به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ «آبی مایل به صورتی» به کارگردانی و نویسندگی ساناز بیان، مستند داستانی برگرفته از دل جامعه است؛ نمایشی که با تکیه بر فتوای امام خمینی (ره) در سال 1343 مبنی بر مجاز بودن تغییر جنسیت، به موقعیت فعلی ترنسها، نگاه عمومی جامعه به این قشر و مشکلات متعدد آنها میپردازد.
این نمایش در سیوششمین جشنواره تئاتر فجر موفق به کسب چندین جایزه از هیات داوران شد و اجرای خود را به دلیل استقبال مخاطب تا اواخر بهمن ماه تمدید کرد.
در همین رابطه با ساناز بیان کارگردان این تئاتر به گفتگو نشستیم.
خانم بیان، روی صحبت «آبی مایل به صورتی» در کنار مخاطب عام با مسئولینی است که وظیفه رسیدگی به مسائل این افراد را دارند، در ابتدا برای ما بگویید که آیا تا به امروز نهاد یا ارگان دولتی از این کار حمایت کرده است؟
«آبی مایل به صورتی» کاری پژوهش محور است، اما نمایشنامه نویسی خاص مستند نیست. تئاتر مستند در كشور ما تا امروز تئاتری نبوده که با حمایت خاصی همراه باشد. خود شما هستید و سرمایه شخصیتان؛ باید هر طور هست کار را به سرانجام برسانید. مطمئنا ما اگر بخواهیم برای این سوژههای ملتهب منتظر حمایت کسی باشیم، هیچگاه نتیجه نمیگیریم. تا به امروز مرکز هنرهای نمایشی و شخص وزیر بهداشت برای دیدن نمایش آمده اند و وعده هایی برای حمايت از افراد تراجنسيتی داده شده كه اميدواريم در همين حد هم عملی شود.
ما همیشه سراغ صداهای شنیده نشده و آدمهای در سایه مانده رفتیم و انتظار سختی و رنج را هم داریم، اما مطمئنا حمایتها باعث ماندگاریمان در این راه خواهدبود.
برای دیده شدن بیشتر نمایش چه کاری انجام دادهاید؟
ما تلاش میکنیم تا حمایت های لازم را کسب کنیم، اما طبیعی است که برای ادامه یافتن این جریان ابتدا باید خودمان را سرپا نگه داریم. خوشبختانه من زیاد دغدغه مالی ندارم و در کنار کارهای دیگر، تنها درآمدم از تئاتر نیست؛ اما حقیقت این است که این قبیل کارها بسیار پر هزینه است. بعد از چهار سال پژوهش تازه وارد مسیر عادی تولید می شویم. مسیری بسیار سخت که شاید در سایر کارها نباشد.
در «آبی مایل به صورتی» من بسیار تلاش کردم کاری برای حمایت از دوستان تراجنسی انجام دهم. ساخت یک مرکز درمانی بمنظور انجام جراحیهای با کیفیت و مناسب سازی هزینه های درمان از جمله وعدههای وزیر بهداشت بود. در حال حاضر بیمه و وام در نظر گرفته شده بسیار محدود و به شکل کامل و درست انجام نمیگیرد، به علاوه اینکه شامل همه افراد نمی شود.
در بحث اشتغال هم در حال تلاش برای ارتباط با بهزیستی هستیم. بحث تحصیل و کار این عزیزان بسیار مهم است تا این افراد بتوانند زندگی امن و سالمی داشته باشند. من به همراه گروه بینظیر خود این احساس مسئولیت را داریم؛ ولی باز هم میگویم که اول باید اکسیژن به ما برسد تا خودمان بتوانیم تنفس کنیم و بعد پيش برويم.
در انتخاب بازیگرها چه معیاری را در نظر گرفتید؟ آیا شهرت آنها برایتان مهم بود؟
من دنبال بازیگرهای خوب و توانمند بودم. هر کدام از بازیگرهای نمایش از افراد شاخص تئاتر و سینما هستند و به تنهایی سابقه و کیفیت بالایی دارند. یک کار نازل بی کیفیت ممکن است مثل یک جور برده داری و سیرک صرفا بازیگری را به نمایش بگذارد. اما قطعا اینجا کیفیت مهم است. تماشاگر برای دیدن بازیگری توانمند و نه صرف یک چهره زیبا میآید.
از طرف دیگر نقش های کار به قدری سخت بود که اگر شخصیتهایی را که برای خلقش این همه تلاش کردم به کسی میسپردم که صرفا شهرت داشت و توانمند نبود، در حقیقت جنایت در حق کار خودم بود.
در خصوص جابجایی نقش بازیگر با جنسیتش توضیح دهید، هدفتان از این کار چه بوده است؟
در برخورد با دوستان تراجنسیتی گاهی اوقات همچنان نشانههایی از جنس مبدا دیده میشود. برای نشان دادن این موضوع این انتخاب را داشتم؛ اما در خصوص خانم ملک آرا چون سالهایی طولانی از عملش گذشته بود، بیشتر به جنس بعد از عمل رسیده بود.
روند شکل گرفتن نمایش چقدر طول کشید؟
تولیدکار ۴ سال طول کشید و تمرینها از حدود شهریور ماه تقریبا به مدت یک ماه و نیم بود. کاملا میدانستم چه کاری می خواهم انجام دهم و لزومی بر زمان بیشتر تمرین نمیدیدم. دوست داشتم وقتی روی صحنه میرویم، همچنان طراوت و تازگی اتفاق در بچه ها باشد که با توجه به تعداد زیاد اجراها، مطمئنا تمرین زیاد قضیه را به سمت مکانیکی شدن میبُرد.
بیشترین مخالفان این نمایش چه گروهی بودند؟
بیشتر مخالفانی که من با آنها برخورد داشتم، از ایستایی نمایش شکایت داشتند. اینکه چرا مونولوگ است و اتفاقهای نمایشی در آن کم است. کسانی که به اشتباه فکر می کنند تئاتر شعبده و پشتک و وارو زدن است و مونولوگ همان نمایش رادیویی است.
باید بدانیم که مونولوگ در واقع گونهای مهم در تئاتر دنیاست و نشان از نابلدی کارگردان نیست؛ من برای این کار ایدههای بسیاری داشتم. چون روح کار مستند بود، شکل ایستا و کم تحرک را انتخاب کردم. بعد از آزمودن همه ایدهها به جایی رسیدم که باور داشتم آنقدر صدای این آدمها شنیده نشده و در حاشیه و سایه ماندهاند که باید بدون هیچ پرده و حجابی ( حتی میزانسنهای جذاب که جلوه گر کارگردانی من باشند ) بطور خیلی صریح، تند محکم و راديكال رو به تماشاگر حرفی که هیچ کس هیچ وقت نذاشته بزنند را فریاد بزنند؛ بیواسطه و مستقیم.
در حقیقت فضای پرحرکت تمرکز را از روی حرفها و مستقیم بودن برمیداشت. به علاوه اینکه دوست داشتم فضای نمایش بخشی از روح مستند و حس و حالی که من هنگام مصاحبه های واقعی با این افراد داشتم را منتقل کند.
با چنین موضوع که به نوعی تابو اجتماعی است به ممیزی برنخورید؟
من از 8 سالگی داستان مینویسم و بعد از این همه مدت مهارت لازم برای نوشتن را یاد گرفتهام. اینکه بدون اینکه باجی به کسی بدهی حرفت را بزنی، خط قرمزها را بشناسی، و بدانی کدام بحث را تا کجا پیش ببری.
من بسیار خوشحالم که در این کار، یک سانتی متر از باورهای خودم نگذشتم و صراحت و لهجه کار را فدای خوشایند کسی نکردم. واقعا از چاپلوسی بیزارم. در یک ارزیابی کلی به واقعیت باورهایم نگاه کردم.
در حقیقت من آنقدر به اجرای چنین کاری ایمان دارم که باید با تقویت خودم مهارتهایم را آنچنان بالا ببرم که بتوانم روی صحنه بمانم؛ وگرنه صرف نمایش نامه نوشتن و در خانه ماندن آن به دلایل مختلف افتخاری نیست. جامعه الان نیاز به شنیدن چنین حرفهایی دارد و در این بین ما باید بلد باشیم چطور در صحنه بمانیم.
کارها و نوع نگارش من و همسرم حمید آذرنگ كه بسيار روی من تاثير داشته، اصولا به گونهای است که برای تماشاگر از سطوح اجتماعی متفاوت جامعه امروز قابل درک و دریافت باشد. من تماشاگرهایی از خانواده این دوستان تراجنسی داشتم که دفعه بعد با خانواده، همسر و دوستانشان میآیند. اتفاقا خانوادههای درگیر که عموما مخاطب تئاتر نبودهاند به دیدن کار آمدهاند.
تا الان حدود 8 هزار نفر نمایش را دیدهاند و جالب است که برخلاف تصور همه، حدود 80 درصد از تماشاگرهای ما چیزی از این موضوع نمیدانستند و این تغییر نگاه تماشاگر برای ما بسیار ارزشمند است. در واقع ما تماشاگر را آگاهتر میکنیم و هر چه تماشاگر بیشتری این نمایش را ببیند، ما رسالتمان را بهتر انجام دادهایم.
من در بستر کاری فعلیم، تلاش میکنم که به طیفهای مختلف تماشاگر در حوزههای مختلف اجتماعی، روانشناسی، جامعه شناسان، پزشکان و ... مرتبط شوم و مخاطبان تئاترم را گسترده کنم. همین تبلیغات فرد به فرد در روند دیده شدن کار بسیار مهم بوده است.
امیدوارم روزی برسد که سایر همکاران من در سینما و تلویزیون با نگاهی درست و نه صرفا بازتولید کلیشهها و باورهای غلط و قبلی به این موضوعات بپردازند.
در پایان از لحظات خاص نمایش بگویید.
اشکهای بازیگران در حین کار خاصترین لحظات من بود، بازیگرانی که پیامبرگونه بار رسالتی را که به دوش داشتند زمین گذاشتند. کار خیلی سختی بود و من خوشحالم کار درخشان خانم رضوی و بهنام شرفی به خوبی دیده شد. سایر بازیگرها و گریم بینظیر خانم ماریا حاجيها هم قابل تقدیر است. گریمی که به شدت به باور پذیر شدن نقشها کمک کرد و هر اشتباهی در این زمینه تاثیر کار را از بین بُرد.
ما خیلی سختی کشیدیم، لحظاتی بسیار سخت داشتیم، خیلی از بازیگرها برای کار آمدند، میگفتند که کار جذابی است اما با دیدن سختی کار بعد از مدت کوتاهی میرفتند. بازیگرهایی که میبینید به اهمیت رسالتشان باور داشتند. بار روحی نقشها بسیار سنگین بود و نیاز به از جان گذشتگی خاصی داشت.
انتهای پیام/