به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهر نو ارمغان تجددگرایی و تمدن محمدرضا پهلوی به تقلید از آمریکا و انگلیس، در زمان خود از افتضاحات حکومت بود؛ شهری بیدر و پیکر که به صحنه جولان گرگان برای دریدن معصومیت زنان و دختران ناآگاه تبدیل شده بود.
در پنجمین بخش از سری گزارشهای ناگفتههایی درباره رژیم پهلوی به روایتی غریب و دردآور از روزگار دختران و زنان درماندهای میپردازیم که دست تقدیر روی دستشان زد و آنها را با وعده قصر و آیندهای پوشالی به دخمههای تاریک و سرد فساد و فحشا کشاند.
شهر نو نام یکی از محلات قدیمی تهران در خیابان جمشید بود. پایه این شهر در زمان محمدعلیشاه قاجار بنا گذاشته شد. اوایل حکومت محمدرضا پهلوی بود که یکی از معروفترین اشخاص این شهر به نام محمود عرب اقدام به فریب زنان و دختران بیکس و کار میکرد و آنها را از شهرستانها و روستاها به شهر میآورد و مورد استثمار جنسی قرار میداد.
محمود عرب همچنین برای جلب توجه بیشتر، پاتوقهایی شبیه به همان قهوه خانههای فعلی برای معتادان دایر و به این شیوه افراد بیشتری را در دام فساد گرفتار میکرد. این متروکه از وقتی نام شهر نو را به خود گرفت که در آن خانههای تازهای احداث و خیابانها آسفالت شد. غیر از محمود عرب، فرد دیگری به نام محمد که به دلیل سپیدی محاسنش لقب «زال ممد» گرفته بود، از سردمداران این قائله بود. او به واسطه خدمات جنسی به رجال سیاسی توانسته بود در میان آنها جایگاهی بیابد و به این طریق خواستههایش را پیش ببرد.
اما قربانیان این معامله کثیف و در عین حال سودآور زنان و دخترانی بودند که به خاطر مشکلات خانوادگی و مالی خانه را ترک کرده بودند و با فریب نوچههای زال ممد و محمود عرب پایشان به این جهنم کشیده میشد. آنها روستازادگان و از مردم شهرستانهای دور از تهران بودند که اغلب برای رهایی از فقر و نداری به شهر نو میآمدند؛ سرابی که آنها را به عمق باتلاقی میکشاند که رهایی از آن دیگر ممکن نبود.
از آنجا که شهر نو پاتوق اراذل و اوباش بود، دعوا و نزاع امری اجتناب ناپذیر مینمود، از این رو در برخی کوچههای آن شهربانیهایی گماشته شد تا از قتل و جنایتهای احتمالی پیشگیری شود اما دیری نپایید که ویروس این فسادها به جان شهربانی نفوذ و آن را نیز همرنگ شهر کرد. ماموران امنیتی با دریافت مبلغی قابل توجه از سرکرده و دلالان این تجارت کثیف که دو زن بهنامهای ملکه اعتضادی و پری آژدان قزی بودند، سکوت می کردند و حتی گاهی خود از مشتریان بودند. اما چرا این شهر با وجود تمام کثافتکاریها و بدنامیهایش باز هم به فعالیت خود ادامه می داد؟
شهر نو لکه ننگی بر دامن تهران بود که در پشت صحنه آن باز هم ردپای اردشیر زاهدی دیده میشد. زاهدی نخست وزیر وقت بود و با نفوذی که داشت توانست جمعیت این شهر را به حمایت از شاه درآورد. زاهدی نقش پررنگی در کودتای 28 مرداد علیه مصدق داشت. او با بسیج روسپیان شهر نو به رهبری پری آژدان قزی که او را با لقب "پری بلنده" میشناختند، به حمایت از شاه برخاست و کودتای 28 مرداد را به راه انداخت. اردشیر زاهدی به فساد و تزلزل شخصیتی شهره بود. حضور او در شهر نو و آشکار شدن رابطهاش با سرکردههای آن، امنیت جامعه را مختل کرده بود. عوامل شهر نو دیگر با گستاخی و آشکارا دختران جوان را میربودند و با آنها معامله میکردند.
با استناد به آنچه اسکندر دلدم روزنامه نگار دربار در جلد دوم کتابش به نام «من و فرح پهلوی» مینویسد: ملکه اعتضادی با شخص شاه و علیرضا پهلوی هم رفت و آمد داشت و مقدمات آشنایی آنها را با دختران و زنان فریب خورده فراهم میکرد. پری آژدان قزی هم دختر یک مأمور بازنشسته بود که از بی حیایی بسیار به صورت ضربالمثل درآمده بود و با آنکه زن بود اما اوباش شهر نو هم از او حساب میبردند. ملکه و پری در پی رفت و آمدهای خود به دربار و رجال سیاسی به ثروت و شهرت رسیده بودند و کارشان آنقدر بالا گرفته بود که در مجالس کارت ویزیت پخش میکردند.
پری آژدان قزی و نوچههایش
ملکه اعتضادی
اینها تنها بخشی از فسادهای رایج و علنی در دوره پهلوی بود و مصداق این مَثَل که رطب خورده کی کند منع رطب! زمانی که شخص اول حکومت چنین رفتاری داشته باشد دیگر نباید از رجال آن انتظاری جز این داشت . در واقع محمدرضا پهلوی خود داعیهدار فساد و فحشا بود و همواره از آن استقبال میکرد. خاندان پهلوی الگوی اراذل بهویژه درباریان بودند و همه همین خط را ادامه میدادند.
روایات بسیاری در این باره وجود دارد؛ مستنداتی که هر چه بیشتر چهره واقعی این خاندان را نشان میدهند که البته در اینجا مجال بازگو کردن همه آنها نیست. با توجه به نکاتی که اشاره شد، میتوان به درستی دریافت که پهلویها هرگز در اندیشه مردم نبودند و تنها به خوشگذرانیهای خود فکر میکنند.
گزارش از مهدیا جوهرپور
ازاین مطالب زیاد درج کنید