به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ زمانی که گرانی شکر بهانهای شد تا روشنفکران، روحانیون و ملی گرایان ساز های مخالفت با حکومت وقت را کوک کنند، جنبش های مردمی هم بیش از پیش فعال شد. وقتی خبری از کودتا و انقلابهای رنگی نبود، روشنفکران راه آگاه سازی و سپس همراه شدن مردم با خودشان را در جراید میدیدند.
بسیاری از روزنامه ها با عناوین مختلف باز می شدند و مطالبی در آن درج میکردند که طبیعتا خیلی به مذاق حکومت خوش نمیآمد. وقتی فلان روزنامه از عملکرد ضعیف حکومت ابراز نارضایتی میکرد، کاسه لیسان اطراف شاه وقت، دست به کار میشدند و فوری جسارت روزنامهها را به گوش شاه میرساندند.
اصلا حکومت پیش از مشروطه تصورش را نمیکرد یک روز، روزنامهای که در زمان محمد شاه قاجار و توسط پسر یک فرد حکومتی به نام میرزا صالح شیرازی کازرونی به ایران آمد و اخبار حکومتی را منتشر میکرد، یک روز بشود خوراک مخالفان حکومت.
بنابراین بدون درنگ در هر روزنامه مخالف، پلمپ میشد و عمر برخی از روزنامهها حتی به دو روز هم نمیکشید. خبری از آزادی مطبوعات نبود و مدام این روزنامه و آن روزنامه بسته میشد. روشنفکران سعی داشتند، مردم را آگاه کنند و حتی برخی را استخدام میکردند که میان افراد بیسواد بروند و روزنامهها را برایشان بخوانند. جنگ میان مخالفان حکومت و حکومتيان آنقدر ادامه داشت که منجر به انقلاب مشروطه در زمان فتحعلی شاه قاجار شد.
پس از دوران مشروطیت کمی روزنامهها نفس کشیدن در هوای آزادی را تجربه کردند، هر چند این نفسها خیلی عمیق نبود و عمر آزادی جراید کوتاه بود.
زمانی که رضا خان با همان کودتای مشهورش ستونهای رژیم پهلوی را در شمال تهران بنا کرد، خیلی از روزنامه نگاران روزهای سیاه حبس و بسته شدن روزنامهها در دوران پیش از مشروطه را جلوی چشمانشان می دیدند، اما بر خلاف آنچه که همه تصور میکردند، رضا شاه، به فکر آن بود که کمی روشنفکران را با خود همراه کند و با آزادی موقتی، بازی زمانه را به سود خود پایان دهد. البته تا حدی موفق هم بود. چرا که خیلی ها به جبهه پهلوی رفتند و از حامیان رضا خان شدند.
پس از مدتی ظلمهای رضا شاه، آنقدر زیاد شد که خون روزنامه نگاران را دوباره به جوش آورد. حالا روشنفکران حکومتی مقابل جراید ایستادند و بیوقفه آن ها را کسانی معرفی میکردند که اذهان عمومی را به هم می ریزند. نتیجه اش شد، سکوتی بلند که مدت ها گوش مردم ناآگاه از حقیقت را کر کرده بود.
پس از آنکه انگلیسی ها کسی بهتر از پسر رضاخان را برای جانشینی او پیدا نکردند، اوضاع رسانه ها بدتر هم شد. مردم روز به روز مظلومتر میشدند و روشنفکران و روحانیان هم روز به روز عصبانیتر. روزنامهها دست از شکایت از حکومت بر نمیداشتند و روزنامههای حکومتی هم سعی در آرام نشان دادن فضای جامعه داشتند و به تعریف و تمجید از حکومت می پرداختند.
اغلب صاحبان امتیاز در مطبوعات از وابستگان رژیم و نزدیکان دربار بودند. برای مثال صاحبان اطلاعات: «مسعودی» و کیهان: «مصباح زاده» سناتور انتصابی و از نور چشمان شاه بودند و در 17 دی ماه 1356 دیدیم که چگونه مقاله ساواک شاه با امضای مستعار «رشیدی مطلق» بر ضد امام خمینی در روزنامه اطلاعات درج شد. البته که آن مقاله هم دستور حکومتی بود و شاید خود این دو شخص نقش اصلی را در آن ایفا نمی کردند.
قانون اساسی مشروطه، مطبوعات را «رکن چهارم مشروطیت» بر شمرده بود، اما حکومت مصلحت نمی دید که این رکن را در برنامه های خودش اجرایی کند. زمانی که همه دنبال آزادی و بیان درد دل های جمعیشان بودند، حکومت درهای روزنامه ها را آن قدر محکم میبست که صدایش فرسنگ ها آن طرف تر می رفت. در زير اظهار نظر عجیب یک روزنامه نگار در آن زمان را می خوانیم که خود گویای همه حقایق آن زمان است.
«از سال 1342 به بعد، علاوه بر سالروز تولد شاه و ولیعهد، مطبوعات می بایست سالروز تولد فرح، فرزندان دیگر شاه و برادران و خواهران او را هم تبریک بگویند. هر هفته از سوی وزارت اطلاعات و جهانگردی دستورالعمل هفتگی ابلاغ می شد که در آن تأکید شده بود: سالروز تولد اعلیحضرت نزدیک است، باید عکس بزرگ و مقاله مفصل چاپ کنید... این هفته سالروز تولد شهبانوست، عکس و مطلب فراموش نشود... و همچنین بعد از گران شدن قیمت نفت در سال 1973، سران کشورهای خارجی برای فروختن کالا و اسلحه در تملق گفتن از شاه با هم مسابقه می دادند و روزنامه نویس های خارجی هم به طمع گرفتن قالی و خاویار به کشور ما سرازیر می شدند. مقاله ها بود که درباره پیشرفت های معجزه آسای این جزیره ثبات به چاپ می رسید و مطبوعات داخلی می بایست ترجمه همه این تملق ها را در کنار تملق های داخلی منعکس کنند. باتوجه به اینکه در آن زمان تمام روزنامه ها و مجله ها پیش از انتشار بررسی می شد، هیچ روزنامه نگاری نمیتوانست ادعا کند که توانسته از این کار شانه خالی کند.» ( پیاده شده از نوار گفتگو با یکی از مدیران مجلات در رژیم گذشته).
گذشته پر فراز و نشیب ایران در حوزه انتشار روزنامه، گویای ظلمی است که از سوی حاکمان طاغوت به كشور تحمیل شده است.
انتهای پیام/