به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در جهان پیرامون ما گاهی اتفاقی رخ می دهد که شبیه به یک افسانه می مانند و باور آن برای بسیاری سخت است. داستان زندگی جی دختر کوچک لالی که توسط خانواده اش در یک جاده روستایی رها شده بود از همین داستان های باورنکردنی است.
"آنتی پینگ" زن نابینایی بود که در یکی از روستاهای فیلیپین زندگی می کرد. این زن پس از آنکه همسرش را در یک حادثه از دست داد بر اثر گریه زیاد چشمانش نابینا شد. آنتی زن بسیار مهربانی بود و ساکنان روستا همیشه به او کمک می کردند.
با آنکه این زن نابینا شده بود، تمام مسیر روستا و جاده های آن را به خوبی می شناخت. او یک روز در جاده روستا صدای گریه کودکی را شنید و بلافاصله خود را به او رساند اما کودک بیوقفه گریه می کرد. آنتی این کودک 2 ساله را با خود به خانه برد و در حالی که مشغول عوض کردن لباس های دختر خردسال بود ناگهان کاغذی در جیب او پیدا کرد.
آنتی که گمان می کرد احتمالا این کاغذ کارت شناسایی کودک باشد از همسایگان خواست آن را با دقت بررسی کنند. اما بر خلاف انتظار او این کاغذ در واقع برگه آزمایش کودک بود که در آن به لال بودن دختر خردسال اشاره شده بود. والدین واقعی کودک پس از این آزمایش از نگهداری فرزند خود منصرف شده بودند.
آنتی نام دخترک را "جی " گذاشت و جی آرام آرام بزرگ شد. به مدرسه رفت و وارد دبیرستان شد. آنتی با کار کردن تمام مخارج تحصیل جی را فراهم کرد و علاوه بر آن تلاش کرد تا هزینه درمان دختر لال خود را نیز تامین کند. جی وارد دانشگاه شد و در دانشگاه به او پیشنهاد شد که به یک بیمارستان خیریه برای درمان خود مراجعه کند.
پس از قبولی جی در دانشگاه، مادرش حدود یک سال و نیم از او خبری نداشت. سرانجام یک روز جی نزد مادرش بازگشت و در حالی که میتوانست صحبت کند با جملاتی اشک مادرش را سرازیر کرد. جی پس از باز شدن در خانه توسط مادرش گفت :
"مادر، منم جی. جی کوچک. من به خانه بازگشتم. میتوانم صحبت کنم. تو با تمام ناتوانیت مرا پرورش دادی و مرا در حالی که از طرف خانواده واقعی ام طرد شده بودم پذیرفتی. من تو را مادر صدا می کنم. چون به راستی تو مادر واقعی من هستی."
گفتنی است؛ جی سرانجام با مرد مورد علاقه اش ازدواج کرد و از او خواست تا زندگی مشترک خود را در کنار مادرش آغاز کنند تا او بتواند همیشه از مادرش مراقبت و پرستاری کند.
انتهای پیام/