به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ وقتی کسی در زندگی شکست می خورد، احتمالا چیزی باعث شکستش شده است. این گرایشی منفی در مورد هر کس یا هر چیز باشد یا شخصیتی خوب. یا بی تفاوت که آن ها را به جایی که هم اکنون هستند رهنمون شده باشد، نیدو کوبین طی مطالعاتی دلایل شکست در ارتباطات شخصی، در تجارت و در منزل را دسته بندی کرده است. کوبین، نویسنده 11 کتاب و مولف کتاب چگونه به هر چیزی که می خواهید برسید، پنج دلیل برای لغزش و اشتباه بر می شمارد:
1. اتکا به خود
هیچ کس دوست ندارد با شخصی که خودبزرگبین است، ارتباطی داشته باشد. کسانی که خودشیفته هستند و بحث ها را به انحصار خود در می آورند و اغلب موضوع را به سمت نظرات، توانایی ها، اقدامات و کارهای خود می کشانند. آن ها آن قدر به علایق خود بزرگ شان توجه دارند که جایی برای توجه به علایق دیگران باقی نمی ماند. کلمه موفقیت در زبان انگلیسی هیچ حرف آی ندارد که در این زبان به معنای «من» است. اولین حرف صدادار این کلمه «یو» است که به معنای «تو» است. تا زمانی که بیاموزیم به جای من، به تو فکر کنیم، ضربه چوگان ما در تجارت و روابط انسانی به هیچ جا نمی رسد. امروزه مطمئن ترین راه برای موفقیت دریافت این نکته است که دیگران چه می خواهند و در پی راهی باشیم که آن را برآورده کنیم. این امر حتی وقت شما تلاش می کنید تا فضایی سالم و هماهنگ در منزل ایجاد کنید، کالا یا خدمات را در بازار جهانی به فروش برسانید یا نیروی انسانی را در راستای یک بینش هدایت کنید، کارایی دارد. دیگرمداری، خصیصه ای آموختنی ست و اغلب با بلوغ همراه است.
2. فرضیات عجولانه
افرادی که به سرعت نتیجه گیری می کنند، به ندرت به سرزمین موفقیت گام می نهند. اغلب از روی ظاهر و بدون بررسی آن چه که در نهان وجود دارد، در مورد افراد و شرایط پیش داوری می کنیم. مردی میان سال با لباس کار فرسوده وارد اتاق نمایش شرکت کرایسلر در ویرجینیا شد. متصدیان فروش به راحتی او را نادیده گرفتند. سپس مالک این مرکز فروش وارد شد و پرسید که آیا می تواند کمک بکند. مردی با اشاره به گرانقیمت ترین مدل کرایسلر پرسید: قیمت این اتومبیل چقدر است؟ فروشنده پاسخ او را دارد. مشتری گفت: یکی از آن را می خرم. فروشنده گفت: عالی ست و چگونه مبلغ آن را خواهید پرداخت؟ مرد گفت: چکی می نویسم. و چنین کرد. و وقتی برای تحویل اتومبیلش می رفت، یک بار دیگر رو به سوی فروشنده کرد. «راستی شما کامیون زباله هم می فروشید؟» فروشنده چهار کامیون حمل زباله هم به آن مشتری که صاحب یک شرکت ساختمانی بود فروخت. ظاهر می تواند فریبنده باشد. موفقیت همیشه با کت و شلوار بروکس و کراوات گوچی ظاهر نمی شود. می تواند در شلوار جین و پیراهن فلانل، لباس سرهمی و دستکش کار یا بلوز و دامن نمایان شود.
3. گرایش های منفی
شاید مرد کوتاه قد با نامی غیرقابل تلفظ در میان پرده کمدی «لیل آبنر» را به خاطر داشته باشید که میشه زیر یک بار باران زای همیشگی راه می رفت. هر کجا که می رفت، همه چیز خراب می شد. برخی افراد در باران زایی مهارت دارند. آن ها بدشانسی را از طریق گرایش های منفی با خود می آورند. آن ها می دانند که همه چیز خراب می شود و این باور تبدیل به پیشگویی می شود که خود آن را به انجام می رسانند. یک بار به دوستم باب که به نظر می رسید همیشه در طرف بازنده زندگی قرار دارد، گفتم: «خوشحال باش. می توانست بدتر از این باشد.» او گفت: «می دانم. یک بار خوشحال بودم و به اندازه کافی اطمینان داشتم. همه چیز بدتر شد.» گفتم: «ببین، اگر فقط باور داشته باشی که اتفاق خوبی رقم خواهدخورد، اتفاقی خوبی می افتد. از تو می خواهم که باور کنی- واقعا باور کنی- که فردا روزی بسیار عالی خواهی داشت.»
4. تمایل به دوست داشته شدن
طبیعی است که بخواهیم مردم ما را دوست بدارند. ما از دوستان مان قدرت و الهام می گیریم. محبت دوستی مایه دلگرمی ست. اما وقتی تلاش می کنید که دوستی را به هر قیمتی به دست آورید، محصول خود را بی ارزش می کنید. در پایان احترامی برای خود باقی نمی گذارید و دیگران هم احترامی برای شما قائل نیستند. با قرار دادن استانداردهای بالا و تلاش برای رسیدن به آن ها، احترام به دست می آورید.
5. عدم رعایت ادب
برخی افراد از آن طرف دیوار می افتند. آن ها حرف دیگران را قطع می کنند و بدون توجه به احساسات طرف مقابل، از آن چه که در ذهن شان می گذرد داد سخن می دهند. آن ها فکر می کنند که دنیا باید بر طبق برنامه آن ها پیش برود. بنابراین در هر زمان که مناسب بدانند در قرار ملاقات ها حاضر می شوند و اگر دیگران را منتظر بگذارند، شدت عمل است. در نظر آنان، امتیاز برای افراد ضعیف است و دیپلماسی تنها زمانی مفید است که ابزاری کاربردی باشد. شاید چنین افرادی برای مدتی، راه خود به سوی موفقیت را با بولدوزر هموار کنند. اما وقتی با موانع رو به رو شوند و به پشتیبانی نیاز داشته باشند، بیشتر از دلسوز، با افرادی که بر آن ها خشم گرفته اند رو به رو می شوند. ادبی روغنی ست که ماشین تجارت را روان می کند. راه موفقیت را در فروش، مدیریت و ارتباطات شخصی هموار می کند.
منبع:پنجره خلاقیت
انتهای پیام/