به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،در دنیای بزرگی که اینستاگرام، این شبکه اجتماعی تصویر محور پیش روی مخاطبانش ساخته، سرک کشیدن به صفحات بعضی کاربران با طعم دیگری همراه است؛ صفحاتی که در بحبوحه تصاویری که سبک زندگی لاکچری و تجمل گرایی را به نمایش می گذارند، اساس شان را گذاشته اند بر پایه یک سبک زندگی متفاوت تر و شده اند روایتگر سبک زندگی اسلامی – ایرانی. صفحاتی مثل آنچه محمدحسن روحانی و عسل خرسندیان ، پیش روی مخاطبانشان به تصویر کشیده اند.
زوج جوانی که یک شیوه متفاوت و جالب را برای نشر نظرات و دیدگاههایشان انتخاب کردهاند. همین است که حالا محمدحسن روحانی، یک طلبه فعال در فضای مجازی است در صفحهای به نام خودش و عسل خرسندیان، همسر یک طلبه که سعی میکند تصویری متفاوت از زن مسلمان را برای عموم مردم به تصویر بکشد، در صفحهای که زندگی طلبگی با طعم عسل نام گرفته است.
آقای روحانی! نام خانوادگی شما داستان خاصی دارد؟ در خانواده شما همه روحانی هستند؟
نه اتفاقا من تنها فرد فامیلم که طلبه شدهام. من در یک خانواده فرهنگی و دانشگاهی به دنیا آمدهام. این نام خانوادگی هم به خاطر علاقهای که پدربزرگ پدرم به روحانیت داشته، انتخاب شده است.
پس چطور شما این راه را انتخاب کردید؟
جرقه این موضوع در دوره دبیرستان در ذهن من زده شد. تا قبل از آن، من هم مثل خیلیهای دیگر در دوران نوجوانی سرگرمیهای خاص این دوران را داشتم. اهل بازی و پلی استیشن و کلوب بودم، اما بعد به دوره دبیرستان که رسیدم به واسطه آشنایی و شناخت بیشتری که میان علما با حضرت آیتالله خامنهای پیدا کردم، علاقهام به دینداری بیشتر شد. از همین زمان تصمیم گرفتم نمازم را به صورت جدیتر دنبال کنم. بعد بهواسطه همین الگوپذیری تصمیم گرفتم طلبه بشوم، چون میدیدم قشر روحانیت چقدر میتواند در جامعه تاثیرگذار باشد.
واکنش خانواده نسبت به این تصمیم چه بود؟
واقعیتش این است وقتی موضوع را مطرح کردم خانواده از این تصمیم استقبال کرد. پدرم گفت در دورهای خودش هم علاقه پیدا کرده بود روحانی بشود، اما با مخالفت برادرش روبه رو شده است. پدرم سالهاست استاد دانشگاه شریف است. دوتا از خواهرانم یکی شیمی شریف و یکی صنایع شریف خواندهاند و برادرم هم ریاضی شریف. یک برادر دیگر هم دارم که بازیکن امید تیم ملی فوتبال بود و بعد از مصدومیت شغل آزاد را انتخاب کرد. همانطور که میبینید خانواده ما از این که فرزندانشان در بهترین رشته و بهترین دانشگاه درس بخوانند، حظش را برده بود. پس وقتی من گفتم میخواهم طلبه بشوم، برای آنها هم این تصمیم جدید بود و استقبال کردند و در دوران طلبگی ام در قم، هم پدر و هم مادرم بزرگترین حامی من بودند.
خانم خرسندیان! چطور با آقای روحانی آشنا شدید؟
به شکل و شیوه تقریبا سنتی. یعنی این آشنایی از طرف خواهر ایشان که در دانشکده ما مشغول تحصیل بود صورت گرفت. ما به هم معرفی شدیم و بعد از چند جلسه صحبت به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم با هم یک زندگی بسازیم.
چندسال است این زندگی پا گرفته؟
ما پنج سال پیش ازدواج کردیم. امیرعباس هم تقریبا هفت ماه پیش به دنیا آمد و زندگیمان را شیرینتر کرد.
چطور پای این زندگی مشترک و این سبک زندگی که انتخاب کرده بودید، به دنیای مجازی باز شد؟
خرسندیان: اول من پیشنهاد کردم و به همسرم گفتم بیا یک صفحه در اینستاگرام داشته باشیم و سبک زندگیای را که فکر میکنیم درست است، ترویج بدهیم. البته این پیشنهاد هم به دغدغهای برمی گشت که از مدتها قبل در ذهن من وجودداشت. من وقتی دانشآموز دوره راهنمایی بودم، تصمیم گرفتم سبک زندگی اسلامی داشته باشم، چون خانواده خودم اصلا مذهبی نبودند.ولی با یک آشنایی که با یکی از معلمهایم داشتم تصمیم گرفتم دینداری را انتخاب کنم و از آن زمان همیشه در ذهنم بود به همه نشان بدهم دینداری اصلا سخت نیست. دین آن طوری که شاید در ذهن عموم مردم باشد، خیلی سخت و بسته نیست. وجهههایی هم دارد که شاید خیلی به آنها پرداخته نشده، بعد از ازدواج، چون همسرم یک طلبه بود و این ذهنیت باز در عموم وجودداشت که طلبهها زندگی سختی دارند، با صحبتهایی که دیگران داشتم سعی میکردم نشان بدهم طلبهها تارک دنیا نیستند، زندگی بستهای ندارند و... بعد به این فکر افتادم از فضای مجازی میتوانیم برای نشان دادن همین موضوع استفاده بکنیم.
روحانی: همانطور که گفتم الگوی من در زندگی رهبر معظم انقلاب هستند و یکی از تاکیدات ایشان، حضور و فعالیت در فضای مجازی است. من الگویم در زندگی رهبری هستند و ایشان هم همیشه تاکید در حضور در فضای مجازی دارند. تصمیم گرفتم در این فضا فعال باشم. اما هدفم چه بود؟ من از دریچه چشم مردم به روحانیت نگاه کردم و دیدم در جامعه برخی ذهنیتها و برچسبهایی نسبت به قشر روحانیت وجود دارد که درست نیست، مثل دوری از تفریحات، گوشهگیری، انزوا، رفتارهای خشک ورسمی، حضور نداشتن در اجتماع یا همین بحث بها دادن به همسر و خانواده. غالب نگاه جامعه این است که طلبهها خیلی به همسرشان بها نمیدهند. اجازه فعالیت اجتماعی به آنها نمیدهند. علایقشان برای آنها مهم نیست و...که در مجموع به اینها لقب محدودیتهای زندگی طلبگی دادهاند، اما هیچ کدام از اینها ریشه در دین ندارد، بلکه ساخته و پرداخته ذهن آدمهاست. من تصمیم گرفتم نشان بدهم یک طلبه هم مثل بقیه مردم یک زندگی عادی دارد. همه جا با خانواده اش همراه است، در جاده چالوس، در مرقد مطهر امام رضا(ع)، در پارک، سینما، مهمانیهای خانوادگی و... با این که خودش خیلی کافه دوست ندارد، اسپرسو دوست ندارد، اما چون همسرش دوست دارد میرود کافه و به دل او راه میآید. شاید خودش خیلی اهل پارک نباشد، اما به خاطر فرزندش در پارک حضور پیدا میکند. من معتقدم یک روحانی همه جا باید حضور داشته باشد. خودم هم بر این اعتقاد پایبندم و حتی چندبار این توفیق را پیدا کردم که به استادیوم بروم و آنجا جوانانی را دیدم که حتی احکام اولیه دین را نمیدانستند. من برایشان توضیح میدادم و استقبال میکردند. حقیقت این است اگر الان یک طلبه فقط گوشه مسجد بنشیند خیلی از جامعه آماریای را که میتواند برآنها اثرگذار باشد از خودش محروم کرده است.
این که به عنوان یک روحانی با همسرتان در فضای مجازی حضور پیدا کردید،حتما هم واکنش مثبت با خودش داشته، هم منفی؟
بله، همین طور است. اما من از همان ابتدا اصولی را برای خودم تعیین کردم و از همانها هم پیروی میکنم، مثلا از همان ابتدا قرار گذاشتم چهره همسرم را در صفحه اینستاگرامم منتشر نکنم، اما به این معنی نیست حضورش را هم نشان ندهم. همسرم همه جا کنار من است و هدف این است نشان بدهیم، یک زندگی مشترک در سبک زندگی اسلامی و ایرانی اش، با وجودتمام اختلاف نظرها میتواند به یک توافق نظر برسد و به مسیرش ادامه بدهد نه این که مثل خیلی از زندگیهای این دوره، سریع به بنبست جدایی برسد. الان من اگر میگویم زندگی طلبگی با طعم عسل، معنیاش این نیست ما خوشبخت مطلق هستیم و مشکلات نداریم. این طور نیست. اما ما با هم از این مشکلات عبور میکنیم. زن و شوهر وقتی وارد یک زندگی میشوند باید با سازش، با چشمپوشی از عیوب و با این نگاه که زندگی یک امتحان است، به تقربالله برسند.
کلا از فضای مجازی چه تعریفی دارید؟ آن را بحران میبینید یا فرصت؟
روحانی: تقریبا هردو، اما در کل این تهدید را هم میتوان به فرصت تبدیل کرد. ببینید قبلا یک طلبه مجبور بود برود به یک روستای دور و ده نفر را پیدا کند و به آنها احکام دین را بگوید، اما الان من یک پست در همین فضای مجازی میگذارم و یک میلیون بازدید کننده دارد. اگر این فضا نبود، شاید من اصلا فرصت نمیکردم این همه مخاطب داشته و اثر گذار باشم.
اثرگذاریاش را میبینید؟ واکنشها به شما میرسد؟
خیلی زیاد، در دایرکت و کامنتها همیشه واکنشها نسبت به موضوعات مختلفی که در صفحه مطرح میشود، انعکاس پیدا میکند.
به عنوان یک روحانی فکر میکنید سبک زندگی طلبهها با سبک زندگی مردم عادی متفاوت است؟
روحانی: نه زیاد، یک طلبه فقط باید در دینداری از بقیه مردم یک قدم جلوتر باشد. به نماز اول وقت و حلال و حرام مقیدتر باشد. اما معنایش این نیست که گوشهنشین بشود.
وقتی با لباس روحانیت در فضایی که معمول نیست مثل کافه یا سینما حضور پیدا میکنید، واکنشها چطور است؟
خیلی خوب. اتفاقا مردم به این نتیجه میرسند ما هم از جنس خودشان هستیم.
صفحه شما الان 62 هزار دنبال کننده دارد. میدانید بیشتر از چه قشری هستند؟
بله، اینستاگرام این قابلیت را دارد که رنج سنی و جنسی مخاطبها را مشخص میکند. طبق همین اطلاعات 30 درصد دنبالکنندههای این صفحه 18 تا 24 ساله هستند، 60 درصد 25 تا 34 ساله و بقیه هم در زیر 18 سال یا بالای 35 سال. طبق همین اطلاعات، 41 درصد دنبالکنندهها را خانمها تشکیل میدهند و 59 درصد را آقایان. تهران، مشهد، ریاض و بغداد هم بیشترین دنبالکنندهها را دارند.
یعنی از کشورهای عرب زبان هم دنبالکننده فعال دارید؟
بله، سبک زندگی روحانیت برای مردم کشورهای عربی هم جالب است. حتی یک بار من و همسرم در نجف بودیم و چند خانم که عرب بودند ما را شناختند و آشنایی دادند و گفتند از دنبالکنندههای صفحه ما هستند.
در فضای مجازی و به طور مشخص صفحهای که در اینستاگرام ساختید، مبنا را بر چه چیزی گذاشتید؟
خرسندیان: میخواستم نشان بدهم زن مسلمان تک وجهی نیست، هم وجهه خانوادگی دارد، هم وجهه اجتماعی و اینها با هم منافات ندارد. الان، من در کنار ایفای نقش همسری و مادری، در اجتماع هم فعالیت دارم. مشغول تدریس درس رسانه در دبیرستان هستم و در هر دوجا هم تلاش میکنم وظیفهام را بخوبی انجام بدهم. حرف من این است که نگاه دین به زن این طوری که الان در اذهان بعضیها جا افتاده نیست. دین زن را محدود نکرده است. به خاطر همین بیشترین تاکیدم را در صفحهام بر جایگاه زن در اسلام گذاشتهام.
روحانی: من سه محور را از نگاه دین دنبال میکنم. همسرداری، توجه به فرزند و دیگری هم توجه به مسائل اجتماعی روز است.
یعنی احکام شرعی را پاسخ نمیدهید؟ حتما به عنوان یک روحانی خیلیها از شما حکم شرعی میپرسند؟
خب از اول میشد من بیایم مبنا را بر پاسخ دادن به احکام شرعی بگذارم، اما خوشبختانه بهاندازه نیاز هستند. کسانی که به این احکام پاسخ بدهند، رسالتم را در وجه دیگری دیدم. با این حال باز هم در دایرکتها همیشه سوالهای شرعی هست و تا جایی که بتوانم جواب میدهم، اما به صورت تخصصی به این بحث ورود پیدا نمیکنم.
اما میتوانیم نتیجه بگیریم مباحث اجتماعی جزو دغدغههای شما به عنوان یک طلبه است؟ مثلا در بحث زلزله کرمانشاه شما از طلبههایی بودید که به منطقه رفتید.
ببینید ایدئولوژی هرکسی سبک و مسیر زندگیاش را معین میکند. من چون ایدئولوژیام را از رهبری گرفتهام، سعی میکنم در همه جنبهها این مورد را رعایت کنم. یکی از وظایفی که رهبری برای قشر روحانیت مشخص کردهاند، خدمت رسانی و غمخواری با مردم است. من نمیتوانم بروم داخل مسجد بنشینم و با مردم زلزلهزده غمخواری کنم. باید میان آنها باشم. باید حرفشان را از نزدیک بشنوم.
با تمام این تفاسیر حتما منتقد هم دارید؟
منتقد که همیشه هست. هم میان طلبهها نسبت به من معترض هستند هم در بین قشر مذهبی و هم اقشار دیگر، اما به همین میزان و حتی خیلی بیشتر، افرادی از همه این اقشار هم هستند که ما را تشویق میکنند.
انتقادها بیشتر حول چه محوری است؟
مثلا انتقاد میکنند شما چرا با لباس روحانیت در مجلس امام حسین(ع) و دردسته زنجیر زنی، زنجیر میزنی؟! خب من سنتم این است در هیأت محله خودمان زنجیر بزنم. مردم بیشتر وقتها روحانیت را روی منبر دیدهاند. چه اشکالی دارد در مجلس عزاداری امام حسین(ع) بین خودشان هم ببینند. حرف من این است جامعه ما امروز همانطور که به روحانی سنتی نیاز دارد به روحانیون نواندیش هم احتیاج دارد. من این موضوع را نفی نمیکنم که هر دو گروه باید باشند. وقتی در مسجد نماز جماعت میخوانم خیلی از پیرمردها اعتراض میکنند حاج آقا چرا اینقدر تند نماز میخوانی؟ چون من ساخته شدهام برای جوانها نماز بخوانم. مساله بعدی موضوعشان لباس روحانیت است، شاید بعضیها به من خرده بگیرند شما شأن لباس روحانیت را حفظ نکردی، اما من کسی را از بین مردم ندیدم بگوید چون من یک روحانی را دیدم که به پارک آمده بود دیگر نماز نمیخوانم، چون یک روحانی را دیدم که در ساحل دریا دست همسرش را گرفته بود و به گونه فرزندش بوسه میزد من دیگر نماز نمیخوانم و... اما به کرات دیدم افرادی گفتهاند ما از دین زده شدیم، چون بعضی در لباس دین، از موضع بالا به ما نگاه کردند و خودشان را از ما جدا دیدند.
منبع:جام جم
انتهای پیام/
امیدوارم زندگی پر از معنویت و خوشی را داشته باشید اجرتان با مولا