ای نجل مجتبی که دو عالم فدای تو
پرواز میکند دل اهل ولا مدام
چون مرغ جان به جانب دارالولای تو
همچون کبوتران حریمت فرشتگان
گردند دور گنبد و گلدستههای تو
با مکتب ائمه اطهار آشناست
هر کس به هر طریق شود آشنای تو
تو سیدالکریمی و ما سائل درت
بسته به هم حوائج ما و عطای تو
دردا که از جنایت عباّسیان دون
هر صبح و شام خون جگر شد غذای تو
ترک مدینه گفتی و وارد به ری شدی
ری هم گریست بر تو و انزوای تو
گرد عزا نشست به رخسار اهل ری
در خاک تیره رفت چو قدّ رسای تو
شوّال شد محرّم و ری گشت کربلا
در روز رحلت تو و بزم عزای تو
پرواز کرد روح شریفت زتن،
ولی دیگر نشد بریده گلو از قفای تو
تشییع گشت پیکر پاکت به احترام
خورشید نی نگشت رخ دلربای تو
پیچیده شد درون کفن جسم اطهرت
دیگر نشد حصیر کفن از برای تو
بر خاک سر نهادی و دیگر کسی نزد
چوب جفا به لعل لب جانفزای تو
تا چشم ابر، باران ریزد به پای گل
«میثم» هماره اشک فشاند به پای تو
سروده جعفر رسول زاده به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
خاک ری نالید در پیش خدا
کای حکیم السّر، ولیّ الاولیا
صاحب هستی امیر کائنات
سرّ وحدانیّت ذات و صفات
آفریدی نور و نار و آب و خاک
در دو عالم "لیس معبود سواک"ای مسبّب از تو پیدا هر سبب
تو توانایی، تو خلّاقی، تو رب
انبیا را امر تو انگیخته
مهرشان با مهر تو آمیخته
برگزیدی از میان آن همه
یک محمّد، یک علی، یک فاطمه
نسلشان شایسته و والا مقام
صاحب رایند و مولا و امام
از تبار آن نبی و آن، ولی خلق کردی یک حسین بن علی
سروده قاسم نعمتی به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
ای بلندای عشق قامت تو
ای سلام خدا به ساحت تو
خاک بوس سیادت تو زمین
جایگاهت، ولی به عرش برین
آسمانیترین مسافر خاک
قدرو شان تو کی شود ادراک
ای ذراری حضرت زهرا
بنده با ارادت زهرا
افتخارت همین بسای والا
باشی از نسل سیدالنجبا
بسکه بودی تو فاطمه سیرت
مصطفایی منش علی صولت
در سماوات، چون ستاره شدی
تو اباالقاسمی دوباره شدی
نور توحید در نگاهت بود
تربت عشق سجده گاهت بود
ذکر تحلیل با تکان لبت
چشمه نور در نماز شبت
ای هدایت گر هدایتها
راوی صادق روایتها
بسکه در عشق مستدامی تو
دست بوس چهارامامی تو
تالبت عرضهای ز. دین کرده
معرفت پیش تو کم آورده
اعتقادت زبسکه بنیادیست
صله اش لطف حضرت هادیست
بهر تحصین تان بگفت آقا
انت انت ولینا حقا
تو غرور اصالتی منی
حسن محضی حسین در حسنی
آبرودار خاک مایی تو
صاحب ملک خون بهایی تو
توصفابخش دین و آیینی
عزت سرزمین باکینی
ملک ری از تو آبرو دارد
پای توهست خویش بگذارد
چه بگویم زقدر والایت
چه بگویم ز. شان عظمایت
وصفت این بس ز. بس عظیمی تو
حضرت سیدالکریمی تو
شاهزاده گدای خود دریاب
رهگذر خاک پای خود دریاب
پیرمرد عصا به دست حجاز
یک نظر سوی خاکیان انداز
قبله خاک ماشده حرمت
چشم امید ماست برکرمت
هردمی از زمانه دلگیرم
راه صحن تو پیش میگیرم
ای قرار دل هوائی من
مرهم زخم کربلایی من
ای به دلداگان تو نور عین
ای نگار همیشه شکل حسین
کوی تو رنگی از خدا دارد
خاک تو بوی کربلا دارد
سروده غلامرضا سازگار به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
ای به شهر ری مزارت رشک جنات النعیم
آیت عظمای حق نجل الحسن عبدالعظیم
آفتاب فاطمه چشم و چراغ اهل بیت
منشأفضل وکرامت صاحب لطف عمیم
هم شریف ابن شریف ابن شریف ابن شریف
هم کریم ابن کریم ابن کریم ابن کریم
قبله دل کعبه اهل ولایی، نی عجب
گر زند بیت الحرامت بوسه بر خاک حریم
در پی احیای دل کار مسیحا میکند
بامدادی گر وزد از تربت پاکت نسیم
زائر قبر تو یعنی زائر قبر حسین
خادم کوی تو یعنی خادم حجر و حطیم
شهر ری تا متکی بر آستان قدس تواست
تا قیامت نیستش از فتنه بیگانه بیم
نی عجب گر سائل درگاهت از احسان کند
دامن طفل یتیمی را پر از در یتیم
چارمین نجل کریم اهل بیتی میتوان
هشت جنت را ببخشایی به شیطان رجیم
لاله سرخ آورد از شعله سبزش برون
باد اگر خاک حریمت را برد سوی جحیم
طلعت نورانیت مرآت الله الصمد
طاق ابروی تو بسم الله رحمان الرحیم
مظهر توحیدی و در بیت دل داری مقام
آفتاب عرشی و در شهر ری گشتی مقیم
شاهراه زائرت اناهدیناه السبیل
چلچراغ تربتت شمع صراط المستقیم
کشور ایران سپهری کش تو عیسای مسیح
شهرری، چون طورسیناوتوموسای کلیم
بر مشام جان دهد در هر نفس عطر حسین
هر کجا آرد نسیم از تربت پاکت شمیم
اینکه من امروز میگردم به دور تربتت
مرغ جانم زائر کوی تو بوده از قدیم
دست من گرکوته ست ازمرقدپاک حسین
یافتم از تربتت اینجا همان فوز عظیم
هرکه دراین سرزمین برخاک توصورت نهاد
در ثواب زائران کربلا گردد سهیم
خورده ازاول دل «میثم» گره برمرقدت
وصل اجداد تو خواهد از خداوند کریم
سروده وحید قاسمی به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
آمده عشق را کند اثبات
مردی از خانوادهی سادات
حسنی زادهای جلیل القدر
ساقیِ بادهای جلیل القدر
شام یلدایِ غصه طی گشته
روشنی بخش شهر ری گشته
عابر کوچههای دلداری
مرشد دستههای عیاری
آمد و با خودش صفا آورد
عطر شهرِ مدینه را آورد
نکته آموز منبر مولا
روضه خوان مصائب زهرا
آمد و شهر خیسِ باران شد
مرقدش کربلای ایران شد
راه این جاده را به ما آموخت
خوردن باده را به ما آموخت
یادمان داد و زندگی کردیم
تا به امروز بندگی کردیم
از سفر تحفه پُر بها آورد
مُهر و تسبیح کربلا آورد
آمد و یک سبد بهار آورد
عشق را او سرِ قرار آورد
مست بود و خُم شعف آورد
دف و تنبور از نجف آورد
از لب یار و زلف و ابرو گفت:
صدوده بار نعره زد، هو گفت:
آمد و نقشهها خراب شدند
آمد و سرکهها شراب شدند
شعله بود و تبش نمیافتاد
یا علی از لبش نمیافتاد
سروده محمدجواد غفورزاده به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشت
با دوستان فاطمه، لطف عمیم داشت
خواندند اهل معرفت او را «نگین ری»
با آنکه نام و شهرت «عبدالعظیم» داشت
از شهربند رنج و غم، آزاد میشود
هر کس که پاس بندگی آن حریم داشت
این یاس گلشن «حسن»، این عاشق «حسین»
با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت
گلواژۀ حدیث از آن لعل جانفزا
عطر بهار وحی و صفای نسیم داشت
از محضر سه حجّت معصوم فیض برد
یعنی که ره به چشمۀ فوز عظیم داشت
مثل کبوتران حرمخانۀ «رضا»
روحی در آستان ولایت مقیم داشت
شاگرد پاکباختۀ مکتب «جواد»
دستی پر از کرامت و طبعی کریم داشت
از پرتو هدایت «هادی» اهل بیت
راهی به آستان خدای رحیم داشت
ایمان خویش را به امامش ارائه کرد
با آنکه جان روشن و قلب سلیم داشت...
طور تجلّی سه امام هُمام را
او درک کرده بود و مقام کلیم داشت
شب تا به صبح شعر «شفق» را مرور کرد
مرغ سحر که زمزمۀ «یا کریم» داشت
انتهای پیام/
بسته شعری ویژه ولادت سیدالکریم (ع)