محمدحسین خالدی‌راد از ماجرای زندگی خود و مشکلات عکاسی در دوران انقلاب و 8 سال دفاع مقدس سخن گفت.

درددل های یک عکاس انقلابیبه گزارش خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمدحسین خالدی راد متولد 1322 در خیابان مولوی تهران، بازنشسته وزارت کشاورزی و عکاس دوران انقلاب و 8 سال دفاع مقدس است. وی هم اکنون مجموعه ای غنی از تصاویر اتفاق های سه دهه پیش کشور را در اختیار دارد.

خالدی راد در گفتگو با خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رنج و سختی‌های دوران نوجوانی و جوانی و همچنین خاطرات عکاسی در آن سالها را بازگو کرد و گفت: در جنوب شهر بزرگ شدم و سالهای طولانی را در چهارراه مولوی، خیابان صاحب جم و انبار گندم مستاجر بودیم. در آن زمان درس خواندن با مشکلات بسیاری همراه بود و به دلیل همین مشکلات نتوانستم ادامه تحصیل بدهم.

وی ادامه داد: از 12 سالگی دست فروشی را با فروش زولبیا و بامیه، آلبالو، گیلاس، میوه جات و... آغاز کردم. پس از گذشت دو سال در شغل دست فروشی که بسیار معروف هم شده بودم، متوجه شدم این شغل آینده ندارد. دایی من قصاب بود و زمانی که متوجه شد من دنبال کار هستم، مرا پیش یک قصاب که از دوستان مورد اعتمادش بود برد و در آنجا قصابی یاد گرفتم.

خالدی راد تصریح کرد:  یک روز در مغازه جوانی آمد و گفت کسانی که لباس سفید پوشیده‌اند را می‌کشند. با یک دوچرخه سریع خودم را به محل حادثه رساندم و برای اولین بار کشتار و انقلاب را با چشم خود دیدم. آن کشتار واقعه 15 خرداد بود و بعد از آن، حادثه های دلخراش این چنینی بسیاری دیدم. بزرگتر که شدم تصمیم گرفتم راننده شوم و برای گرفتن گواهینامه رانندگی نیاز به گواهی پایان خدمت داشتم. به سربازی رفتم و دوره های آموزشی ویژه و چتربازی را گذرانده و در نهایت کارت پایان خدمت را دریافت کردم. اگر همانجا خدمت میکردم افسر درجه دار می‌شدم اما شغل آزاد را انتخاب کرده و راننده تاکسی و وانت شدم. از همان زمان طیب حاج رضایی، حسین رمضان یخ، شعبان بی مخ و... را می‌شناختم و چون عاشق عکاسی بودم بعد از اینکه انقلاب شد به وزارت کشاورزی رفته و کنار دست یکی از عکاس‌های اداره، عکاسی کردم.   

خالدی راد درباره پررنگ شدن فعالیت عکاسی خود اظهار داشت: شخصی به نام «مهدی فیلمی» در محله ما بود که فیلم های اضافه سینمایی را اسلاید و قاب می‌کرد. آن زمان علاقه به بازیگران و فیلم‌های خارجی زیاد بود و هرکس که آلبومی از هنرپیشه‌ها داشت باعث افتخار بین دوستان بود و آلبوم او کامل فروخته می‌شد. قرار گرفتن در این محیط و فکر درباره چگونگی رشد و پرورش این علاقه مندی های درونی باعث شد که یک دوربین مدل 110 خریدم. از زمان انقلاب، خاکسپاری و تشییع شهدا عکس‌های متفاوت تهیه کردم. من یک عکس ماندگار از مدرسه ایران دارم و در حال حاضر به جز من کسی آن عکس را ندارد.

عکاس پرجنب و جوش دوران انقلاب در خصوص عکاسی از حال و هوای آن سالها، شورش مردم، اعتراضات و مقاومت رژیم حکومتی گفت: صبح زود به خیابان میرفتم. با دیدن مردم حالم عوض می شد. از همه چیز عکس می‌گرفتم. عکس یک شهید که در کنار خیابان او را عریان کرده بودند و... البته به آن صورت شناخت صحنه ای از عکس نداشتم و به صورت کلی عکس می گرفتم. هر اتوبوسی که به سمت بهشت زهرا (س) می رفت من هم میرفتم و عکس تهیه میکردم. زمانیکه پیکر شهدا را آوردند مردم یخ می ریختند، چون مرده شورخانه های بهشت زهرا (س) تعطیل بودند. شب 23 بهمن ماه بود و مردم به رادیو تلفن زدند تا آنها اعلام کنند که همگی یخ بیاورند من هم با دوربین خود لحظات غم انگیز آن روز را ثبت کردم.

وی افزود: یک ماه بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، نمایشگاه‌های بسیاری از این عکس‌ها با اسلایدهای مختلف برگزار کردم. کمیته امام خمینی (ره) چند عدد چادر به من داد و در این چادرها عکس‌ها را نصب می‌کردیم و همزمان سرودهای انقلابی پخش می‌شد. در شهرهای تهران، شیراز، مردشت، کاشان، قم و... نمایشگاه برگزار کردیم و زمانیکه مسئولان وزارت کشاورزی از نمایشگاه تهران بازید کردند شگفت زده شده و به من اجازه سفر و برپایی نمایشگاه در اقصی نقاط ایران را دادند. یک کارتن کوچک برای کمک به گسترش نمایشگاه گذاشته بودیم و مردم به صورت خودجوش در آن پول می ریختند.

خالدی راد در ادامه خاطرات عکاسی در هشت سال دفاع مقدس را تشریح کرد و گفت: مدتی کوتاه بعد از این ایام جنگ آغاز شد و در آن زمان به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میرفتیم و خواهش و التماس میکردیم تا کارت حضور در جبهه را به ما بدهند. برای ورود به منطقه جنگی مشکل داشتیم. یکی میگفت باید تایید و امضای رئیس جمهور و یا وزیر باشد، یا اینکه عکاس نامی باشد و... در آن زمان برای بازدید از مراکز جنگی به لبنان و روسیه هم رفتیم و چند تا عکس از خاک دکتر شریعتی گرفتم.  

وی در پاسخ به اینکه آیا در آن زمان هرج و مرج در خیابان به خاطر عکاسی با شما برخورد شد یا خیر، گفت: قبل از انقلاب توسط ماموران پامنار دستگیر شدم و 3 روز بازداشت بودم. کتک و شلاق زیاد خوردم و با التماس‌های من دوربین را خالی کردند و به من پس دادند اما بعد از آن باز هم عکاسی کردم. همیشه برای دل خودم عکاسی میکردم و هیچگاه عکاسی وزارت خانه تحت تاثیر عکاسی از اتفاق‌های بیرونی قرار نگرفت.

خالدی راد ادامه داد: قرار است مجموعه عکس‌های مربوط به دوران انقلاب و تهران قدیم را در کتابی با عنوان حدیث «خیزش و جنبش» منتشر کنم. عکس‌هایی که نشان می‌دهند فرهنگ و معماری تهران چطور بوده؟ کجا معرکه می‌گرفتند؟ کجا تعزیه می‌خواندند؟ جاهل‌ها کجا می‌رفتند؟ کجا میخوابیدند؟ و...

وی در بخشی از سخنانش در انتقاد به کم‌توجهی و بی‌مهری مسئولان به حوزه عکاسی و هنر اظهار داشت: ما برای انقلاب فداکاری و جانبازی بسیار کردیم و در حال حاضر اگر در خیابان به کسی بگویی من انقلابی هستم میخندد. گویا زحمت‌هایی که ما کشیدیم اصلا به کار نیامد و به دردمان نخورد. 23 سال پیش با سمت عکاسی بازنشست شدم و مشکلات زندگی بسیار است. با حقوق بازنشستگی نیمی از مشکلات هم تامین نمی‌شود و ای کاش توجه بیشتری به هنرمندان داشته باشند.

 

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار